در میان درگیریهای حوزه نجف با بریتانیا، شیخی از تبار مکتب سامرا و از شاگردان میرزای شیرازی که در تمام سالهای مشروطه و پس از مشروطه سعی کرده بود بیطرفی خود را نشان بدهد، شاید به بهانه زیارت و شاید واقعاًبهقصد زیارت، عراق را به سمت ایران ترک گفت.
سال 1300خورشیدی است و قوامالسلطنه نخستوزیر ایران؛ پرداختنشدن حقوق ششماهه معلمان که تعداد آنها در مدارس ابتدایی و متوسطه و دارالفنون و دارالمعلمین جمعا بیشتر از 500نفر بود زمینه اعتراض را فراهم کرد.
تا کتاب «یکی بود، یکی نبود» محمدعلی جمالزاده از برلین به ایران برسد و همان نسخههای محدودش به اهل دوستانش برسد و با سبک و شیوه داستاننویسی مدرن او آشنا شوند، حدود یک سال از انتشار کتاب گذشته بود و سال 1301بود.
چالش موازنه قدرت در ایران سالهای ابتدای قرن جدید،گرچه یکی از بازیگران سنتی خود یعنی روسیه تزار را به دلیل انقلاب کمونیستی از دست داده بود اما هنوز پابرجا بود چه آنکه ایرانیان در یکصد سال پیش از آغاز قرن جدید تجربیات تلخ تاریخی را از دخالت های روس و انگلیس در سپهر سیاست ایران به دست آورده و همواره به دنبال بازیگر سومی بودند که بتواند در میانه فشار این دو قدرت جایی برای خود باز کند.
«فرار از زندان سقز، فرار در راه زندان میناب، فراریدادن زندانی از بیمارستان امام خمینیره و...» اگر این روزها زندانیان نقشههای پیچیدهای برای فرار میکشند و گاهی تا یک قدمی مرگ پیش میروند، در اواخر دوره قاچار شیوههای فرار از زندان کمی متفاوت بود.
در سالهای نزدیک به انقلاب مشروطه، انجمنهای زیادی در ایران ایجاد شد. انجمنهای زنان نیز در این بین و البته به شکلی مخفیانه فعالیت خود را آغاز و در جهت حقوق زنان حرکت میکردند.
در سال۱۳۰۱، میرمهدی ورزنده از شورایعالی معارف درخواست مجوزی برای نخستین نشریه تخصصی ارائه کرد. سرانجام این درخواست و نشریه در تاریخ گمشده، اما این کار ناتمام، در برابر خدمات میرمهدیخان، نجوایی در طوفان است.
برای نوشتن از سال1301 هیچ تردیدی نداشتم که باید از محترم اسکندری بنویسم، از سیمای رشکانگیز و عزم زنانی که در روزهایی پرالتهاب دست بهکار اصلاح شده بودند.
سده جدید ایرانیان با انتشار روزنامهها و مجلات رنگارنگ آغاز شد؛ نشریاتی که هر یک دریچهای بودند به جهان نو. هنوز استبداد رضاشاهی بر ایران مسلط نشده بود که جنجالیترین نشریه آن سالها منتشر شد؛ طوفان.
محمدعلی فرخی یزدی اولینبار که طغیان کرد، نوجوانی 15ساله بود که از راه و رسم مدرسهداری میسیونرهای انگلیسیِ ادارهکننده مدرسه «مرسلینِ» یزد با زبان شعر انتقاد کرد و همین انتقاد سببساز اخراجش شد.
بساط قاجار که برچیده شد و پهلوی آمد، ترویج تجدد در دستورکار قرارگرفت؛ تجددی که نه فقط محصول تلاش و اراده رضاشاه که نتیجه کوشش ایرانیهایی بود که به ممالک مترقی سفر کردهبودند و اغلب سری هم به سالنهای سینما زده بودند که سینما از مظاهر تجدد بود.
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .