اگر بخواهیم 40سال گذشته و دوران پس از انقلاب اسلامی ایران را با چهرههای ماندگارش مرور کنیم، نامهای زیادی در حوزههای مختلف به ذهن میآیند؛چهرههایی که فصلی از تاریخ هستند یا با اقداماتی که انجام دادهاند، جریانساز شدهاند.
۱۳۵۷، سال پشتبام و نوار است. سال ندانستن اما خواستن. سال خواستن و توانستن. سال «الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم». ۱۳۵۷ را از امروز نبینیم. میدانم دشوار است.
از تابستان سال 1357، دیوار شهرها و حتی روستاهای ایران نقش وسایل ارتباط جمعی سنتی را ایفا کردند و هزاران شعار با قلمو، اسپری، ماژیک، گچ، زغال، مداد و خودکار و حتی خون روی دیوارها نقش بست.
جان. دی. استمپل، نویسنده کتاب «درون انقلاب ایران»، بیش از 4سال بهعنوان وابسته سفارت آمریکا در ایران حضور داشت که 6ماه از آن در دوران پس از پیروزی انقلاب بوده است.
دوستی با بیژن امکانیان که در روزنامه اطلاعات نقد فیلم مینوشت، باعث شد که سال55 به اطلاعات بروم. کارم را هم به عنوان مصاحبهکننده و گزارشگر سرویس هنری شروع کردم.
هر سال همین موقع، همزمان با ایام خجسته دهه فجر، به مناسبت پیروزی انقلاب، پیروزی نور بر ظلمت، نابودی اهریمن و بیداری ملت ایران، پخش سرودهای انقلابی از رادیو و تلویزیون و همچنین طنین خاطرهانگیز سرودها در مساجد، کوچهها و مدارس، یاد و خاطره مجاهدتهای رزمندگان و جنبشهای خودجوش مردمی در سالهای انقلاب را زنده میکند.
سریال تاریخی معمای شاه انتقادات گاه و بیگاهی را متوجه محمدرضا ورزی در مقام کارگردان کرد اما برای شکرخدا گودرزی که بعد از چند دهه فعالیت هنری در تئاتر، مهمترین نقش این سریال را پذیرفت آغاز یک ماجرای تازه بود
بحرانی که از سال55 شروع شده و در سال56 همه را نگران کرده بود، سال57 نمود کامل یافت. در سال پایان سینمای فارسی که مصادف شد با پایان حکومت پهلوی، 16فیلم ایرانی در فرصتی هفتماهه روی پرده آمدند.
بازی در نقش شخصیتهای تاریخی بهخودی خود سخت است، چه رسد به بازی در نقش شخصیتهای معاصر که تصویر آنها در ذهن مردم ثبت شده و با حساسیت بیشتری با چنین نقشهایی مواجه میشوند.