شاهزاده گمنام
تغییر شخصیت یا قیام علیه والد؟
جمال رهنمایی
شاهپورعلیرضا پهلوی برادر محمدرضا، شبیهترین فرزند رضا شاه به او بود؛ سرسخت، لجوج و قاطع. او تنها عضو خاندان پهلوی بود که با رضاشاه به جزیره موریس رفت و تا آخرین لحظات عمرش با او بود.
در آبان سال1333 شاه یک هواپیما با خلبان اختصاصی در اختیار او گذاشت تا برای سرکشی به املاکش به گرگان برود. این هواپیما در ارتفاعات مازندران سقوط کرد و علیرضا در این سانحه کشته شد. بسیاری این سانحه را برنامهریزی شاه برای از میان برداشتن یک رقیب واقعی میدانستند. علی پاتریک، پسر بزرگ علیرضا که بعدها نام خود را به علی اسلامی تغییر داد، کشته شدن پدرش را توطئه دربار علیه پدرش میداند. او به آمریکا رفت و به نویسندگی رویآورد و بهدلیل محدودیتهایی که برایش ایجاد شده بود مدتها گدایی میکرد و در خیابان میخوابید. او به فردی بهشدت مذهبی تبدیل شد که مدعی است در آمریکا نتوانسته کتابی درباره قتل پدرش منتشر کند؛ چنین کتابی هیچگاه دیده نشده است.
این تضاد عمیق میان رویکرد پدر و پسر به زندگی چگونه اتفاق میافتد؟
شاید گفته شود که شخصیت آدمها با هم تفاوت دارد و آدمها میتوانند متفاوت از یکدیگر زندگی کنند.
چگونگی شکلگیری شخصیت در مکتب «تحلیل رفتار متقابل» که توسط «اریک برن» روانشناس آمریکایی ابداع شده در اینباره نظر متفاوتی دارد.
وی با تفکیک ابعاد شخصیتی فرد به3 بعد «والد»، «بالغ» و «کودک» یک مدل ارتباطی کارآمد برای توصیف اشکال مختلف رابطه و چگونگی شکلگیری شخصیت فرد بر اساس رفتار والدین ارائه کرده که در روانشناسی نوین، نظریهای مقبول و پذیرفته شده است. برن میگوید اگرچه این مدل، شباهت زیادی به مدل سهوجهی «نهاد»، «من» و «فرامن» فروید دارد ولی به لحاظ خاستگاه غریزی مدل فروید با هم تفاوتهایی دارند. اریک برن در این نظریه 3مدل والد انتقادگر، حمایتگر و انتقادگرملایم برای توضیح شخصیت والد ارائه کرده است. اگر کودکی والد انتقادگر داشته باشد، عزت نفس او آسیبدیده و برای حفاظت از خودش در مقابل والد سختگیر، لجوج وکنترلگر قیام میکند و به تعبیر او «والدگریز» میشود. والدگریزی یعنی دهنکجی به هر آن چیزی که والد میخواسته با تأکید بیش از حد به کودک تحمیل کند. او میگوید این تغییر شخصیت نیست، گریختن از هر آن چیزی است که والد اراده کرده است.
عوامل متعددی در شکلگیری شخصیت کودک تأثیر دارند اما این میزان تفاوت ناشی از خشم تلنبار شده و عمیق کودک ناتوان است. انفجار این خشم در بزرگسالی او را به سمت مخالفت با شخصیت والد، صرفنظر از صحت و سقم آن سوقمیدهد. والدگریزی علی پاتریک، گرایش شدید به مذهب، خیابانگردی و تشویق دهقانان به شورش را به شخصیت او تحمیل میکند و این پاسخ سرکوب و نادیده گرفتن ذات انسانی کودک است نه تحول یکباره شخصیت.