• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
یکشنبه 17 اسفند 1399
کد مطلب : 126113
+
-

آقای موتورسوار شورای شهر

محمدحسن آسوتچی، عضو شورای شهر تبریز از تعامل متفاوت خود با مردم می‌گوید

گفت‌و‌گو
آقای موتورسوار شورای شهر


مریم سرخوش ـ خبرنگار

موتور بهانه‌ای شده برای بودن کنار مردم؛ از کارگر و کارمند تا راننده‌های تاکسی و کسبه. همان‌هایی که اوایل انتخابش به‌عنوان عضو شورای شهر تبریز، موتورسواری‌هایش را با نگاه‌های عجیب و منتقدانه دنبال می‌کردند، امروز با همین خصلتش پیوند خورده‌ و محمدحسن آسوتچی را بدون موتور طرح قدیم هیوندایش نمی‌شناسند؛ همان شورای شهری صمیمی که هر روز از خیابان‌های پرترافیک تبریز می‌گذرد و هر جا که صدایش می‌زنند، پای صحبت‌های مردم می‌نشیند. آسوتچی 64ساله پس از 11سال حالا دیگر یکی از چهره‌های قدیمی شورای شهر تبریز است و حتی فرصت گپ‌وگفت با مردم را پشت چراغ قرمزهای شهر هم از دست نمی‌دهد. گفت‌وگوی همشهری با این عضو کمیسیون تحقیق و نظارت شورای شهر تبریز را بخوانید که از دغدغه‌های مردمی، خاطرات موتورسواری با حاج‌خانم و تذکرهای چندباره پلیس بابت استفاده نکردن از کلاه ایمنی می‌گوید.

چه شد که عضو شورا شدید؟
سال 85بود که تصمیم گرفتم در انتخابات شوراها شرکت کنم. آن سال کل خرج ما برای تبلیغات حدود 5میلیون تومان شد و ستاد مرکزی را هم در خانه خودم برپا کردم. اوایل می‌گفتند شانسی برای انتخاب ندارم؛ چون مدرک دانشگاهی من مدیریت امور فرهنگی بود و سمت خاصی هم نداشتم، اما با مردم رابطه خوبی داشتم که فکر می‌کردم همین پل ارتباطی بین ما و اعتماد آنها به من خواهد شد. همین اول یک نکته را بگویم که من برای ریاکاری و پس از عضویت در شورا موتورسواری را انتخاب نکردم، موتور وسیله نقلیه‌ام از 40سال پیش تاکنون است. یادم می‌آید زمانی که وارد شورا شدم مدام به من انتقاد می‌کردند که موتورسواری‌هایم‌ شأن شورا را پایین می‌آورد و با این وضع شانسی برای دوره‌های بعد نخواهم داشت، اما من همچنان عضو شورا هستم.
چرا ضرورتی در تغییر این وسیله نقلیه پس از عضویت در شورا احساس نکردید؟
سال 51 یک دوچرخه خریدم و با آن تردد می‌کردم و چند سال بعد تصمیم‌ گرفتم ماشین داشته باشم. سال 55یک ژیان سفید خریدم که سال  59 آن را با یک بنز به قیمت 51هزار تومان تعویض کردم. موتورم را هم همان سال‌ها خریدم و الان بیش از 40سال است که موتورسواری می‌کنم. ما شعار می‌دهیم که به حمل‌ونقل عمومی کمک کنیم تا معضل ترافیک حل شود. چرا باید در شرایطی که این همه خودرو در خیابان‌ها از سروکول هم بالا می‌روند، من هم تابع همین شرایط شوم. با موتور بسیاری از کارهای من در مدت زمانی کوتاه انجام می‌شود و حتی زمان رسیدنم به محل شورا هم 3تا 4دقیقه است. پرایدی را که الان دارم تنها در مواقع ضروری استفاده می‌کنم که امکان تردد با موتور نباشد. شاید برایتان جالب باشد که موتورسواری همراه با خانواده چندان در تبریز مرسوم نیست، اما من با همین موتور همراه حاج خانم، نمازجمعه هم می‌رویم. او هم دیگر به این سبک و سیاق زندگی من عادت کرده و برخی اوقات که دیگران به ما ایراد می‌گیرند، خودش جواب می‌دهد: «ما مشکلی نداریم و ایرادی هم در این کار نیست».
برخورد مردم با تنها عضو موتورسوار شورای شهر چگونه است؟
با گذشت این همه سال هنوز هم گاهی به من ایراد می‌گیرند که‌ شأن شورا را حفظ کنم و حداقل به مردمی که به من رأی داده‌اند، احترام بگذارم، اما مگر استادان دانشگاه‌های انگلستان با دوچرخه به محل کارشان نمی‌روند؟ چه اشکالی در این شرایط هست که آن را ترک کنم؟ با همین موتور میان مردم رفت‌وآمد می‌کنم و می‌دانم که دردشان چیست. اینجا کارگر خدمات شهری بعد از 18سال، 3میلیون و 600هزار تومان حقوق می‌گیرد و زمانی که پشت چراغ قرمز کنارش می‌ایستم و حال و احوال می‌کنم، می‌توانم مشکلاتش را بشنوم. زمستان‌های تبریز را همه می‌شناسند، وقتی با همین موتور زیر برف و باران رفت‌وآمد می‌کنم و دست‌هایم یخ می‌زند، تازه متوجه شرایط آن کارگر خدمات شهری می‌شوم که پشت ماشین زباله برای خالی کردن زباله‌ها کار می‌کند. کارگران اتوبوسرانی از ساعت 6صبح تا 9شب کار می‌کنند و کارشان شب‌های عید تا 10شب هم ادامه دارد. می‌توانید درک کنید که 15ساعت ایستادن در سرمای زمستان و گرمای تابستان برای شارژ و چک کردن کارت‌های تردد مسافران چقدر می‌تواند سخت باشد. یادم می‌آید یک شرکت خدماتی در تبریز، سال‌ها پیمانکار بود و عجیب در حق کارگران جفا می‌کرد. کارگران این شرکت با 10سال سابقه کار همچنان یک‌میلیون و 500هزار تومان حقوق می‌گرفتند و به‌خاطر بیکاری اعتراضی هم به این دریافتی‌های کم نداشتند. مشکلات آنها را با همین شرایط شنیدم و درنهایت این شرکت خدماتی حذف شد.
 استفاده نکردن از کلاه ایمنی هم یکی از سوژه‌های پیرامون شماست. چرا به این موضوع توجهی ندارید؟
درست می‌گویید. بعد از 40سال موتورسواری بدون کلاه ایمنی، عادت کردن به این موضوع برایم سخت است. چندباری هم پلیس مرا جریمه و برخی مواقع هم با ملایمت برخورد کرده است، اما نتوانستم با کلاه کنار بیایم.

این خبر را به اشتراک بگذارید