سفر به بغداد
سینما رفتن تا سنت شود چه دستها و پاها که نشکست
سعید مروتی
بساط قاجار که برچیده شد و پهلوی آمد، ترویج تجدد در دستورکار قرارگرفت؛ تجددی که نه فقط محصول تلاش و اراده رضاشاه که نتیجه کوشش ایرانیهایی بود که به ممالک مترقی سفر کردهبودند و اغلب سری هم به سالنهای سینما زده بودند که سینما از مظاهر تجدد بود. سینماداری با تمام دردسرها و مشکلاتش بهعنوان حرفهای تازه آنقدر جذاب بود که هر خسته از راهی جای خودش را به تازهنفسی بدهد تا صنعت به یکباره فراموش نشود. نخستین سینماداران تاجران موفق بودند که چشم به آینده داشتند. مثل علی وکیلی که جاهطلبیهایش تمامی نداشت و کارمندی در مالیه تبریز برایش جذابیتی نداشت. پولی که از تجارت درمیآمد، سرمایهای میشد برای راهانداختن سینما و آتش این سودای تازه از سفر به بغداد به جانش افتاده بود. هدف از سفر تجارت بود ولی تماشای چند فیلم در سینماهای بغداد چنان علی وکیلی و شریکش احمد لیستر را ذوق زده کرد که جای مالالتجاره، دستگاه و ادوات نمایش و فیلم و عکس و پوستر خریداری شد. حتی جا زدن شریک در تهران هم علی وکیلی را از تصمیمش منصرف نکرد. اجاره سالنی در گراندهتل، خرید صندلی و تجهیزات و راهانداختن سینما، شد پایه تجارتی که خرجش از دخلش بیشتر بود. لژنشینهای گراندسینما با بلیت ۳قرانی فخرفروشی میکردند ولی واکنششان به آنچه بر پرده میافتاد تفاوتی با بقیه نداشت. مثل نخستین تماشاگران فیلم «ورود قطار به ایستگاه»، نخستین تماشاگران ایرانی هم آنچه بر پرده میافتاد را با واقعیت یکسان میپنداشتند و با داد و فریاد از سینما میگریختند. تا قطاری میآمد و اتومبیلی به سرعت از راه میرسید، تماشاگر خودش را به خیابان لالهزار رسانده بود. سینما رفتن تا سنت شود چه دستها و پاها که در هنگامه فرار از سالن نشکست!