• شنبه 8 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 18 شوال 1445
  • 2024 Apr 27
دو شنبه 30 تیر 1399
کد مطلب : 105285
+
-

حامی رنجبران

لب‌دوخته‌ای که شاعر انقلاب بود

حامی رنجبران

 علی بزرگیان 

سده جدید ایرانیان با انتشار روزنامه‌ها و مجلات رنگارنگ آغاز شد؛ نشریاتی که هر یک دریچه‌ای بودند به جهان نو. هنوز استبداد رضاشاهی بر ایران مسلط نشده بود که جنجالی‌ترین نشریه آن سال‌ها منتشر شد؛ طوفان. نشریه‌ای تندرو و رادیکال که از سال۱۳۰۰ به مدیریت فرخی یزدی کار خود را آغاز کرد. میرزا محمد فرخی یزدی، سیاستمدار و روزنامه‌نویس و وکیل مجلس، از شاعران بنام معاصر بود. شاعری بود که زندگی‌اش را به سیاست آلود، برای دهه‌ها پرچمدار اعتراض و آزادگی و گردن‌کشی بود. فرخی دهقان‌زاده بود و همه عمر حامی حقوق دهقان و کارگر و رنجبر. خود کارگری کرده بود. جوان که بود در نکوهش ضیغم‌الدوله قشقایی- حاکم یزد- شعر گفت و به امر حاکم لب و دهانش را با سوزن و نخ دوختند. شد «شاعر لب‌دوخته». به گروه‌ها و انجمن‌های سیاسی پیوست و تا پایان عمر سیاست را رها نکرد. او به همراه عارف و میرزاده عشقی شاعران شیفته و پاکباخته آزادی شدند. کسانی که راه نجات را انقلاب می‌دانستند و در این راه، از سرودن شعر درباره ریختن خون سیاستمداران فاسد ابایی نداشتند. فرخی روزنامه طوفان را منتشر می‌کرد تا زبان دهقانان باشد و سرمایه‌داران را به راه حق هدایت کند. اما امیدی به هدایت‌شان نداشت. پس نفرین‌شان می‌کرد. می‌گفت لکه ننگ سرمایه‌داری را باید با خون شست. فرخی در آرزوی انتقام خونین طبقه کارگر بود و به امید آن روز نشسته بود. در آن محیط طوفان‌زای سیاست ایران ابتدای قرن، فرخی همه کار برای اعتقاداتش کرد. او بود که شعر را به سیاست آلوده ساخت. از خستگی و بی‌حوصلگی به‌علت شکست‌های پیاپی و عقب‌ماندگی‌ها، خشونت انقلابی را چاشنی شعرش کرد. خونریزی و قانون‌ستیزی را حتی تقدیس کرد و در انتظار انقلاب و خشم انقلابی نشست. در انتظار یک ابرمرد که بیاید نظم و نسقی به امور دهد. البته که آن مرد آمد و پس از چندی شاعر انقلابی ما طعمه آن نظم فولادینی شد که خود انتظارش را می‌کشید؛ گرفتار زندان و در زندان به دستور رضاشاه کشته شد.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :