سیدجمال و اصلاحات؛ از آگاهی تا بیداری
مجید فراهانی|عضو شورای اسلامی شهر تهران:
در تاریخ ایران چهرههای برجستهای ظهور کردهاند که در حوزهها و عرصههای مختلف گاهی بسترساز تحولات بنیادین و رویدادهای اساسی شدهاند؛ یکی از این چهرههای برجسته که اتفاقا موافقان سینهچاک و مخالفان تمامعیاری را در طول حیات خود تجربه کرده است، سیدجمال الدین اسدآبادی است.این مجتهد و فقیه روشن ضمیر و آگاه به زمانه از سلطنت ناصرالدینشاه تا خلافت عثمانی و از مصر تا اروپا را با افکار و آرای خود درنوردید و توانست در طول عمر خود شاگردان مجربی را تربیت کرده و نهضتهای فکری توانمندی را پایهگذاری کند. در روزهایی که جریانات مختلف سیاسی و فکری هر کدام از زاویهای و بر مبنای ایدئولوژی خود تلاش کردهاند سید را تفسیر و تاویل کنند، جریان مخالف روشنفکری دینی بیش از همه سعی در نقد و حتی نفی او دارد. گرچه پاسخ به تعریضها و نقدهای این نحله متضمن مباحثات علمی و آکادمیک است که بستر و شرایط خاص خود را طلب میکند اما بهصورت کلان و فارغ از منازعات روشنفکری، میتوان دو محور مهم و برجسته از آرای وی تبیین کرد و حتی با اجتهاد در این مفاهیم کوشید متناسب با شرایط فعلی حاکم بر کشور و حتی جهان راهکارها و ایدههای مهمی را از آن استخراج کرد. به تعبیر معلم شهید، مطهری در نهضت اصلاحی تاریخ این کشور بدون تردید سید نقش برجسته و تاریخیای بر عهده داشته است.
او کوشید با نشان دادن دردهای مزمن جامعه اسلامی و به راهانداختن نهضت بیداری اسلامی هم در نظامات زندگی مسلمانان تحول رو به رشدی را رقم بزند و هم با رشد آگاهی و وقوف بر بحرانها و مشکلات پیشرو راه اصلاح انحرافات و کاستیها را از درون همین بیداری متجلی سازد. سیدجمال با استبدادگریزی و استکبارستیزی شناخته میشود و مهمتر آنکه با درانداختن نهضت و جریان بازگشت به خویشتن ریشه بسیاری از بحرانها و ضعفها را در وجود جامعه میدانست. به یک معنا در بازگشت به خویشتن و نقد درونی برای شناختن ضعفها و ارزیابی خلأها و کمبودهاست که یک ملت و یک کشور میتواند پرچم استقلال، اعتلا، سیادت و سروری را برافرازد. چه در حوزه خارجی و چه داخلی هنوز هم آرای او و سایر متفکران و بزرگان دینی و سیاسی ما چندان که بایسته است مورد توجه و بررسی قرار نگرفته و تمامی کوششها برای بزرگداشت و پاسداشت چهرههای مؤثر و برجسته تاریخی ما مصروف برگزاری مناسک و مراسمها، بدون خروجی و دستاورد مشخص و مدون شده است. بر این اساس، جامعه ما بیش از همیشه بهدنبال نهضت خودانتقادی و سر در جیب فروبردن و البته مبارزه و مقابله با سلطهطلبی و تمامیتخواهی آنچه امپریالیسم مینامیم، است.
این گزاره در حوزه اقتصاد و سیاست تا ساحت فرهنگ و اندیشه دامنه دارد. توجه به تولید داخلی، دوری از نگاه به خارج، تلاش برای تفسیر و ارائه نسخههای داخلی در حوزههای مختلف با همکاری و همدلی نهادهای علمی و آکادمیک، توسعه کشور مبتنی بر تولید داخلی و متکی به سرمایههای داخلی میتواند بخشی از تفسیرهای نو از اندیشههای کهن سیدجمال باشد که هدفی جز اعتلای کشور و استقلال و اقتدار ایران اسلامی برای آن متصور نیست.