
یک کاسه بستنی نوجوانی

نوجوانی مثل یک کاسهی بستنی است؛ یک طرف شکلات، یک طرفش موز، یک طرف تمشک و...، گاهی هم تلخی و شیرینی و ترشی در دل هم میروند و اصلاً نمیدانی چیست! بههرحال بستنی هرچه باشد، لذتبخش و دلرباست. در روزهای نوجوانی باید فقط مزههای جدید و متفاوت را تجربه کرد.
من حس میکنم آدم بزرگها بهجای بستنی، بازکردنی (!) دارند. یکعالم گره ریز و درشتی که باید یکییکی بازشان کنند. بماند که هرکس چگونه با این گرهها برخورد میکند. فکر میکنم زندگی مجموع بستنیها و بازکردنیهاست!
یاسمنسادات شریفی از اراک


آرزوی یک خبرنگار واقعی
حدود چهار سال پیش بود که برایم یک پاکت فرستادی. در پاکت یک کارت بود. تو مرا خبرنگار افتخاری نامیدی. خبرنگار، عجب اسم دلنشینی برای منی که عاشق روزنامه و کتاب و رسانهها هستم!خبرنگاری از آن شغلهایی است که هرچه بیشتردربارهاش بخوانی و بدانی، بیشتر لذت میبری. باید ساعتها غرق کتاب میشدم، باید دنبال سوژهها و فیلمهای تازه میرفتم، باید هرروز برای تو از خودم، اطرافم و روزگاری مینوشتم که پر از تلخی و شیرینی است. برای همین به اطرافم خوب نگاه میکردم، به وقایعی توجه میکردم که دور و برم میگذشت. گاهی هم خبرهایی میشنیدم که تلخ بود. قلمم موقع نوشتن روی کاغذ نمیرقصید، اما مینوشتم چون خبرنگار بودم. چون میدانستم چشمها و گوشها دوست دارند راست ببینند و راست بشنوند.
من شغل جذاب خبرنگاری را در هفتهنامهی رنگین دوچرخه تجربه کردم و بهعنوان یک خبرنگار تازهکار نوجوان، روز خبرنگار را به تمام خبرنگارهایی که با صداقت خبرها را برایمان گفتند و نوشتند تبریک میگویم و آرزو دارم روزی من هم یک خبرنگار واقعی شوم.
پریساسادات مناجاتی، 7117ساله از کرج
در همینه زمینه :