باران شدیم، چکیدیم
درباره تأثیر فضای سال57 در سبک زندگی بچههای متولد دهه60
سیاوش ابدی
«چاق و لاغر» 2مأمور دستوپاچلفتی ساواک بودند که مثل پتومت، داستان میزدند به تمام ماموریتها. این سریال عروسکی برای گروه سنی کودک و نوجوان، هر سال در محدوده زمانی دهه فجر پخش میشد. البته چاق و لاغر کمی هم برگرفته از «لورل و هاردی» (زوج کمدین تاریخی سینما) بود، با این تفاوت که در عروسکهای ساخت ایران، شخصیت چاق نقش کودن را برعهده گرفته و معمولا باعث فاجعههای خندهدار برای افراد حاضر پای گیرندهها میشد. چاق و لاغر یک اتومبیل ژیان هم داشتند که باعث شده بود بچههای دهه60، هر ژیانی در خیابان میبینند فریاد بکشند: «چاق و لاغر، چاق و لاغر!»
یک تکه ابر بودیم / بر سینه آسمان/ یک ابر تیره سرد/ یک ابر پُر ز باران/ خورشید گرممان کرد/ باران شدیم، چکیدیم/ ما قطره قطره بر خاک/ از آسمان رسیدیم/ صد جوی کوچک از ما/ بر خاک شد روانه/ از دشتها گذشتیم/ رفتیم شادمانه/ با هم شدیم یک رود/ رودی بزرگ و زیبا/ غرنده و خروشان/ رفتیم به سوی دریا/ دریا چه مهربان بود/ آبی و سرشار از آب/ رفتیم تا رسیدیم/ پیروز شد انقلاب (چند پسربچه، این شعر را هرسال در برنامه کودک ویژه دهه فجر اجرا میکردند. این گروه سرود، یکی از معروفترین گروههای موسیقی در دهه60 ایران بود؛ چند پسربچه که هر سال از 12 بهمن تا 22بهمن بر صفحه تلویزیون ظاهر میشدند و میخواندند: یک تکه ابر بودیم...).
روال این بود که بچههای دهه60 در مدرسه، 2زنگ تفریح میان کلاسها داشته باشند؛ اولی 5دقیقه و دومی دقایقی بیشتر... . در دهه 60 مثل این روزها نبود که بچهها خودشان به پای خودشان بروند مدرسه و به قول معروف «مثل آدم» درس بخوانند؛ بنابراین زنگ تفریح، خوشایندترین زنگ عالم بود و اگر اتفاقی، زنگ تفریح را طولانیتر میکرد، چه بهتر. دهه فجر از آغاز تا پایان، معمولا چنین بهانهای را فراهم میکرد؛ گروه سرود، مسابقه فوتبال، شعرخوانی یک پسر خوب، نواختن ریتم ترانههای انقلابی، مثل «بیستودوی بهمن، بیستودوی بهمن/ روز از خود گذشتن، روز از خود گذشتن/ روز آزادی ما، روز نجات میهن/ روز پیروزی ما، روز شکست دشمن/ بیستودوی بهمن، بیستودوی بهمن...» با ارگ کوچک یاماها که در دهه 60 مد بود، در هر خانهای یکی باشد... .
«کدام کلاس برای دهه فجر بهتر تزئین شده است؟» این پرسش هم در واقع رقابتی بود که میان بچههای کلاسهای مختلف یک مدرسه، در روزهای دهه فجر ایجاد میشد. یکدفعه میدیدی بچههای یک کلاس چیزهایی چسباندهاند به سقف و در و دیوار کلاسشان که در زندگیات ندیده بودی!
بعضی از بچهها در هر دورهای و هر زمانهای و سر هر موضوعی، دوست دارند نفر اول باشند. حاصل کار در دهه فجرهای دهه60 این میشد که هر سال نمایشگاهی از آثاری برپا میشد که بچهها با موضوع انقلاب ساخته بودند؛ ماکتهایی با مقوا و پنبه و استفاده از رنگ و سربازهای پلاستیکی... .
معلمهای دهه 60 هم در دهه فجر برای خودشان رقابتهایی داشتند؛ مثلا خیلی مهم بود که بچههای کلاس کدام خانم، سر صف بهتر سرود انقلابی میخوانند. بنابراین خانم معلمها مثل رهبران ارکستر، موضوع را جدی میگرفتند و برای درست خواندن سرود، کلاستقویتی هم میگذاشتند.
جمعه سیاه در میدان ژاله
خاطرهبازی در خیابان معروف انقلاب
سارا چشمی
روز 17شهریور سال1357یکی از خونینترین و مهمترین روزهای تاریخ انقلاب اسلامی ایران است که بهدلیل کشته شدن تعداد زیادی از مردم در میدان ژاله سابق (شهدا فعلی) به نام جمعه سیاه از آن یاد میشود. میدان شهدا و خیابانهای اطراف آن یکی از مهمترین خیابانهای انقلابی در تهران هستند.
این روزها میدان شهدا تندیسی از شهید دانشآموز محبوبه دانش را بهعنوان نمادی از شهدای جمعه سیاه در ضلع جنوبی خود به یادگار دارد. سینمای قدیمی میلاد با سابقه شصتسالهاش به پردیس شکوفه تبدیل شده و در ضلع جنوب میدان هنوز مثل گذشته بورس انواع موتورسیکلت قرار گرفته است.
دروازه دولاب هم در همین راستا واقع شده و با بافت سنتی و قدیمیاش برای گردشگرانی که کوچههای تنگ و سقاخانههای قدیمی تهران را دوست دارند، هنوز هم دیدنیهایی دارد. در شمال میدان شهدا ایستگاه مترو قرار گرفته است و در مقایسه با گذشته خودش، با وجود پیادهراهی که در آن امکانات امروزی و مغازهها و رستورانهای تازهکار هم قرار گرفتهاند، تغییرات بسیاری داشته است.
علاوه بر اینها، نیروگاه تاریخی برق واقع در میدان شهدا که از سال 1316 تا به حال فعال بوده و موزه صنعت برق که در بخشی از همین نیروگاه واقع است، یکی از دیدنیترین محوطههای موجود در میدان شهدای فعلی است. از دیگر خیابانهای انقلابی مهم ایران باید به مسیر بین میدان آزادی تا میدان امام حسین، میدان بهارستان و میدان امام خمینی تهران اشاره کنیم که هرکدام دیدنیهای بسیاری دارند.