• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
یکشنبه 18 مهر 1400
کد مطلب : 142495
+
-

اپوزیسیون سرگردان

بررسی سبک و دامنه فعالیت جریان‌های فراری ضدانقلاب به بهانه مرگ ابوالحسن بنی‌صدر

گزارش
اپوزیسیون سرگردان

 ابوالحسن بنی‌صدر، نخستین رئیس‌جمهور ایران دیروز از دنیا رفت. چهره شناخته‌شده تاریخ معاصر سیاسی که بعد از قریب به 24‌ماه از نشستن بر مهمترین کرسی اجرایی نظام جمهوری اسلامی،‌ ساز همراهی‌اش چنان ناکوک شد که از کشور گریخت. او در 43سالی که از عمر انقلاب می‌گذرد، فقط2سال همراه انقلابیون و مردم بود و 41سال دیگرش خارج از مرزها برای ضربه‌زدن به ایران تلاش نافرجام و نظریه‌پردازی بی‌فایده کرد. به بهانه مرگ او که نه سیاستمداری مقبول بود و نه منتقدی مؤثر، روند بروز و ظهور جریان‌های مخالف-اپوزیسیون-کشور را بازخوانی کرده‌ایم.

مخالفان پرسروصدایی که وابسته شدند
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در نخستین هفته‌های استقرار نظام جمهوری اسلامی و عمدتا در فاصله سال‌های 58تا 60که انقلاب مشغول نیروها و تشکل‌های ملی‌گرا مثل نهضت مقاومت ایران (شاپور بختیار مؤسس این حزب بود) یا نیروهای التقاطی، چپ مارکسیستی و برخی گروه‌های دیگر قومی پرچمدار مخالفت با انقلاب مردمی ایران شدند و یکی پس از دیگری به‌عنوان اپوزیسیون در خارج از کشور علیه ایران با هدف ساقط کردن انقلاب صف‌آرایی کردند. به تعبیری دیگر 2سال پس از پیروزی انقلاب، نیروهای سیاسی حامی انقلاب اسلامی عمدتا در قالب سازمان‌هایی مانند حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی اعلام موجودیت کردند و رسمیت یافتند و دیگر تفکرهایی که در ابتدا ظاهرا همراه انقلاب اسلامی بودند اما به مرور زمان مخالفت‌هایشان بروز پیدا کرد، چون نهضت آزادی یا حزب ملت ایران با فعالیت محدود در داخل کشور ماندند یا پس از ورود به فاز براندازی و درگیری مسلحانه و بمب گذاری بین مردم به‌تدریج از کشور فرار کردند. در نگاه کلی و اولیه اپوزیسیون‌های برانداز و فراری طی 4دهه اخیر در 3دسته‌بندی گاه در کنار هم و گاه مقابل هم برای براندازی نظام در تکاپو بوده‌اند. دسته اول طیف چپ مارکسیستی که قائل به براندازی سیاسی یا نظامی جمهوری اسلامی‌اند، دسته دوم سازمان منافقین که  از همان ابتدا با مبارزه مسلحانه، ‌ترور و بمب‌گذاری در سودای سقوط نظام جمهوری اسلامی بوده‌اند و دسته سوم سلطنت‌طلبان هستند که شامل گروه‌های کوچکی  می‌شوند که حول بازگرداندن نسل بعدی حکومت پهلوی به قدرت  در تلاش و تکاپو هستند. این گروه‌های کوچک متشکل از نظام‌های فردی، اعضای خاندان سلطنتی و وزیران و نمایندگان رژیم پیشین، سناتورها و رده‌های بالای ساواک بودند. این طیف در اوایل انقلاب در اقدامات ضدامنیتی متعدد دست داشت. کودتای نوژه، ایجاد ناآرامی‌های داخلی در مناطق مرزی کشور از فعالیت‌های آنهاست. اگرچه اساس هویت اپوزیسیون‌ها در استقلال مالی و سیاسی و عملکردشان از نظام‌های سیاسی است، اما نقطه مشترک قریب‌ به اتفاق گروه‌های اپوزیسیون ایران گاف بزرگ وابستگی آنها به دشمنان ایران است؛ وابستگی‌ که هویت آنها را محقر و دایره تأثیرگذاری‌شان را به خرابکاری، ترور یا نمایش رسانه‌ای محدود کرده است.

سودای ‌براندازان مجازی
 در کنار این سه دسته در 12سال اخیر یعنی بعد از حوادث سال‌88 دسته دیگری هم به جرگه مخالفان خارج‌نشین کشور اضافه شده‌ و آن هم چهره‌های سیاسی، فعالان حزبی و روزنامه‌نگارانی هستند که در پی تغییرات
سیاسی- اجتماعی از کشور خارج شده‌اند و با جذب شدن در بدنه 3طیف مذکور سعی در ترویج نگاه خود بین عامه مردم دارند. محل مانور و اقدامات این طیف متکثر و چند پاره یک نقطه مشترک است و آن هم بزرگ‌نمایی نارضایتی‌ها و سیاه‌نمایی شرایط داخل کشور. این طیف از هر حربه‌ای برای مانور روی مقصود خود که همان براندازی نظام است، استفاده می‌کند و میدانداری‌شان هم در فضای مجازی و از طریق حضور بی‌وقفه و مستمر در شبکه ارتباط جمعی است. فرقی نمی‌کند بحث گرانی و نوسانات مکرر بازار باشد یا در دسترس‌نبودن و فقدان دارو به‌دلیل اعمال تحریم‌ها یا اعتراضات مدنی زنان یا دانشگاهیان یا اعتراضات صنفی معلمان و کارگران و موارد متعدد دیگر، مانور این طیف پرسروصدای رسانه‌ای چنان پرحجم و فشرده است که تنها صدایی که در این میان شنیده نمی‌شود، خواسته بحق و مسالمت‌آمیز منتقدان یا معترضان است؛ روندی که در قریب به اتفاق موارد برای عامه مردم آشکار شده است؛ چنانکه نامه جمعی آنها(براندازان) به ترامپ برای اعمال تحریم‌ها علیه ایران محل اعتراضات مردم قرار گرفت و قاب‌های یادگاری چهره‌های شناخته شده- رسانه‌ای-اپوزیسیون خارج‌نشین در کنار مقامات سیاسی و امنیتی کاخ سفید یا کنگره آمریکا وابستگی سیاسی‌شان به قدرت‌های معاند نظام را بیش از پیش عیان کرده است.

 مصادره به نفع
 زیر سؤال رفتن استقلال جریانات مخالف نظام، اعتبار آنها نزد افکار عمومی را زیر سؤال برده و به همین دلیل است که نه تحرکات آنها و نه برنامه‌ریزی‌هایشان طی 4دهه اخیر هرگز راهی برای اثر‌گذاری نیافته است. عدم‌اثر‌گذاری آنان بر بدنه اجتماعی نظام سبب شده است که آنها حداکثر قدرت مانورشان را بر سر اعتراضات مردمی و خودجوش مردم در داخل کشور قرار دهند؛ اعتراضاتی که در جهت پیگیری مطالبات مدنی یا صنفی بحق مردم است، اما در کوتاه‌ترین زمان ممکن از سوی آنها مصادره به نفع می‌شود.

پایان رئیس جمهور متواری
اولین رئیس‌جمهوری ایران 17مهرماه در  88سالگی در پاریس از دنیا رفت. ابوالحسن بنی‌صدر متولد همدان و از خانواده روحانی معروف و متنفذ این شهر نصرالله بنی‌صدر بود. او 15بهمن1358 حکم تنفیذ ریاست‌جمهوری خود را از سوی امام‌خمینی(ره) بنیانگذار انقلاب تحویل گرفت و تا 17ماه بعد که مجلس اول در 31خرداد1360 رای به عدم کفایت سیاسی‌اش داد از بالاترین سطح اختیارات در میان روسای جمهور بعدی برخوردار بود، از جمله فرماندهی کل قوا. طی ماه‌های بعد نمایندگان مجلس اول موضع‏‌گیری بنی‌صدر علیه نظام، اتحاد با نیروهای ضدانقلاب، مخالفت با مجلس، دخالت در قوه قضاییه و عدم درک اصول قانون اساسی را زمینه برکناری او اعلام کردند. همزمان با این اتفاق سازمان منافقین، شورش مسلحانه خود را در تهران و شهرهای مختلف کشور آغاز کرده بود. 177 نماینده مجلس اول موافق برکناری او بودند، یک رای مخالف وجود داشت و 12رای ممتنع هم ثبت شده بود.

بنی‌صدر کیست؟
 بنی‌صدر سال1342 بعد از انحلال اجباری جبهه ملی برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت. 15سال بعد در بهمن1357 با پرواز انقلاب به ایران برگشت.
بنی‌صدر در فرانسه به انجمن اسلامی دانشجویان اروپا نزدیک شد. در همین سال‌ها هم به امام خمینی‌(ره) نزدیک شد، به‌خصوص در مدت اقامت امام در پاریس این نزدیکی بیشتر شد. بنی‌صدر در فروردین1358 با حکم امام(ره) عضو شورای انقلاب شد. تصویر کلی او در نظر عامه مردم این بود: بنی‌صدر در خط امام و انقلاب. او پس از بازگشت به ایران اقدام به سخنرانی در دانشگاه‌های مختلف کرد و خود را به عنوان چهره‌ای انقلابی به دانشجویان و مردم معرفی کرد. بنی‌صدر اما پس از مدتی به‌تدریج بنای مخالفت با جریان انقلابی گذاشت. او در 17شهریور59 در میدان شهدای تهران گفت: «به این گروه که دل خوش کرده است به قبضه حکومت، هشدار می‌دهم که من نظریه تو را افشا کردم. ضابطه‌های خود را گفتم. دفعه دیگر در صورتی که اصلاح نشدی و اصلاح نشوی، نوبت افشای با اسم و رسم می‌رسد». آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس بهمن‌ماه1359 در نامه‌ای خطاب به امام خمینی(ره) نوشت «قبل از انتخابات ریاست جمهوری، به شما عرض کردیم که بینش آقای بنی‌صدر مخالف بینش اسلام فقاهتی است که ما برای اجرای آن تلاش می‌کنیم و اکنون هم بر همان نظر هستیم» و اینکه «آیا رواست که همه گروه دوستان ما به اضافه اکثریت مدرسین و فضلای قم و ائمه جمعه و جماعات و ... در یک طرف اختلاف و شخص آقای بنی صدر در یک طرف و جناب عالی موضع ناصح بی‌طرف داشته باشید؟ مردم چه فکر خواهند کرد؟ و بعداً تاریخ چگونه قضاوت می‌کند؟» اوج این اختلافات در سخنرانی سالگرد درگذشت دکتر محمد مصدق در 14اسفندماه1359 یعنی 3ماه قبل از عدم کفایتش بود. به دنبال نطق او تجمع به تنش کشیده شد و بیشترین شعارها از سوی هواداران بنی‌صدر علیه حزب جمهوری و شهید بهشتی دبیرکل حزب سر داده شد. آیت‌الله خامنه‌ای – مقام معظم رهبری- که در اوایل شروع جنگ نماینده‌ امام (ره) در شورای عالی دفاع بود در خطبه‌های نمازجمعه‌ تهران به این بی‌تدبیری بنی‌صدر اشاره کرده و گفته بودند: «نزدیک به 7‌ماه قبل از جنگ، شما فرمانده کل قوا بودید، چرا نیروهای نظامی ما هنگام شروع جنگ نتوانست مقاومت کند؟... در این 7 ماه شما چه کردید؟ چرا ارتش را مرمت نکردید؟ چرا نظامیان را آموزش ندادید؟ اینها را چه کسی باید انجام می‌داد؟» بنی‌صدر پس از فرار از ایران با لباس زنانه به همراه مسعود رجوی سرکرده گروهک منافقین به دشمنی با جمهوری اسلامی پرداخت، اما در سال۱۳۶۲ به همراهی با رجوی هم پایان داد. بنی صدر در تمام 4 دهه اخیر که از ایران گریخت و در فرانسه مقیم شد، علیه جمهوری اسلامی ایران لفاظی می‌کرد. او در فرانسه همراه رجوی شورای ملی مقاومت را تأسیس کرد اما بعد از چندی از این شورا جدا شد و طلاق دخترش (فیروزه) را از رجوی گرفت. او در این سال‌ها به همکاری با اپوزیسیون علیه مردم ایران مشغول بود. سال گذشته نیز خبری درباره تصادف بنی صدر و مرگ او منتشر شد که این خبر از سوی نزدیکان او تکذیب شد.

این خبر را به اشتراک بگذارید