گفتوگو با ساره جوانمردی، ورزشکار معلولی که معمولا با دو مدال طلا از مسابقات بینالمللی بر میگردد
میتوانم با سالمها هم رقابت کنم
مهرداد رسولی
ورزش ایران باید به ورزشکاری که بهرغم معلولیت، بیش از 10بار پرچم ایران را در مسابقات آسیایی، جهانی و بازیهای پارالمپیک بالا برده، ببالد. ساره جوانمردی 2مدال طلا و یک برنز پارالمپیک، 5مدال طلا، 2نقره و یک برنز مسابقات قهرمانی جهان، 3مدال طلا و یک نقره مسابقات جهانی و 4مدال طلا و یک نقره بازیهای پاراآسیایی را در کارنامهاش دارد و یکی از پرافتخارترین ورزشکاران تاریخ ورزش ایران است. خیلیها ساره جوانمردی را نابغه تیراندازی میدانند و معتقدند رکوردهایی که او در مسابقات مهم بینالمللی به جا گذاشته حتی از افراد سالم هم بهتر است. عضو تیم ملی تیراندازی بانوان ایران یکبار عنوان بهترین ورزشکار زن آسیا در سال۲۰۱۴ را کسب کرده و مدتی قبل هم صفحه اختصاصی کمیته پاراتیراندازی جهانی، قهرمانی او در بازیهای پارالمپیک 2016 را جزو 5لحظه جذاب پاراتیراندازی جهان قرار داده است. این انتخاب با آگاهی از موفقیتهای ورزشی و فعالیتهای اجتماعی ستاره پاراتیراندازی جهان صورت گرفته، چرا که ساره جوانمردی تحصیلکرده رشته مدیریت بازرگانی است و دستی هم در کارهای خیرخواهانه دارد. او در جریان زلزله کرمانشاه، مدال طلای پارالمپیک ریو را به نفع مردم زلزلهزده کرمانشاه و سرپل ذهاب به حراج گذاشت و در همان روزها برای دومینبار بهعنوان بهترین ورزشکارماه جهان شناخته شد. گفتوگو با ساره جوانمردی پر از نکتهها و ناگفتههایی است که میتواند برای افراد سالم و معلول راهگشا باشد.
بگذارید گفتوگو را با یک سؤال کلیشهای شروع کنیم. چطور شد که با وجود معلولیت به تیراندازی علاقهمند شدید؟
من ورزش را در هجدهسالگی و با والیبال نشسته و تنیس روی میز شناختم. حدود 7سال والیبال نشسته کار کردم، اما والیبال اساسا یک ورزش تیمی است و همیشه همه تیم باید تلاش کند تا موفقیت حاصل شود. این موضوع مرا راضی نمیکرد و فکر میکردم در یک رشته ورزشی انفرادی درصد موفقیتم بیشتر خواهد بود. در همان روزها دوستانی داشتم که به باشگاه تیراندازی میرفتند و اسم تیراندازی هم به من حس و حال خوبی میداد. دوستانم مرا تشویق کردند و خودم بهواسطه اشتیاقی که برای لمس موفقیتهای فردی داشتم تیراندازی را شروع کردم.
چرا قبل از هجدهسالگی به سمت ورزش نرفتید؟
من تنها فرد معلول خانواده بودم و در دورهای، از محدودیتهایی که برای افراد معلول وجود داشت رنج میبردم. قبل از هجدهسالگی با دنیای معلولان بیگانه بودم و اصلا با معلول دیگری ارتباط نداشتم و همین باعث میشد از خیلی مسائل بیخبر بمانم. در آن روزها، ارتباط من صرفا به تماس با بهزیستی محدود میشد و بعد از پرس و جو، در بهزیستی با افرادی آشنا شدم که ورزشکار هم بودند. آن موقع بود که تازه متوجه شدم چیزی به نام ورزش معلولان هم وجود دارد.
وقتی سراغ ورزش آمدید دریچه تازهای در زندگی شما باز شد؛ یعنی ورزش برای شما مقدمهای برای شروع فعالیتهای اجتماعی هم بود؟
قطعا همینطور است. همانطور که گفتم قبل از رفتن به سمت و سوی ورزش، با هیچ معلول دیگری ارتباط نداشتم و ورودم به دنیای ورزش، ورودم به اجتماع هم بود. قبل از ورزش با دنیای پیرامونم ارتباطی نداشتم اما ورزش به من یاد داد که ارتباطهایم صرفا نباید به افراد خانواده محدود باشد و باید دنیای اطرافم را بهتر بشناسم. درواقع بعد از ورزش بود که وارد بازار کار هم شدم و این روند با پیشرفت در زندگیام توأم شد. این پیشرفت روزبهروز بیشتر شد و تا امروز که به چنین جایگاهی رسیدهام ادامه داشته است. ورزش قطعا پنجرهای بود که دنیا را زیباتر و شگفتانگیزتر به من نشان داد و چنین تجربهای را به افراد سالم و معلول توصیه میکنم.
شما بهواسطه قهرمانیهای متعدد در مسابقات آسیایی، جهانی و بازیهای پارالمپیک، جزو پرافتخارترین ورزشکاران معلول ایران هستید. این همه موفقیت فردی شما را راضی میکند؟
حقیقتش این است که از روز اول اصلا به این عناوین و جایگاهی که دارم فکر نمیکردم. هدفم کسب مدال نبود، اما از یک جا به بعد به هدف بدل شد. حتی میتوانم بگویم ورزش ابتدا برایم عذابآور بود. بهواسطه معلولیتی که داشتم از ورزش گریزان بودم و حتی در دوران مدرسه علاقهای به زنگ ورزش نداشتم، به همین دلیل هیچ وقت به ورزش بهعنوان سکوی پرتابی در زندگی نگاه نمیکردم. شاید این مسیری بود که خداوند سر راهم قرار داد. از وقتی وارد دنیای ورزش حرفهای شدم میخواستم به مردم کشورم و در مقیاس بزرگتر به مردم دنیا بگویم درست است که ما معلولان بهطور ناخواسته دچار معلولیت شدهایم اما حرفهای زیادی برای گفتن داریم و معلولیت نمیتواند زندگیمان را محدود کند. چه بسا در کنار زندگی عادیای که داریم پا را فراتر میگذاریم و کارهایی انجام میدهیم که از عهده افراد سالم هم برنمیآید. این موضوع به من انگیزه میداد که روزبهروز تلاشم را بیشتر کنم و مدالهای بیشتری بگیرم. نمیتوانم بگویم 100درصد راضی شدهام، اما وقتی مردم عادی به من میگویند وقتی با دیدن تو به زندگی امیدوار میشویم، احساس رضایت میکنم. شاید من و سایر ورزشکاران مدالآور معلول نتوانسته باشیم طیف گستردهای از جامعه را تحتتأثیر قرار دهیم، اما تعداد افرادی که به ما نگاه کردهاند کم نیست.
ورود شما به دنیای ورزش حرفهای، نقطه شروع آشنایی و دوستیهای عمیق با بسیاری از ورزشکاران معلول جهان بوده است. سبک زندگی یک ورزشکار معلول ایرانی با معلولان خارجی چه تفاوتهایی دارد؟
در تیراندازی که رشته ورزشی تخصصی من است، تعداد افراد معلول کم نیست. ورزشکارانی که من در مسابقات مختلف با آنها رقابت کردهام را با اعتمادبهنفس دیدهام و برخی از آنها بهرغم معلولیتهای شدیدی که دارند روی پای خودشان میایستند. آنها معمولا امور شخصیشان را خودشان انجام میدهند و به کسی متکی نیستند. فکر میکنم ریشه این سبک زندگی در خانواده است. نخستین محیطی که یک معلول تجربه میکند، خانواده است و باید آنقدر در خانواده میدان ببیند و مجال حضور در اجتماع برایش فراهم شود تا اعتمادبهنفس پیدا کند. این حس در پاراتیراندازهای خارجی خیلی قوی است. همه افراد جامعه در هر جایگاهی، باید در مواجهه با افراد معلولی که در خانواده یا در محیط کار و دانشگاه میبینند حس ترحم را کنار بگذارند و با نوع برخوردشان به آنها اعتمادبهنفس بدهند. موضوع دیگر که خیلی به چشم میآید و جزو تفاوتهای اساسی ورزشکاران معلول ایرانی و خارجی محسوب میشود، امکانات است. امکانات به افزایش اعتمادبهنفس افراد معلول بهویژه ورزشکاران معلول کمک میکند.
در خانواده از چنین موهبتی برخوردار بودهاید؟ وقتی وارد دنیای ورزش شدید بقیه اعضای خانواده چه واکنشی نشان میدادند؟
در خانواده کسی نسبت به من حس ترحم نداشت، اما ترس و واهمه وجود داشت. ترس از اینکه اگر تنها به بیرون از خانه بروم چه اتفاقی برایم رخ خواهد داد؟ یا اینکه میتوانم به تنهایی امور شخصیام را انجام بدهم یا نه؟ من ساکن شیراز هستم، اما در دانشگاه کرمان قبول شدم. حتی یادم میآید وقتی میخواستم به کرمان بروم پدرم گفت نمیتوانم اجازه بدهم با این شرایط به شهر دیگری بروی. فکر میکنم ترس و نگرانی باعث شد پدرم بگوید باید بازهم کنکور بدهی تا در دانشگاه شیراز قبول شوی.
شما با ورزش و به بهترین شکل ممکن توانایی افراد معلول را ثابت کردید. فکر میکنید افراد معلول با ورزش راحتتر میتوانند حقانیت خودشان را به جامعه پیرامونشان ثابت کنند یا راههای دیگری هم وجود دارد؟
شاید ورزش جنبه نمادین داشته باشد وگرنه راههای دیگری هم برای اثبات توانایی افراد معلول وجود دارد. بسیاری از معلولان ما بهترین مدارج علمی را طی کردهاند و خیلی از آنها مدارک تحصیلی بالایی دارند. ما پزشک، قاضی و وکیل معلول داریم. اگر فرد معلول در هر شغلی ثابت کند که معلولیت برایش محدودیت نبوده، یعنی موفقیت. همانطور که گفتم ورزش از ابتدا برای من هم هدف نبود و یکسری شرایط دستبهدست هم داد تا در زندگی با ورزش مواجه شوم.
البته شما در تحصیل هم به مدارج بالا رسیدید. ورزش پیشزمینه موفقیت شما در تحصیل بود یا در این زمینه هم میخواستید توانایی افراد معلول را اثبات کنید؟
وقتی ورزش را شروع کردم از ادامه تحصیل منصرف شدم و حدود 10سال طول کشید تا خلأ ادامه تحصیل را در زندگیام احساس کنم. حس میکردم در کنار موفقیتهای ورزشی و شغل آبرومندانهای که دارم جای تحصیلات در زندگیام خالی است و در این زمینه احساس ضعف میکردم. به همین دلیل تحصیلاتم را ادامه دادم و در مقطع کارشناسیارشد رشته مدیریت بازرگانی فارغالتحصیل شدم. البته جزو دانشجویان ممتاز بودم و میتوانستم تا دکتری ادامه تحصیل بدهم، اما ورزش و مشغله کاری این فرصت را از من گرفته است.
با توجه به تحصیل در رشته مدیریت بازرگانی، فعالیت اقتصادی هم میکنید؟
من کارمند اداره کل ورزش و جوانان استان فارس هستم و متأسفانه راه نفوذ کارمندان دولت به اقتصاد بسته است. رشته مدیریت بازرگانی را بهخاطر علاقهام انتخاب کردم، اما دلم نمیخواهد در این زمینه فعالیت داشته باشم. اقتصاد ما یکجورهایی به سیاست هم گره خورده و تلاش من این است که از سیاست و اقتصاد دوری کنم.
با این شرایط سخت، سالها تحصیل کردهاید و مدرک تحصیلی معتبری هم دارید؛ پس کجا میخواهید از این داشتهها استفاده کنید؟
فکر میکنم آدمها اگر در زمینههای مورد علاقهشان به موفقیت برسند بهخودی خود کافی است و حتما نباید از داشتهها بهره و منفعت مالی برد. در بخشی از اداره کل ورزشوجوانان استان فارس کار میکنم که بُعد مدیریت رشته تحصیلیام به دردم میخورد، حتما که نباید به جنبه اقتصادیاش نگاه کرد.
ما ورزشکار معلولی به نام زهرا نعمتی داریم که همزمان با ورزشکاران سالم هم رقابت میکند. رکوردهای شما بهگونهای است که مثل خانم نعمتی وارد رقابت با تیراندازان سالم شوید و احیانا در المپیک هم مدال بگیرید؟
زهرا باعث افتخار همه ماست و من همیشه بهعنوان یک الگو از او یاد کردهام. کاری که زهرا نعمتی کرد کار بزرگی بود، اما شرایط رشته تیروکمان برای افراد معلول و سالم یکسان است. شاید خانم نعمتی با داشتن ویلچر و در حالت نشسته بتواند مثل افراد سالم تیر بزند، اما در رشته تپانچه که رشته تخصصی من است. اگر بخواهم با افراد سالم رقابت کنم حتما باید مثل آنها در حالت ایستاده تیر بزنم و این کار با وجود معلولیتی که دارم بسیار سخت است. با این حال مدتهاست که در کنار ملیپوشان سالم تمرین میکنم.
رکورد شما با افراد سالم چقدر فاصله دارد؟
تفاوت زیادی نیست. شاید اگر کمی بیشتر تلاش کنم بهراحتی بتوانم با افراد سالم رقابت کنم. وقتی حال خودم را با حال تیراندازهای سالم مقایسه میکنم میبینم که دور از دسترس نیست. اختلاف رکورد من با افراد سالم 6 تا 7نمره است اما در رشته تپانچه این اختلاف امتیاز قابل جبران خواهد بود. خیلیها ازجمله همسرم به من انگیزه میدهند تا وارد رقابت با افراد سالم شوم و مدال بگیرم، اما فعلا اشتیاقی برای انجام این کار ندارم.
بعد از کسب 3مدال طلای المپیک، با یک مدال المپیکی در ورزش ایران جاودانه میشوید. تلاش برای جاودانگی به شما انگیزه نمیدهد؟
از نظر من ارزش یک مدال برنز المپیک برای فرد معلول با چند مدال طلای المپیک برابری میکند، اما الان انگیزهای برای انجام این کار ندارم.
رمان میخوانم و به سفر میروم
ساره جوانمردی شعار «معلولیت محدودیت نیست» را به واقعیت بدل کرده است. او در کنار موفقیتهای ورزشی و تحصیلی دستی هم در فعالیتهای اجتماعی دارد و فراغتش را هم با خواندن کتاب و سفر به نقاط دیدنی ایران میگذراند.
جز تیراندازی، معمولا مشغول چه کاری میشوید؟
معمولا تا ساعت 2بعدازظهر در محل کارم حضور دارم و بعد از آن هم وقت زیادی را صرف رسیدگی به امور خانه میکنم. فراغتی هم اگر باشد معمولا با خواندن کتاب سپری میشود و بهشدت از فضای مجازی دوری میکنم.
اصولا در چه ژانرهایی کتاب میخوانید؟
از بچگی علاقه خاصی به رمان خواندن داشتم و یک کتابخانه بزرگ هم دارم که پر از رمانهای نویسندههای داخلی و خارجی است.
نام آخرین رمانی که مطالعه کردید را یادتان است؟
آخرین رمانی که خواندم «مدارا» از منیر مهریزیمقدم بود که دوستش داشتم. البته یک پازل 2هزار قطعهای هم خریدهام و گاهی اوقات برای چیدن پازل هم وقت میگذارم، چون به افزایش تمرکز خیلی کمک میکند.
چه چیزی حالتان را خوب میکند؟
من و همسرم علاقه زیادی به سفر داریم. معمولا از تعطیلات آخر هفته هم برای سفرهای کوچک استفاده میکنیم و در این دوران کرونا با رعایت کامل پروتکلهای بهداشتی به مسافرت میرویم.
برای مسافرت کدام شهرها را انتخاب میکنید؟ طبیعت شهرهای شمالی را میپسندید یا ترجیحتان سفر به شهرهای تاریخی جنوب است؟
برای مسافرتهای چندروزه فرصت نداریم و بیشتر مواقع به اطراف شیراز که طبیعت زیبایی دارد میرویم. به جرأت میتوان گفت که استان فارس بیش از هر استان دیگری نقاط گردشگری دارد. هروقت حالمان خوب نیست تدارک یک سفر دوروزه را میبینیم و تجدید قوا میکنیم برای روزهای سختی که پیش رو داریم.
سنگینی کوه را روی شانههایم حس میکردم
انتخاب لحظه روی سکورفتن ساره جوانمردی در بازیهای پارالمپیک2016 بهعنوان یکی از 5لحظه جذاب پاراتیراندازی، اتفاقی نیست که برای ورزش ایران قابل تکرار باشد. ستاره پاراتیراندازی جهان درباره جزئیات این انتخاب میگوید: «خبرهای این مدلی را هم خیلی دوست دارم و حس خوبی به من میدهد؛ مثل کودکی که عاشق اسباب بازی است و برایش یک اسباببازی قیمتی میخرند. لحظه رفتن روی سکوی پارالمپیک و دریافت 2مدال طلا برای خودم خیلی جذاب بود. من در مهرماه سال گذشته در مسابقات قهرمانی جهان دوم شدم و در تپانچه هم مقام چهارم را کسب کردم. این اتفاق برای من که همیشه با 2مدال طلا به ایران برمیگشتم خوشایند نبود و تا مدتها در جو خوبی نبودم. در روزهایی که حال خوبی نداشتم منتظر خبر خوبی بودم که انگیزه و آرامشی دوباره به من بدهد. خبر قرار گرفتن لحظه قهرمانیام در پارالمپیک بین 5 لحظه جذاب پاراتیراندازی جهان کمک کرد تا با تمرکز کامل به روال سابق برگردم. البته نتایجی که در مسابقات قهرمانی جهان گرفتم بهخاطر شرایط نامناسبی بود که در آن قرار داشتم. ما مدتها اردو نداشتیم و مربی نبود و انسجام لازم را نداشتیم. خیلیها تصور میکردند افت من تا پارالمپیک ادامه خواهد داشت، در حالی که تیراندازی افتوخیز زیادی دارد و این اتفاقات طبیعی است. امیدوارم اوضاع روزبهروز برایم بهتر شود و همان انرژیای که در المپیک ریو داشتم را دوباره پیدا کنم تا یکی از موفقترین ورزشکاران کاروان ورزشی ایران در توکیو باشم». ساره جوانمردی در المپیک2016 با اختلاف ناچیزی مدال طلا را از دست داد و شاید به ثمررسیدن تلاشهای مضاعف او برای کسب مدال طلای پارالمپیک، دلیل اصلی انتخاب این لحظه بهعنوان دومین لحظه جذاب پاراتیراندازی جهان بود؛ «بعد از آنکه در پارالمپیک لندن دستم از مدال طلا کوتاه ماند و به مدال برنز رسیدم در بهت بودم. مدام به این موضوع فکر میکردم که چرا نتوانستم مدال طلا بگیرم و به این نتیجه رسیدم که اگر تجربه بیشتری داشتم بهراحتی قهرمان پارالمپیک میشدم. بعد از المپیک لندن و بهمدت 4سال همه وقت و سرمایهام را گذاشتم و در بدترین شرایط تمرین کردم تا سرانجام در المپیک 2016 ریو و در هر دو رشته تپانچه بادی و تپانچه 10متر قهرمان شدم. من تنها ورزشکاری بودم که اینقدر انرژی گذاشتم تا 2مدال طلا بگیرم. وقتی روی سکو رفتم همه سختیهایی که در آن 4سال متحمل شده بودم را مثل سکانسهای یک فیلمسینمایی در ذهنم مرور میکردم. در آن لحظه فقط به این موضوع فکر میکردم که چگونه خستگی این 4سال را از تن بهدر کنم. احساس آدمی را داشتم که سنگینی کوه را روی شانههایش احساس میکرد و نمیدانست چگونه باید آن را روی زمین بگذارد. حس خوشحالی نداشتم، اما خوشحال بودم از اینکه خیلیها، بهخصوص پدر و مادرم را خشنود کرده بودم.»
شاید اگر کمی بیشتر تلاش کنم بهراحتی بتوانم با افراد سالم رقابت کنم. وقتی حال خودم را با حال تیراندازهای سالم مقایسه میکنم میبینم که دور از دسترس نیست. اختلاف رکورد من با افراد سالم 6 تا 7نمره است و در رشته تپانچه این اختلاف امتیاز قابل جبران خواهد بود