17مهر 98
استادیوم خیلی دیر، خیلی دور
زنان هوادار، بازیهای زیادی را پشت درهای ورزشگاه متوقف شدند؛ عده قابل توجهی با هزار ترفند و برنامه ظاهرشان را مردانه کردند و با ریسک بالای امکان دستگیری و بازداشت، خودشان را به سکوهای بلند آزادی رساندند. نامههای متعددی از سوی زنان به فدراسیون فوتبال و معاونت زنان ریاستجمهوری نوشته شد که بیپاسخ ماند، دختری جوان بهخاطر علاقه زیاد، خود را آتش زد و فیفا بارها و بارها فدراسیون فوتبال ایران را تهدید کرد تا بالاخره درهای ورزشگاه در یک بازی روی زنان باز شد. کنایهها، تمسخرها و هجو گفتنها از همان اول شروع شد؛ «غیرممکنه حتی یک سکو رو پر کنن»، « نصف زنها نمیدونن یه تیم فوتبال چند تا بازیکن داره؟»، «الان بگی اسم 4 تا از فوتبالیستها رو بگو، بلد نیستن»، «این بازی رو میرن بعد خسته میشن دیگه نمیرن»، « واقعا ته مطالبهتون اینه که برین ورزشگاه؟» و... . خرید بلیتها هم که شروع شد، فدراسیون فوتبال، قطرهچکانی به زنان بلیت فروخت؛ پراکنده، بدون اطلاعرسانی، سکو به سکو و در نهایت باز هم تعداد زیادی نتوانستند بلیت بخرند و پشت درها ماندند. ما رفتیم، با همه آزردگی و دلخوریها و مکرهایی که بر ما رفت. اما رفتیم تا ثابت کنیم شادی در ورزشگاه کشورمان متعلق به ما هم هست و بگوییم حق ما زنان همه سکوهای خالی است. رفتیم تا جای همه زنانی که سالهای طولانی از لذت تماشای مستقیم فوتبال محروم شدند، فریاد بزنیم و تیممان را تشویق کنیم. این راه ادامه دارد تا روزی که رفتن به ورزشگاه دیگر دغدغه هیچ زن هواداری نباشد.
عکسها: فرشاد عباسی