روزنامههای عزیزم شما در آی.سی.یو بستری هستید!
فریبا خانی ـ روزنامهنگار
روزنامهها خیلی وقت است که کرونا گرفتهاند. وقتی هنوز کرونا اختراع نشده بود. روزنامهها تب داشتند تک سرفههای خشک... نحیف و بینوا بهنظر میرسیدند. یکهو ریههاشان سفید میشد و در بالا رفتن از راهپله یک ساختمان از پا درمیآمدند و بستری میشدند و به کما میرفتند. به گزارش پایگاه خبری جماران، دکتر مهدی محسنیانراد، استاد ارتباطات میگوید:«تیراژ مجموع روزنامههای ما در ایران معادل هر 1000نفر فقط 12نسخه است. این در شرایطی است که میانگین مذکور در جهان 98 و از نظر قارهای در اروپا 194 نسخه، در آمریکای شمالی 92 نسخه و در آفریقا 13نسخه است.» او میگوید: «آیا لازم نیست که فکر کنیم در این 40 سال با مطبوعات چه کردیم که اینگونه نحیف و لاغر شدهاند؟ مشکلی که امروز وجود دارد این است که فرصتی است تا دریابیم که تعامل با مطبوعات در 40سال گذشته شیوه غلطی داشته است. بنده و برخی دانشگاهیان ارتباطات ازجمله مرحوم دکتر کاظم معتمدنژاد، بارها نسبت به نتایج این شیوه، هشدار دادیم.» شما بدحال هستید، روزنامههای بیمار من... هرچند با تیراژ کم با کاور استریل و با فاصلهگذاریهای مناسب منتشر شوید؛ اینجا مگر ژاپن است که شما را خانه به خانه توزیع کنند تا تیراژ 10 میلیونی روزنامه از رونق نیفتد. اینجا مگر استرالیاست که بعضی صفحهها خالی منتشر شود بهخاطر کمبود دستمال توالت. اینجا ایران است. شما بستری شدهاید. در آی.سی.یو به سختی نفس میکشید. روزنامههای عزیزم شما تنها نبودید. هزاران آدم که اسمشان روزنامهنگار است؛ مثل اسب عصاری دور شما دویدهاند تا زنده بمانید. اما شما دلتان میخواست بیمار و رنجور باشید.
من به هر حال تصمیم دارم به عیادت شما بیایم. برای شما ساندیس پرتقال خواهم آورد. کمی گلایل ارزان. بعد خواهم گفت: ببخشید که اکسیژن خونتان پایین است. ببخشید نمیتوانید حتی سرفه کنید... اینجا به اطلاعات موزائیکی شما احتیاجی نیست. شما میتوانید بمیرید. هر چند اگر شما هم بمیرید؛ بازار بعضی رسانهها گرم نمیشود. اینجا کسی عادت به خواندن ندارد. اینجا همه با عجله میبینند، باعجله میشنوند و باعجله فراموش میکنند.