• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
سه شنبه 11 خرداد 1400
کد مطلب : 132186
+
-

قصه شهر/ خانه‌ها همیشه خانه هستند

قصه شهر/ خانه‌ها همیشه خانه هستند

مریم ساحلی

بیا ندید نگیریم حرمت خانه‌ها را. خانه‌ها همیشه خانه هستند، گرچه سال‌ها پیش آخرین ساکنان‌شان رفته باشند.
خانه‌هایی دیده‌ایم با دیوارهای پوشیده از تَرَک، خانه‌هایی بی‌سقف که موریانه‌ها امانِ پنجره‌هایش را بریده‌اند، اما هنوز قفل و زنجیر بر درش هویداست، این یعنی اینجا خانه‌ است، حرمت دارد.‌
بیا از کنارشان که می‌گذریم خیال کنیم، هنوز پرده‌ای از پنجره رو به کوچه آویزان است و انگشتانِ ابروکمانی عاشق کمی از آن را کنار می‌‌زند؛ یا نه، پسرکی بازیگوش«ها» می‌کند به شیشه پنجره و بر ردِ نفسش، دوچرخه‌ای را نقش می‌زند که قرار است این تابستان یا تابستان سال بعد و یا تابستانی که هرگز نمی‌رسد، برایش بخرند.‌ بیا وقتی از کنار خانه‌ای متروک می‌گذریم، خیال کنیم آنجا هنوز آشپزخانه‌ای به راه است و عطر برنج تازه دم‌کشیده، سراسیمه خود را می‌رساند به کوچه. کاسه‌ بلور، بوته‌های سیرترشی را در آغوش کشیده و تکه‌های کوچک یخ در تنگ دوغ شناورند. بیا خیال کنیم، سیم‌های فرسوده لابه‌لای تار عنکبوت‌ها هنوز به چلچراغی می‌رسند که نور می‌پاشد به استکان‌های چای و گپ‌وگفت‌های بعد از شام یک مهمانی کوچک.
 بیا، خانه‌ها در خیال‌مان همیشه خانه باشند و اما اینجا که باران آشناتر است و زمین سبزتر، خانه‌ها هرگز خالی نمی‌مانند.‌ ساکنانی سبز از شیار و ترکی که به جان سنگ و سیمان نشسته، قد می‌کشند. ساکنانی که شاپرک‌ها را به‌خود می‌خوانند و آواز گنجشک‌ها را به جان می‌خرند. خانه‌ای را می‌شناسم که نمی‌دانم چند سال است، آدم‌ها ترکش گفته‌اند، اما گیاهان از کف اتاق‌هایش قد کشیده‌اند و حالا انگار جنگلی کوچک از پشت پنجره‌ به تماشای عابران ایستاده‌ است. ساکنان سبز یک وقت‌هایی سرشان را می‌چسبانند به شیشه و لبخند می‌زنند به نگاه مبهوت آدم‌ها، بعضی وقت‌ها هم حواسشان به یاکریم‌هایی‌ است که می‌آیند و می‌روند.
یکی روی دیوار این خانه نوشته است:«آشغال پرت نکنید.»
یکی که می‌خواهد آدم‌ها حرمت این خانه را نگه‌دارند. یکی که شاید نقش رویاها، کابوس‌ها و خاطراتش در این خانه جا مانده و یا یکی که شاید... .

این خبر را به اشتراک بگذارید