
در سوگ مردی که محیطزیست مدیون اوست

اسدالله افلاکی- روزنامه نگار
نزدیک به نیم قرنی که از شکلگیری سازمان حفاظت محیطزیست میگذرد این سازمان رؤسای مختلفی را در صدر خود دیده است؛ اما نام اسکندر فیروز در میان همه نامهایی که سکان هدایت این سازمان را برعهده داشتهاند با اختلاف بسیار زیاد در قله قرار دارد؛ مردی که شکلگیری سازمان حفاظت محیطزیست مدیون و مرهون تلاشهای اوست.
سال 1346با تغییر کانون شکار به سازمان شکاربانی و نظارت بر صید، اسکندر فیروز به ریاست این سازمان منصوب شد. فیروز با شروع فعالیت در سازمان شکاربانی و نظارت بر صید، دریافت که حفاظت از محیطزیست نیازمند سازمان و تشکیلاتی فراتر از سازمان شکاربانی است و با همین رویکرد کوشید سازمان شکاربانی و نظارت بر صید را به سازمان حفاظت محیطزیست تبدیل کند و این هدف پس از 4سال تلاش بیوقفه وی محقق شد و سازمان حفاظت محیطزیست در ایران شکل گرفت. با وجود این، حفاظت از محیطزیست در ایران هنوز گامهای نخست را تجربه میکرد و فیروز به صرافت دریافت که تغییر نام بهتنهایی نمیتواند کارساز باشد، بلکه حفاظت از محیطزیست نیازمند وضع قوانین و ضوابط خاص است، با همین نگاه در سال 1353 قانون حفاظت و بهسازی محیطزیست به پایمردی وی مصوب شد. تعیین مناطق چهارگانه پارک ملی، اثر طبیعی ملی، پناهگاه حیاتوحش و منطقه حفاظتشده، از دیگر میراث ارزشمند اوست.
همزمان با ریاست سازمان حفاظت محیطزیست، فیروز برخی سمتهای جهانی در حوزه محیطزیست را هم تجربه کرد. نایبرئیسی نخستین کنفرانس جهانی محیطزیست در استکهلم(سال 1351)، عضویت در هیأت مدیره اتحادیه جهانی حفاظت محیطزیست (IUCN) طی سالهای 1352الی 1354، عضویت هیأت امنای صندوق جهانی حیاتوحش و طبیعت و نایبرئیسی اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت طی سالهای 1354الی 1356، ازجمله مسئولیتهای جهانی فیروز در حوزه محیطزیست است. فیروز تا سال 56 ریاست سازمان حفاظت محیطزیست را برعهده داشت و پس از کنارهگیری از این سازمان به دلیل اختلاف نظر با دربار، پیشنهاد دبیرکلی اتحادیه حفاظت از طبیعت را نپذیرفت؛ سمتهایی که دیگر رؤسای سازمان حفاظت محیطزیست هرگز بخت تجربه کردن آن را نداشتند.
پس از مدیریت اسکندر فیروز بر سازمانی که خود آن را بنیان گذاشته بود 9چهره دیگر با تخصصهای غیرمرتبطی چون مهندسی مکانیک، جراحی، ایمنولوژی، زمینشناسی، بهداشت محیط، فیزیولوژی و بیوشیمی محصولات زراعی بر مسند ریاست این سازمان تکیه زدند؛ همچنانکه تحصیلات فیروز هم با محیطزیست مرتبط نبود. اما آنچه باعث تمایز فیروز با جانشینان وی شده است سمتها و عناوین بینالمللی نیست بلکه قربانینکردن مصالح محیطزیست بهخاطر منافع فردی و جناحی، پاکدستی و ایستادن در برابر اصحاب قدرت برای حفاظت از محیطزیست به قیمت از دست دادن مسند ریاست است. علاوه براین، او برخلاف سایر رؤسای سازمان حفاظت محیطزیست با نگاه دانایکل به رتق و فتق امور محیطزیست نپرداخت، بلکه با به کارگیری مشاوران کاردان و دلسوز و شنیدن صدای منتقدان، زمینه بهکارگیری کارشناسان متعهد و خدوم را فراهم کرد.
فیروز با آنکه از سال 56 به بعد سمتی در حوزه محیطزیست نداشت، بزرگترین دغدغهاش حفظ محیطزیست بود. مردی که به دور از نمایشهای رسانهای برای حفظ محیطزیست تلاش کرد و از همین رو، بسیاری از اصحاب رسانه هم او را آنچنان که درخور جایگاهش بود، نشناختند و در همین بیخبری، ما اصحاب رسانه به بسیاری، لقبهایی اطلاق کردیم که شایسته آن نبودند.
حالا فیروز پس از عمری تلاش برای حفظ محیطزیست چشم از جهان فروبسته و دغدغهمندان محیطزیست به سوگ مردی نشستهاند که او را بحق پدر محیطزیست ایران نامیدهاند؛ مردی که نام سازمان حفاظت محیطزیست با نام او گره خورده و طبیعت رو به احتضار کشور بیش از هر زمان دیگری نیازمند بهکارگیری روش مدیریت او برای حفظ طبیعت است.