فریبا خانی- نویسنده و روزنامهنگار
پارسال نوشته بودم 98 عزیزم اگر چیز دیگری هست بگو... بعد سال که گذشت دیدم سال98 در برابر سال99 سال مظلومی بوده است. آنهم خیلی مظلوم و میتواند سالهای بدتری هم پیش رو باشند. کرونا مدام جان گرفت، مثل یک قاتل زنجیرهای هنرمندان، شاعران، ورزشکاران، روزنامهنگاران و مردمان بسیاری را از دست دادیم. هر خانهای سوگوار عزیزی شد. اثرات کرونا در بدن برخی که مبتلایش شدند تمام نشد. مثلا نوجوانی که بعد از 21روز در قرنطینه ماندن، بویایی و چشاییاش را از دست داد و بعد دچار اختلال بویایی شد. هر غذای گرمی از دیدگاه او بوی لجن و قیر سوخته میدهد. بعد از کرونا دیگر نمیتواند غذا بخورد...
در سالن انتظار پزشکان مغز و اعصاب، در سالن انتظار متخصصان گوش و حلق و بینی و ریه، سیل آدمهایی را میبینیم که از آثار مخرب کرونا در رنج و عذاب هستند. و اگر چه در ظاهر از شر این ویروس رستهاند؛ اما بدن و روحشان از کرونا آسیب دیده است.
خانوادهای را دیدم بعد از ابتلا به کرونا و بهبودی ظاهری روی ماسکهایشان لکههای دوده مینشیند... مثل داستانهای علمی تخیلی باور کردنی نیستند.
مرد دیگری را میشناسم که از اردیبهشت دچار کرونا شده است. 9ماه است نتوانسته به سر کار برود چون در پاهایش لختههای خون ایجاد شده... بیمار و رنجور است و گاهی نمیتواند از ماشین پیاده شود... زندگی خود و دو فرزند و همسرش در سایه کرونا رو به نابودی است. خیلی از شغلها در زمان کرونا از بین رفتهاند. فعالان125 اتحادیه در کشور تعطیل شدند. آمار خودکشی در کشور بالا رفته است. محمد رضا محبوبفر، تحلیلگرآسیبهای اجتماعی به رکنا گفته بود که 30درصد آمار خودکشی نسبت به سال98 بالاتر رفته است. باز خبری خواندیم که درسه ماهه بهار 99، شمار 2198طلاق به ثبت رسیده است که طول ازدواجشان از یکسال کمتر بوده است. پیکهای کرونا مثل حمله نازیها در جنگ جهانی دوم ترسناک بود. وقتی میشنیدیم که پیک تازهای در راه است روح و روان ما آسیب میدید.
سیستم آموزش و پرورش ما نیز در این ماجرا کم آسیب ندید. کودکان و نوجوانان بسیاری به اینترنت دسترسی نداشتند و گوشی هوشمند یا تبلت و رایانه در اختیارشان نبود. از تحصیل جا ماندند. دیدیم صبحها خیلی از کارگران با نوجوانانشان به سر کار میرفتند. در کارگاههای ساختمانی در کارخانهها سرو کله نوجوانان بسیاری پیدا شد که بهتر دیده بودند حالا که درس نمیخوانند سر کار بروند. آنها ممکن است بعد از این ماجرا هرگز به چرخه تحصیل بازنگردند. در برخی از نقاط جنوب کشور دختران اجازه استفاده از تلفن همراه و تبلت ندارند. آنها هم از تحصیل جاماندند. بنابراین جا ماندن دختران از تحصیل، یعنی ازدواجهای زودهنگام که معلوم نیست به کجا بینجامد.
الان هم مطالبات واکسن در جامعه جاری است. هشتگهای زیادی برای خرید واکسن به راه افتاده است. بدبینی به برخی از واکسنها و... بهنظر باید با اطلاعرسانی افکار عمومی را راضی کرد و دلایل محکم ذهن آشفته این ملت را به آرامش رساند. به هر حال من درسی که از سال پیش گرفتم این است که بیهوده به سالها خشم نورزیم، اگر چه آن سال آخرین سال قرن باشد... بگذاریم جریان حیات ادامه یابد و آرزو کنیم روزهای خوب از راه برسند.
یادداشت/ از سالها شکوه نکنیم
در همینه زمینه :