• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
شنبه 20 شهریور 1400
کد مطلب : 140112
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/xkEzz
+
-

قتل بدون خونریزی

علیرضا شریفی‌یزدی،جامعه‌شناس معتقد است تهدید، تحقیر، خشونت کلامی و محروم کردن از مزایای اقتصادی در دسته آزارروانی همسر قرار می‌گیرند

قتل بدون خونریزی


نورا عباسی ـ روزنامه‌نگار

هر چند در دهه گذشته آمار خشونت علیه مردان و آزار مردها مورد توجه قرار گرفته، اما همسرآزاری خشونتی است که نه‌تنها در ایران بلکه در سراسر جهان بیشتر بر سر زنان آوار می‌شود و زنان هستند که باید جان و روان خود را در برابر آزار جسمی و روانی حفظ کنند. همانقدر که بسیاری از زنان و مردان به دلایل مختلف علاقه‌ای به ثبت شکایت در مورد همسرآزاری جسمی ندارند، در رابطه با همسرآزاری روانی این بی‌علاقگی برای ابراز شکایت، شدت بیشتری به‌خود می‌گیرد، چرا که از سر ناآگاهی، پذیرش تحقیر، تهدید و محدودیت به بخش ثابت زندگی برخی از زوج‌ها تبدیل شده است و بسیاری غافل از این هستند که در مقام آزارگر یا آزاردیده قرار گرفته‌اند. کم نیستند زن‌ها و مردانی که در پی سال‌ها زندگی مشترک هنوز گمان می‌کنند با چسباندن القاب نامناسب به همسرشان، او را در مسیر زندگی حفظ می‌کنند غافل از آنکه خود در مسیرآزار روانی همسرشان گام برداشته‌اند. همسرآزاری روانی هر چند مانند آزار جسمی عیان نیست اما اثرات عمیقی همچون خشونت فیزیکی از خود بر جای می‌گذارد که می‌تواند تبعات جبران‌ناپذیری برای هر کدام از اعضای خانواده رقم بزند. اهمیت همسرآزاری روانی موجب شد تا با علیرضا شریفی‌یزدی، جامعه‌شناس گفت‌وگو کنیم و او به ما توضیح دهد که چه شیوه رفتاری‌ای را باید در دسته همسرآزاری روانی بدانیم. او معتقد است که مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه تأثیر مستقیمی بر همسرآزاری روانی دارد و زمانی که جامعه در این حوزه‌ها دچار تشویش شود، خانواده نیز از توفان حوادث در امان نخواهد ماند.



 بحث همسرآزاری بیشتر حول خشونت فیزیکی مورد توجه قرار گرفته است و زمانی که پای موضوع همسرآزاری روانی به میان می‌آید، افراد اطلاعات چندانی ندارند. آیا همسرآزاری روانی در جامعه ما رایج‌تر از همسرآزاری جسمی است؟
در ابتدا لازم است که یک تعریف ساده از همسرآزاری ارائه بدهیم، همسرآزاری به‌عنوان یکی از انواع خشونت خانگی، شامل هرگونه رفتار خشونت‌آمیزی است که به‌صورت عملی از جانب زن یا مرد نسبت به همسرش انجام شود. این نوع خشونت شامل بدرفتاری‌های جسمانی، عاطفی و جنسی است و افراد برای اعمال سلطه، اقتدار و تحکیم قدرت از این شیوه استفاده می‌کنند؛ فراهم کردن محیطی که فرد وادار به انجام کاری شود که مورد پسند و علاقه همسر نیست و می‌تواند آثار فیزیکی، خلقی و روانی به جای بگذارد. همسرآزاری روانی نسبت به همسرآزاری جسمی شایع‌تر و رایج‌تر است اما از آنجا که تنها موارد مربوط به خشونت‌های جسمی از طریق پزشکی قانونی ثبت و ضبط می‌شوند، آمار دقیقی در این رابطه در دست نیست.

 آیا میان مردان و زنان در این رابطه تفاوتی وجود دارد؟
همسرانی که دچار مشکل در نحوه تعامل هستند، معمولا در نخستین قدم از همسرآزاری روانی استفاده می‌کنند، چرا که هزینه کمتری برایشان رقم می‌خورد و به‌سرعت می‌توانند یک حاشیه امن برای خود ایجاد کنند. در این میان باید قبول کرد که میان زنان و مردان استفاده‌کننده از فشارهای روانی برای آزار همسر تفاوتی وجود ندارد و تنها در رابطه با مصادیق همسرآزاری روانی، تفاوت‌هایی دیده می‌شود. اما به‌طور کلی همسرآزاری فیزیکی و روانی در ایران و جهان بیشتر علیه زنان شکل می‌گیرد.

 از نظر شما همسرآزاری روانی شامل چه مصادیق رفتاری می‌شود؟
خشونت کلامی نخستین شیوه‌ای است که متأسفانه افراد برای آزار همسر خود استفاده می‌کنند. به‌کار بردن واژه‌های منفی، چسباندن برچسب‌ها و صفت‌هایی را که موجب آزار طرف مقابل می‌شود، باید به‌عنوان آزار روانی معرفی کرد.
محروم کردن اقتصادی یکی از شیوه‌های رایج همسرآزاری روانی است و معمولا افرادی که به تنهایی توان پرداخت هزینه‌های زندگی را ندارند، با این ابزار از جانب طرف مقابلشان تحت فشار قرار می‌گیرند. هر چند با توجه به افزایش جمعیت زنان شاغل در جامعه این امکان مهیا شده است تا زنان در این حوزه آسیب کمتری ببینند اما باید قبول کنیم که زنان بیشتر از مردان با توسل به ابزار اقتصادی از جانب همسرشان مورد آزار روانی قرار می‌گیرند. در این شیوه، همسر از پول به‌عنوان ابزاری برای فشار و به تمکین درآوردن همسر استفاده می‌کند و درصورتی که زن حاضر به انجام امور دلخواه مرد نباشد، امکان برخورداری پول از او سلب می‌شود.
محرومیت عاطفی نیز روش همسرآزاری روانی است. هر چند برخی از مردان نیز چنین رفتاری از خود بروز می‌دهند اما این مدل رفتاری بیشتر از جانب زنان برای آزار روانی مردان مورد استفاده قرار می‌گیرد. در این شیوه افراد تلاش می‌کنند تا در بروز محبت و ابراز احساسات بیشترین میزان خساست را داشته باشند، هیجانات و عواطف مثبت را از همسر خود دریغ می‌کنند و سعی می‌کنند به این وسیله از همسرشان انتقام بگیرند.
بنابراین می‌توان گفت که مردان بیشتر از ابزار محرومیت اقتصادی و زنان برای مقابله کردن به شیوه محرومیت عاطفی استفاده می‌کنند و از این طریق خواسته و ناخواسته در مسیر آزار روانی همسرشان قدم برمی‌دارند.

 در برخی از موارد شاهدیم که زن و شوهر دست به تحقیر طرف مقابل در برابر دیگران یا محدود کردن روابط می‌زنند، آیا چنین رفتارهایی را می‌توان در دسته همسرآزاری روانی جای داد؟
بله. زمانی که یک مرد یا زن، همسرش را از فعالیت‌های اجتماعی، تفریحات سالم و... محروم می‌کند، اقدامی جز همسرآزاری روانی انجام نداده‌ است، متأسفانه در جامعه ما مردان بیشتر از اقدام‌های محدودیت‌ساز برای تسلط بر همسر خود استفاده می‌کنند و حتی دیده شده است برخی از افراد، همسر خود را از دیدار با خانواده محروم می‌کنند. از سوی دیگر برخی زنان نیز از شیوه تحقیر کردن همسر در برابر دیگران استفاده می‌کنند.در واقع ایزوله کردن طرف مقابل و محروم ساختن او از ارتباط با افرادی که تعامل مثبتی را شکل می‌دهند، یک نوع آزار است.
در این میان نباید فراموش کرد که تکرار مستمر تهدید برای رسیدن به خواسته‌ها نوعی آزارگری به‌حساب می‌آید، شاید بسیاری از زوج‌ها گمان کنند که در برخی از موارد استفاده از تهدید لازم است اما باید دانست زمانی که این شیوه رفتاری به یک مدل رفتاری ثابت در میان زوج‌ها تبدیل شود و همواره از طرف مقابل خواسته شود تا از هراس تهدیدها به اوامر همسر خود تن دهد، اقدامی جز همسرآزاری روانی انجام نشده است. در واقع افراد آزارگر در رابطه، مدام بر نیازها و خواسته‌های خود متمرکزند و اغلب همین که احساس کنند نیازهایشان برآورده نمی‌شود، شروع به تهدید کردن و همسرآزاری می‌کنند. تهدید همواره در مورد انجام یک بدرفتاری فیزیکی نیست. برخی افراد دائماً در مورد مسائل عاطفی دیگری را تهدید می‌کنند. برای مثال تهدید به ترک رابطه و طلاق گرفتن ازجمله نمونه‌های رایج تهدیدهای عاطفی هستند. برخی از زوجین تلاش می‌کنند با توسل به رفتار تحکمی، مدیریت رفتار طرف مقابل را به‌دست بگیرند. این رفتار که بیشتر از جانب مردان بروز می‌کند به‌عنوان رفتار تحکمی شناخته می‌شود. در این مدل رفتاری، فرد تلاش می‌کند با اقداماتی مانند کنترل موبایل، رفت‌وآمدها و محدود کردن آزادی‌ها، فرد را تابع خود کند یا اینکه با ایجاد توقعاتی نابجا در زمین آزارگری همسر خود گام بردارد؛ مانند زمانی که یک فرد از همسرش توقع تعریف و تمجید همیشگی دارد یا توقع داشته باشد که طرف مقابل مطابق خواسته‌های او تغییر کند.

 تنش‌های اقتصادی و اجتماعی تا چه اندازه می‌تواند میزان همسرآزاری روانی را افزایش دهند؟
به‌طور کلی هر زمان که جامعه‌ای از نظر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دچار تنش شود و سرمایه اجتماعی کاهش پیدا کند، عارضه‌های مختلفی در جامعه ظهور و بروز پیدا می‌کند. این عارضه‌ها زمانی که درمان نشوند به آسیب اجتماعی بدل می‌شوند و در گام بعدی این آسیب‌ها به بحران اجتماعی کشیده می‌شوند. شرایط فعلی جامعه ایران به‌نحوی است که تنش‌‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تأثیر خانوادگی، اجتماعی و فردی دارد. بر این اساس باید گفت که یکی از پیامدهای این تنش‌ها مربوط به افزایش خشونت‌های فیزیکی و روانی در خانواده‌هاست؛ به‌عنوان مثال زمانی که یک فرد، توانمندی اقتصادی خود را از دست بدهد، این مشکل در قامت مشکلات روانی ظاهر خواهد شد، خانواده نخستین محلی است که با این مشکلات روانی مواجه می‌شود و یکی از شیوه‌های ظهور این مشکلات روانی، همین بحث همسرآزاری روانی است. براساس مشاهدات شخصی باید بگویم که این اتفاق در سال‌های اخیر شدت بیشتری گرفته است.

 همسرآزاری روانی چه پیامدهایی می‌تواند به‌دنبال داشته باشد؟
از نظر روانی و فردی این شیوه تعامل میان زوجین می‌توان منجر به اختلالات جسمی و روانی شود و از نظر روابط بین فردی ممکن است به طلاق عاطفی، طلاق قانونی و خیانت ختم شود. در این میان نباید فراموش کرد همسرآزاری روانی، فرزندان خانواده را نیز تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، ممکن است که افت تحصیلی در فرزندان، الگوگیری نادرست فرزندان از این شیوه رفتاری والدین و... را به‌دنبال داشته باشد.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید