روبرت صافاریان
کمتر اهل زبان و ادبیات و ویراستاری است که کتاب «غلط ننویسیم» نوشته ابوالحسن نجفی را نشناسد. این کتاب بعد از چاپ اول آن در سال۱۳۶۶ توسط نشر دانشگاهی به کتاب مقدس ویراستاران مطبوعات و کتاب تبدیل شد و براساس راهنماییهای آن سعی کردند برخی واژگان و عبارتها را از زبان فارسی حذف کنند. عنوان فرعی کتاب هست «فرهنگ دشواریهای زبان فارسی» و به شیوه فرهنگها مدخلهایش براساس حروف الفبا تنظیم شده و مراجعه به آن آسان است.
به راحتی میتوانیم واژهای را که در این یا آن جور نوشتنش مرددیم، در آن جستوجو کنیم و ببینیم توصیه چیست. کتاب پر است از عبارتی مثل «بهتر است» و «توصیه میشود»، یعنی استاد نجفی حکم قطعی صادر نمیکند، او چنانچه در مقدمه کتاب هم توضیح داده است میداند که غلط و درست در نهایت اموری نسبی هستند، اما معتقد است این نسبیگرایی حدی دارد و ملاکهایی ذکر کرده است که کجا میتوان حکم صادر کرد که شکل نگارش معینی غلط است. به هر رو از نگاه او «غلط» معنایی دارد، کما اینکه عنوان کتاب هم حکایت از همین میکند.
اما بیشتر ویراستاران ما کارشان را ساده کردهاند و همه توصیهها و «بهتر است»ها را تبدیل کردهاند به «باید». بهتر است با نمونه صحبت کنیم. الان از هر ویراستار یا نویسندهای بپرسید به شما خواهد گفت که «میباشد» غلط است و به جای آن باید نوشت «است». در نتیجه زبان فارسی از «میباشد» پاکسازی شد.
درحالیکه خود استاد نجفی ذیل مدخل «میباشد» (ص ۳۸۹) چنین نوشته است:
بعضی از فضلا معتقدند که در نوشتههای معتبر فارسی هرگز «میباشد» به جای «است» بهکار نرفته و بنابراین استعمال آن غلط است. این حکم درست نیست. البته موارد استعمال «میباشد» به نسبت «است» بسیار اندک است، ولی بزرگان شعر و نثر فارسی گاهگاه آن را به جای این بهکار بردهاند: «چون بوعلی درآمد، شیخ گفت: ما را اندیشه زیارت میباشد. بوعلی گفت: ما در خدمت میباشیم.» (اسرار التوحید، ۲۱۰)...
و نمونههای دیگر.
اما استاد بعد از این توضیحات 2 دلیل برای ارجحیت «است» ذکر میکند. یکی نزدیککردن زبان نوشتار به زبان محاوره و دیگر اینکه اگر «میباشد» هیچ فرقی با «است» ندارد نیازی نیست که جانشین آن شود... «وانگهی چه لزومی هست مثلا به جای این جمله: «خانه من کوچه هفدهم است» بگوییم: «خانه من کوچه هفدهم میباشد»؟
میتوان پاسخ داد اگر غرض نزدیک کردن زبان نوشتن و گفتار باشد، میتوان توصیه کرد «میباشد» را در گفتوگوهایمان هم بهکار ببریم. اما ادامه حرفشان جالبتر است اینکه اگر این دو با هم فرقی ندارند چرا همه جا نگوییم «است» به همین راحتی میتوان پرسید چرا همه جا نگوییم «میباشد». حقیقت این است که ایشان با شم زبانیشان «است» را میپسندند و میل به آن دارند. به همین دلیل او هر چند میپذیرد که «میباشد» در زبان فارسی غلط نیست، در پایان حکم به مردودیت آن میدهد و ویراستاران هم که به نتیجه نهایی دلبستهاند، به همان حکم نهایی بسنده میکنند و اگر امروز کسی جسارت کند «میباشد» را در نوشتهاش بهکار ببرد، متهم میشود که از بدیهیات زبان فارسی بیخبر است.
در همان زمان انتشار کتاب «غلط ننویسیم»، محمدرضا باطنی از زبانشناسان مشهور کشور مقالهای نوشت که عنوانش بود «غلط بنویسیم». او در این مقاله شیوه نجفی را مورد انتقاد قرار داد. اصل استدلال او این بود که زبان پدیدهای است در حال تحول و با دستور و باید و نباید نمیشود به آن شکل داد. این مباحثه بین نجفی و باطنی برای کسانی که مباحثات زبان و ادبیات فارسی را دنبال میکنند آشناست و به 2 رویکرد تجویزی و توصیفی در برخورد با زبان مشهور است؛ تجویزی یعنی همان دستوری، همان نسخه پیچیدن؛ باور به غلط و درست دائمی و کوشش برای وادار کردن گویندگان زبان به استفاده از نمونههای «درست». توصیفی یعنی اینکه کار زبانشناس مثل همه دانشمندها این است که اتفاقاتی را که در زبان میافتد و تغییرات آن مانند ورود واژههای جدید و به کارگیری شکلهای جملهبندی جدید و شیوههای نگارش جدید را زیرنظر بگیرد و توصیف کند و قانونمندیهایش را کشف کند.
ابوالحسن نجفی هم در مقدمه کتابش گفته است که به تحول زبان باور دارد، اما کتابی که نوشته است در عمل به دستورالعملهای غیرقابلتخطی تقلیل پیدا کرده است. این را هم بگوییم که حتی او هم نتوانسته است در بعضی موارد حریف کاربردهای «نادرست» برخی عبارات شود. برای نمونه با وجود توضیحات روشنش درباره معنی «باوجوداین» و نادرستی «با این وجود»، کماکان بسیاری از نویسندههای بسیار باسواد هم دومی را بهکار میبرند. در ص ۷۰ کتاب آمده است:
با وجود این یعنی «با بودنِ این (وضع، حال، امر، شرط...)» و مقصود از آن این است: «با اینکه چنین چیزی هست (یا بود یا خواهد بود)» و مترادف است با «معهذا» و «معذلک» و «با این همه» و از این قبیل. به جای آن گاهی با این وجود گفته میشود که غلط است و برخلاف مراد گوینده.
من با وجود اینکه این استدلالهای استاد را قبول دارم و خودم در نوشتههایم «با وجود این» مینویسم، اما کوششی در راستای متقاعد کردن دیگران نمیکنم و فکر میکنم دیگر نمیشود گفت که «با این وجود» غلط است. اگر پیرو رویکرد استاد باطنی باشیم باید بگردیم ببینیم فارسیزبانان چرا چنین رفتاری با «با وجود این» کردهاند و این رفتار تابع چه قانونمندیهایی است.
غلط بنویسیم؟ درست ننویسیم؟
در همینه زمینه :