• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
چهار شنبه 5 شهریور 1399
کد مطلب : 108678
+
-

براى پایان آخرین بازمانده حلقه وینىها ماندولین بنوازید

منوچهر طیاب؛ همراه باد در دل تنهایى مرگ

یاد
براى پایان آخرین بازمانده حلقه وینىها ماندولین بنوازید


مسعود میر ـ روزنامه نگار

خبر را که همه شنیده‌اند پس باید نوشت خداحافظ تصویرگر ناشناخته‌های ایران و جلادهنده شکوه دیدنی‌ها؛ خداحافظ منوچهر طیاب.


ماندولین و البرز 
سال 1331است و منوچهر طیاب پا به دبیرستان البرز گذاشته و در همان سال‌هاست که با خسرو سینایی رفیق می‌شود. رفاقت‌شان با صدای ماندولین او و آکاردئون دانش‌آموز سال پایین‌تر درهم گره می‌خورد و چشم روشن‌های دبیرستان البرز درس دبیرستان را به امید مهاجرت برای ادامه تحصیل با همین رویاها و نواها به پایان می‌برند.
 سینما رؤیای او بود، اما مدیر مرکز اعزام دانشجو تشر زده بود که سینما دیگر چیست و باید بروی اتریش مهندس شوی و به شرط تحصیل در رشته معماری پاسپورت دانشجویی‌اش را مهر کرد. 
منوچهر جوان صبح‌ها معماری می‌آموزد و عصرها سرکلاس‌های سینما در دانشگاه وین از اساتید برجسته آن روزگار یاد می‌گیرد. شاگرد امثال ادوارد تیسه بودن فرصتی بود که طیاب از دقیقه به دقیقه‌اش استفاده کرد. تیسه فیلمبردار رزمناو پوتمکین به کارگردانی آیزنشتاین بود؛ از نسل آنهایی که پایه‌های سینما را بنا گذاشتند و هنر ‌هفتم را صاحب تکنیک و معنا کردند.

غور در نیترو‌فیلم‌ها 
منوچهر طیاب می‌گوید وقتی به سفارش یکی از اساتیدش فیش‌برداری و مرتب‌کردن نیتروفیلم‌های آرشیو فیلم وین را که بعد از جنگ‌جهانی با هزار دردسر دوباره از دست آلمانی‌ها آزاد شده و به اتریش پس فرستاده‌ شد، آغاز کرد، تصمیم بزرگ زندگی‌اش را گرفت. او در آن روزها مطمئن شد که باید مستندساز شود و لاغیر. با تکیه بر همین تصمیم و آموزه‌های اروپایی سینمایی‌اش بود که به ایران بازگشت و با مساعدت اداره هنرهای زیبا مستند «سفال» را ساخت و البته اثر «ریتم» را به سرانجام رساند که هنوز هم برای دانشجویان سینما حکم واحد آموزشی را دارد.
 اغراق نیست اگر بگوییم بسیاری از دانشجویان سینما با ریتم ریل و چرخ‌های قطار و آن ضرباهنگ تنبک، ریتم را شناختند و تجربه کردند.

شهر خاموش، ایران خاموش
طیاب در مستندهایش ایران را چون گوهری یگانه به تصویر کشیده ‌است؛ هرچند در پاره‌ای موارد مانند اثر «سوی شهر خاموش» درباره دزفول با سیلی محکم سانسور شدید آن روزگار مواجه شد و نتوانست ایده تصویری شعر نیما با این بیت که «شهر دیری است که رفته است به خواب» تغییر چهره شهرها و مدرن شدن‌شان را به تصویر بکشد و حتی بعدها هم در آرشیو وزارت ارشاد نگاتیوهای آن اثر را نیافت، اما دست از تصویر‌کردن ایران برنداشت.
 او درگیر اصفهان بود و البرز و زاگرس و کویر، او به سمت موسیقی تصویر و حذف نریشن رفته‌ و معتقد ‌بود سندیت برای ابنیه و تاریخ و معماری و طبیعت را باید به‌واسطه تصویر برای دیگران به یادگار گذاشت نه به شکل نوشته. جالب اینکه او این سندهای تصویری را بدون هیچ چشمداشت مالی تکثیر می‌کرد و در اختیار دانشجوها و علاقه‌مندان قرار می‌داد.

سینما با مصالح ایرانی
منوچهر طیاب هرچند مستندهای بی‌شماری در کارنامه کاری‌اش به ثبت رساند، اما به گواه اهل فن بیش از همه با «ریتم» و «مسجد جامع اصفهان» نشان داد که یک مستندساز حرفه‌ای و البته صاحب خلاقیت است. طیاب جوان در آن روزها با این آثار عملا یک زیبایی‌شناختی جدید را در مستند ایران پیشکش و نوعی سینمای ایرانی با مصالح ایرانی را برای عرضه تولید می‌کند. 
او با مستندهایش سبب شد تا توجه‌مان به‌ خودمان جلب شود و این دستاورد کمی نیست برای مردی که یکی از مهم‌ترین قدرت‌ها و اعتبارهای سینمای مستند ایران بود و حالا خیلی‌ها را درگیر مستندسازی حادثه تلخ مرگش کرده‌است.



او درگیر اصفهان بود و البرز و زاگرس و کویر، او به سمت موسیقی تصویر و حذف نریشن رفته‌ و معتقد ‌بود سندیت برای ابنیه و تاریخ و معماری و طبیعت را باید به‌واسطه تصویر برای دیگران به یادگار گذاشت نه به شکل نوشته



مکث
پایان حلقه وین


سهراب شهیدثالث، خسرو سینایی و منوچهر طیاب. این اسامی رفقایی است که حلقه وینی‌ها را شکل داده ‌بودند. شهیدثالث با اینکه مستندهای بسیاری ساخته بود، اما بیشتر با سینمای داستانی شناخته‌شد و سال‌هاست که نامش، مرگ را زیست می‌کند. خسرو سینایی همین ‌ماه مرداد قید دنیا را زد و حالا خبر تلخ از وین رسیده که منوچهر طیاب هم پایان زندگی را آغاز کرده ‌است.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :