ترور در قطب جنوب !
نگاهی به پنج سریال برتر 2018 در چهار ماه ابتدایی سال
محمد صادق شایسته
ساخت سالانه بیش از 500 عنوان سریال رقمی است حیرتآور. بسیاری معتقدند دنیای آینده سرگرمی نه در اختیار فیلمهای سینمایی و بازیهای رایانه ای بلکه در تسخیر سریالهای تلویزیونی خواهد بود. رشد بی سابقه تولید سریالهای پرهزینه، افزایش مخاطبان در این زمینه و راحت تر شدن دسترسی مخاطبان سراسر دنیا به سریالهای باکیفیت اثبات چنین فرضیه ای را بسیار محتمل میکند. خصوصا که در قلمرو ادبیات در نقاط مختلف دنیا صدها هزار عنوان کتاب قطور و چند جلدی معروف و ناشناس وجود دارد که شاید نتوان از روی آنها فیلمهای سینمایی دو سه ساعته و قابل قبولی ساخت اما خوراک ساخت سریالهایی جذاب و طولانی مدت هستند و این یعنی حالا حالاها دنیای تلویزیون مواد اولیه برای ساخت سریالهای سرگرم کننده دارد. از ابتدای سال 2018 تا الان هم جدا از صدها سریالی که فصلهای جدیدشان ساخته و پخش شده سریالهایی هم بودهاند که یا اولین فصل آنها پخش شده و یا به صورت مینی سریالهایی با چند قسمت محدود روی آنتن شبکههای مختلف تلویزیونی رفتهاند. این هفته به سراغ معرفی 5 عنوان از بهترین آثار پخش شده در این مدت رفتهایم.
کربن تغییر یافته
Altered Carbon
احتمالا شما هم به این موضوع زیاد فکر کرده اید که چه میشد اگر انسان نامیرا بود و تا زمانی که دوست داشت میتوانست زنده بماند. «جاودانگی» و گریز از مرگ یکی از مهم ترین دغدغههای بشری از ابتدای خلقتش تا به امروز بوده است. داستانها و افسانههای زیادی در فرهنگهای کهن و مدرن در این خصوص وجود دارد که از زوایای مختلف رسیدن انسانها به چنین موقعیتی را تصور کرده و وضعیت جامعه بشری پس از رسیدن به این آرزوی بزرگ را ترسیم کردهاند. سریال «کربن تغییر یافته» محصول شبکه نتفلیکس آخرین مورد در این زمینه و اقتباسی است از جلد اول رمانی سه جلدی به قلم ریچاردکی مورگان که با همین نام اولین باردرسال ۲۰۰۲ منتشرشد و مورد استقبال بسیار زیادی قرار گرفت.
داستان سریال در ۳۰۰ سال آینده اتفاق میافتد. زمانی که انسانها توانستهاند علاوه بر امکان کوچ کردن از زمین به سیارات دیگر به یک تکنولوژی منحصر به فردی نیز دست پیدا کنند که به وسیله آن ضمیر آگاه و ذهن افراد را در دیسکی غیر قابل کپی ذخیره کنند. این یعنی آدمها میتوانند فقط با در اختیار داشتن یک کالبد قابل استفاده تا زمان بی نهایت زندگی کنند. البته داشتن یک کالبد قابل استفاده از عهده هر کسی بر نمیآید؛ چون بسیار گران است واگر دیسک حاوی اطلاعات شخصی هم از بین برودفرد با مرگ واقعی و همیشگی مواجه میشود. در چنین جهانی زندانیها دیگر به زندان نمیروند. دیسک حاوی ذهن آنها از بدنشان خارج میشود و فرد به خوابی عمیق فرو میرود و تنها زمانی که محکومیتش تمام شود و پول کافی برای اجاره یا خرید یک کالبد جدید داشته باشد به زندگی برمیگردد.
تاکشی کوواچ شخصیت اصلی این سریال یک زندانی است که پس از ۲۵۰ سال با کالبدی غیر از آنچه متعلق به خودش بوده به زندگی باز میگردد. او یکی از معدود شورشیهای باقیمانده معروف به «آنووی»هاست. شورشیهایی قدرتمند که سالها به دلایلی نامعلوم علیه تکنولوژی جاودانه شدن عمر انسان جنگیدهاند. آنها هم هوش فراوانی دارند و هم قدرت آدم کشی بسیار بالا.کوواچ خیلی سریع متوجه میشود که دلیل بازگشت او به زندگی نه پایان محکومیت بلکه به درخواست مولتی میلیاردی سرشناس به نام لورنس بنکرافت است. بنکرافت مدتی پیش به قتل رسیده ولی پس از بازگشت به زندگی در کالبد جدید متوجه میشود دو ساعت منتهی به قتل از حافظه اش پاک شده است. او کوواچ را به مالکیت خود درآورده تا پرده از راز قتل خود بردارد. اما ماجرا به این سادگی ای که بنکرافت و کوواچ فکر میکنند نیست.
جهان آینده ای که سریال «کربن تغییر یافته» تصویر میکند تکنولوژی زده و بسیار تیره و تار است. دنیایی است که با وجود رسیدن به جاودانگی نه تنها زندگی انسانها بهتر نشده بلکه تبعیض، فساد، فاصله طبقاتی و رنج و ملال بسیار بیشتر از گذشته است. از طرفی اشارات و کنایههای سیاسی-اجتماعی روز دنیا هم لا به لای سریال گنجانده شده تا وجه امروزی خودش را هم حفظ کرده باشد. صحنههای اکشن «کربن تغییر یافته» بسیار خوب از کار درآمده و برای طرفداران بخشهای هیجان انگیز سریال کاملا راضی کننده است. دو بازیگر اصلی سریال هم گلیم خود را خیلی خوب از آب بیرون کشیدهاند هم جوئل کینامان در نقش تاکشی کوواچ و هم جیمز پرفوی در نقش لورنس بنکرافت. این سریال در 10 قسمت 50 دقیقه ای ساخته شده است.
برج استوار
The Looming Tower
با گذشت چیزی نزدیک به دو دهه از حادثه حملات تروریستی یازده سپتامبر سال 2001 به نیویورک و تخریب برجهای دوقلو و معروف تجارت جهانی هنوز جزئیات ناپیدای زیادی از این اتفاق هولناک وجود دارد. اتفاقی که تبعات آن هنوز هم در جهان معاصر احساس میشود و مردم زیادی قربانی عوارض جانبی آن هستند. خب! نظریههای مختلفی درباره دلایل به وجود آمدن این تراژدی تاریخی وجود دارد که در هر کدام عاملان کاملا متفاوتی به عنوان مقصر اصلی شناخته شدهاند. اما هیچ کدام از این نظریهها هنوز نتوانستهاند در ذهن آزاد اندیشان به عنوان دلیل اصلی این واقعه مورد پذیرش قرار گیرند و بحث در این مورد همچنان ادامه دارد.
به تازگی مینی سریال «برج استوار» به یکی از ناگفته ترین عوامل منجر به حملات یازده سپتامبرپرداخته است.این مینی سریال ده قسمتی محصول شبکه «Hulu» است و ماجرای آن در اواخر دهه 90 میلادی میگذرد. زمانی که گروه القاعده به رهبری اسامه بن لادن در حال شکل گیری و ساماندهی است. جان اونیل رئیس بخش مبارزه با تروریسم «FBI» در پلیس نیویورک براساس اطلاعات و شواهدی که دارد معتقد است القاعده در حال مقدمه چینی برای یک حمله تروریستی بزرگ است. او اطلاعات دقیقی از یکی از ماموران مسلمان خود به علی سوفان لبنانی دارد که نظریه او را تایید میکند. او این موضوع را با مقامات ارشد دولت فدرال مطرح میکند اما نماینده سازمان «CIA» با تاکید بر اینکه وظیفه سازمان متبوع اوست که در مورد حملات تروریستی موضع گیری کند نه تنها حاضر نمیشود فرضیه اونیل و سوفان را بپذیرد بلکه از دادن هرگونه اطلاعاتی به آنها خودداری میکند. جدال «FBI» و «CIA» در نهایت باعث میشود پازل حرکات و تحرکات گروه القاعده تکمیل شده و 11 سپتامبر سال 2001 در میان بهت و غافلگیری آنها، چنان اتفاقی بیفتد. نکته جالب توجه، نتیجه گیری این سریال است که تاکید دارد حادثه 11 سپتامبر نه به دلیل توانایی گروه القاعده بلکه به دلیل دو دستگی در نیروهای امنیتی این کشور رخ داد.
یکی از مهم ترین ویژگیهای «برج استوار» تیم تولید بسیار قدرتمند و سرشناس آن است. تهیه کنندگان این مینی سریال سه چهره شناخته شده در صنعت فیلمسازی آمریکا هستند: دن فوترمن فیلم نامه نویسی که دو بار نامزد دریافت جایزه اسکار شده، آلکس گیبنی یکی از جنجالی ترین مستندسازان حال حاضر آمریکا و لارنس رایت نویسنده سرشناسی که «برج استوار» با اقتباس از کتاب مشهور او که با همین نام در سال 2006 منتشر شده، ساخته شده است. کتاب رایت آنقدر دقیق و تکان دهنده است که پس از چاپ علاوه بر اینکه بسیاری از مخاطبانش را حیرت زده کرد، تقریبا مهم ترین جوایز سال ادبیاتی آمریکا را به دست آورد از جمله جایزه «پولیتزر»، بهترین کتاب سال از نگاه مجله «تایم»، روزنامه «لس آنجلس تایمز»، روزنامه «نیویورک تایمز» و جایزه ملی بهترین کتاب سال. نقش آفرینی جف دانیلز در نقش جان اونیل فوق العاده است و احتمالا او از الان یکی از نامزدهای اصلی کسب جایزه بهترین بازیگر مرد در فصل جوایز خواهد بود.
ویکو
Waco
در سال 1993 یکی از تراژیک ترین وقایع معاصر و داخلی آمریکا به وقوع پیوست و مقامات دولتی آمریکا با همکاری پلیس فدرال یا همان «FBI» دست به کشتاری زدند که هنوز هم مردم آمریکا از آن به عنوان لکه ننگی در دامان این کشور مدعی دموکراسی یاد میکنند. البته تحلیل ابعاد ماجرای «ویکو» به دلیل نوع اتفاقی که افتاد خیلی هم به این سادگیها نیست، اما نتیجه فاجعه بارش هر چه بود به مرگ دلخراش 82 انسان منتهی شد. این واقعه آن قدر بار دراماتیک متنوع دارد که 23 سال پس از وقوع آن بخش تلویزیونی کمپانی «پارامونت» تصمیم گرفت مینی سریالی 6 قسمتی بر اساس آن بسازد.اما اصل ماجرای «ویکو» چیست؟ فرقه داوودیه یکی از فرقههای مسیحیت است که از سال 1830 ظهور کرد. یکی از مهم ترین رهبران این فرقه در دوران معاصر مرد خوش کلامی بود به نام ورنون وین هوول که بعدها نام خود را به دیوید کورش تغییر داد. کورش در سال 1993 به همراه تعدادی از پیروانش به شهر کوچکی واقع در تگزاس به نام ویکو رفتند و در ساختمان بزرگی دور هم جمع شدند. مدتی بعد دولت فدرال آمریکا به این بهانه که این فرقه در حال جمع کردن اسلحه برای یک شورش خطرناک است به این منطقه یورش برد تا آنها را دستگیر کند، اما اعضای این فرقه که در بین آنها زن و بچه هم وجود داشت تصمیم گرفتند در مقابل نیروهای دولتی مقاومت کنند. این مقاومت در همان ابتدا تبدیل به یک یورش مسلحانه شد که 4 مامور دولتی و شش نفر از اعضای این فرقه کشته شدند. دولت فدرال هم به «FBI» دستور داد ساختمان محل سکونت آنها تا زمانی که تسلیم نشدهاند محاصره شود. این محاصره 51 روز طول کشید و در نهایت دستور حمله با تانک و سلاح سنگین به این ساختمان داده شد. در خلال این حمله ناگهان ساختمان دچار آتش سوزی شد و طی آن کلیه افراد ساکن در ساختمان که 82 نفر بودند(از جمله چند زن حامله و چند بچه کوچک) در آتش سوختند. مینی سریال «ویکو» از زمان آغاز محاصره تا واقعه آتش سوزی نهایی و مرگ اعضای فرقه داوودیه را به تصویر کشیده است.
این واقعه و دلایل وقوع آن تا مدتها محل بحث و جدل بود. عده ای خود اعضای فرقه داوودیه را مقصر اصلی حادثه دانستهاند و عده ای هم بی رحمی و بی کفایتی تیم عملیاتی مستقر را دلیل اصلی این واقعه تراژیک نامیدهاند. این مینی سریال قرار بود به ابعاد مختلف این ماجرا بپردازد و داستان را از زاویه دید هر دو طرف روایت کند. اما در میان نقدهایی که درباره سریال منتشر شد بسیاری ادعا کردند که این سریال باز هم ملاحظاتی را در مورد روایت اصل ماجرا داشته و همه اتفاقات آن گونه که رخ دادهاند به تصویر کشیده نشده با این حال محصول نهایی اثری گیرا و تکان دهنده از کار در آمده است. در این مینیسریال تیلور کیتچ در نقش دیوید کورش ظاهر شده، شی ویکهام در نقش فرمانده اف.بی.آی و مایکل شانون هم نقش مامور مذاکره کننده با این گروه را بازی میکند.
قتل جیانی ورساچه
The Assassination of Gianni Versace
یکی از انواع مدلهای سریالسازی در دنیا ساخت مجموعههای «آنتولوژی» است، در این مدل سریالسازی یک مفهوم یا موضوع کلی مشخص شده و در هر فصل از سریال، داستانی در ارتباط با آن موضوع کلی به شکل مینی سریالی مستقل روایت میشود. در سالهای اخیر چندین مجموعه آنتولوژی ساخته شده که شاید موفق ترین آنها تا امروز «فارگو» و «داستان ترسناک آمریکایی» باشند. اما از دو سال پیش ساخت مجموعه ای جدید از این نوع سریالسازی توسط شبکه «FX» متخصص ساخت این مدل سریالها، آغاز شده به نام:«داستان جنایی آمریکایی/American Crime Story». در این مجموعه قرار است هر بار به یکی از مهم ترین و جنجالی ترین پروندههای قضایی کشور آمریکا پرداخته شود. فصل اول این سریال در سال 2016 با نام «مردم علیه او.جی.سیمسپون/The People v. O. J. Simpson» پخش شد که داستان دادگاه محاکمه فوتبالیست محبوب و مشهور این کشور به جرم قتل را روایت میکرد. این فصل با استقبال فراوانی مواجه شد و جوایز بیشماری هم به دست آورد. رایان مرفی خالق این سریال و یکی از متخصصان ساخت مجموعههای آنتولوژی، در سری دوم این سریال به سراغ پرونده قتل عجیب و تکان دهنده یکی از مشهورترین طراحان مد لباس جهان یعنی جیانی ورساچه رفته است. داستان سریال از 15 ژوئیه سال 1997 آغاز میشود. جیانی ورساچه یکی از الهام بخش ترین طراحان لباس جهان مثل هر روز صبح برای خرید روزنامهها و مجلات روز از خانه اش بیرون میرود و پس از گشت و گذار کوتاهی در خیابان به خانه مجللش بازمیگردد. ولی پیش از آنکه ورساچه کلید به در خانه بیندازد و وارد شود ناگهان مردی از پشت صدایش میکند و وقتی او برمیگردد مورد اصابت دو گلوله قرار میگیرد و به قتل میرسد. قاتل او کسی نیست جز اندرو کونان که طی سه ماه پنج نفر دیگر را هم به قتل رسانده بود و ورساچه آخرین قربانی اش لقب گرفت. اینکه انگیزه کونان 27 ساله از قتل این طراح بزرگ و معروف چه بود هرگز مشخص نشد، چرا که به فاصله چند روز پس از این قتل کونان در یک قایق تفریحی با همان تفنگی که ورساچه را به قتل رسانده بود خودکشی کرد. نظریههای مختلفی درباره علت وقوع این قتل وجود دارد و در سریال «قتل جیانی ورساچه» با بررسی زندگی این طراح هنرمندو با دوری از هرگونه قضاوت جهت داری، در لایههای زیرین داستان این نظریهها مورد بررسی قرار میگیرند. خیلیها معتقدند که به لحاظ ساختار و داستان فصل دوم «American Crime Story» یک گام رو به جلو است و استقبال بسیار خوبی هم که منتقدان و مخاطبان از «قتل جیانی ورساچه» کردهاند گواهی برای اثبات این ادعا است. فضا سازی سریال درجه یک است. از آن جایی که مخاطب قرار است زندگی یک طراح مد و لباس را تماشا کند از دکور تا لباسها و رنگ بندی صحنه درخشانند و لذت بصری بسیار بالایی دارد. وجوه هنرمندانه شخصیت ورساچه هم سمپاتیک به تصویر کشیده شده است. بازی بازیگران هم عالی است. خصوصا چهار بازیگر اصلی یعنی ادگار رامیرز در نقش جیانی ورساچه، پنه لوپه کروز در نقش خواهرش دوناتلا، دارن کریس در نقش اندرو کونان و ریکی مارتین خواننده مشهور در نقش آنتونیو دی آمیکو رفیق صمیمی ورساچه. این سریال در 10 قسمت ساخته شده است.
ترور
The Terror
تا 150 سال پیش که حیطه شناخت انسانها از نقاط تاریک و روشن روی کره زمین چندان زیاد نبود و این سیاره آبی پر بود از مکانهای ناشناخته و بکر، سفرهای اکتشافی مقوله مهم و پر خطری به شمار میآمدند. در کشورهای پیشرفته آن زمان هر سال صدها نفر از طریق راههای آبی به مناطق دوردست میرفتند تا بتوانند ابعاد مختلف این کره خاکی را روی نقشه بیاورند و راههای ارتباط بهتر و آسان تری برای برقراری ارتباط با مردم دیگر نقاط دنیا پیدا کنند. اما از آنجا که این سفرهای اکتشافی نوعی ورود به مکانهای ناشناخته بود هیچ کسی از خطرات احتمالی موجود در این مناطق اطلاعی نداشت و این مسئله داشتن پایانی خوش برای مسافران این سفرها را با اما و اگرهای فراوانی رو به رو میکرد. سریال «ترور» که بر مبنای یک ماجرای واقعی ساخته شده داستان یکی از این سفرهای پرخطر است.
در سال 1845 امپراتوری بریتانیا که قدرتمندترین نیروی دریایی آن زمان دنیا را در اختیار داشت، دو کشتی بسیار مجهز و پیشرفته خود به نامهای «ترور» و «اربیوس» را روانه قطب شمال میکند تا با نفوذ در عمق گذرگاه شمالی بتوانند راه جدیدی برای رفتن به چین و ارتباط با مردم شرق دنیا پیدا کنند. سفری که به دلیل خطرات فراوانش کمتر فرماندهی در آن زمان حاضر به انجامش بود. اما دو فرمانده بسیار مقتدر و باسابقه تصمیم گرفتند این دو کشتی را رهبری کنند. سر جان فرانکلین از بزرگترین کاشفان تاریخ انگلستان که خیلی دوست داشت نام خودش را در تاریخ دنیا جاودانه کند و فرانسیس کروزیر ایرلندی که با وجود مواجه شدن با تبعیضهای بیشمار امابه عنوان یک فرمانده کاربلد از ماموریتهای اکتشافی بسیار هولناکی جان سالم به در برده بود. سفر آنها با همراهی حدود صد خدمه آغاز میشود و این دو کشتی پس از چند ماه صحیح و سالم به مرز ورودی گذرگاه شمالی میرسند. اما حضور آنها در مرز گذرگاه شمالی آخرین نشانه حیات آنها بود چرا که پس از آن این دو کشتی برای همیشه ناپدید شدند. حتی سالها جستجوی مداوم هم هیچ اثری نداشت و کوچکترین اثری از آنها پیدا نشد تا غیب شدن این دو کشتی یکی از اسرارآمیزترین وقایع تاریخ صنعت کشتیرانی دنیا لقب بگیرد.
سریال «ترور» بر مبنای رمان پرفروشی به همین نام نوشته دنسیمونز ساخته شده. سیمونز در این رمان که سال 2007 منتشر شده مبنا را بر مرگ افراد این دو کشتی بر اثر گیر کردن بین یخچالهای قطبی گذاشته و اتفاقات رخ داده از زمان ورود به این بحران تا زمان مرگ خدمه کشتی را در ذهنش تخیل کرده است. تخیلی به غایت هولناک و تکان دهنده که در آن سیمونز سعی کرده استقامت افراد را در حفظ اصول انسانی پس از مواجه شدن با شرایطی سخت و طاقت فرسا به چالش بکشد. شرایطی که در آن کم کم آب و غذا و سوخت و سلامتی به پایان میرسد و هر فرد در دنیایی یخ زده و کشنده تنها به دنبال راهی برای بقا و زنده ماندن خودش میگردد. دیوید کاجگانیش خالق این مینی سریال 10 قسمتی است و آن را برای شبکه «AMC» ساخته است. بازیگران سرشناسی چون جرد هریس، توبیاس منزیس، پل ریدی و اینهارت نیز در آن بازی میکنند. اگر دوست دارید ببینید انسانها وقتی به آخر خط میرسند میتوانند تبدیل به چه موجوداتی شوند دیدن این سریال را از دست ندهید.