قتل پرهزینه
چگونه قتل وحشیانه خاشقجی منجر به فروپاشی تصویر و موقعیت محمد بنسلمان نزد جامعه جهانی شد
یک سال از مرگ تکاندهنده جمال خاشقجی گذشت؛ روزی که او برای آخرینبار با نامزدش ملاقات کرد و بعد از آن وارد کنسولگری سعودی در استانبول شد. طی این یک سال هزاران گزارش به زبانهای مختلف درباره این حادثه، جزئیات، پشتپرده و نقش بازیگران مختلف در وقوع آن منتشر شده است؛ حالا اما زمان آن فرارسیده که تبعات این قتل وحشیانه برای عربستان سعودی و ولیعهد جوانش را مورد بازخوانی قرار دهیم؛ تبعاتی که مسیر حرکت سیاسی محمد بنسلمان و متحدانش در خاورمیانه را تغییر داد.
فروپاشی تصویر رسانهای
محمد بنسلمان از ابتدای ظهورش به یک پدیده رسانهای در جهان غرب تبدیل شد؛ رهبری جوان که خواستار اصلاحات و عبور عربستان از فضای سنتی - وهابی است. برای ساخت این تصویر، لابیهای سیاسی و رسانهای قدرتمند، ازجمله لابیهای اماراتی و اسرائیلی تمام توان خود را بهکار بسته بودند تا جایی که نویسندگان مشهور و معتبری ازجمله توماس فریدمن را حاضر به تهیه گزارشهای رپورتاژی برای ولیعهد جوان عربستان کردند. اگرچه مطالعه وضعیت حقوق بشر در داخل عربستان سعودی بیانگر حقیقت دیگری بود، اما این موج رسانهای عملا تمام جنایتهای داخلی ولیعهد را تحت عناوینی ازجمله دفاع از رانندگی زنان یا توسعه گردشگری پنهان کرده بود. این موج با حادثه خاشقجی ناگهان متوقف شد و پردهای که واقعیت داخلی عربستان را از نگاه جهانیان مخفی نگاه داشته بود، فرو افتاد. وضعیت بهگونهای تغییر کرد که حتی توماس فریدمن نیز با بیان معذرتخواهی عمومی، از تمام مواضع خود درباره محمد بنسلمان و آینده عربستان با رهبری وی، عقبنشینی کرد.
شکست کامل طرحهای اقتصادی بلندپروازانه
اصلاحات اجتماعی تنها تصویری نبود که بنسلمان علاقه داشت از خود در مجامع غربی به نمایش بگذارد. توسعه و مدرنیزاسیون اقتصاد نفتی سعودی نیز بخش دیگری از این تصویر به شمار میآمد. از شهر تکنولوژیک نئوم گرفته تا داووس صحرا، چشمانداز2030 یا از همه مهمتر، عبور از اقتصاد متکی به نفت! اگرچه به باور کارشناسان، چنین طرحهای بلندپروازانهای با توجه به زیرساختهای فعلی سعودی در هر صورت امکان موفقیت نداشت، اما حادثه خاشقجی روند فروپاشی این برنامهها را تسریع کرد. اکنون پروژه نئوم در نتیجه لغو مشارکت چهرهها و شرکتهای برجسته غربی عملا متوقف شده است. کنفرانس آینده سرمایهگذاری در عربستان (موسوم به داووس صحرا) که قرار بود علاوه بر فروش سهام آرامکو، یک بال تامین سرمایه برای اجرای این طرحها باشد نیز در نتیجه تحریم گسترده بینالمللی (مخصوصا از سوی سران و مقامات غربی) عملا شکست خورد. هفته گذشته بلومبرگ با اشاره به سند چشمانداز2030 سعودی نوشت: درصورتی که قرار بود براساس این سند، بودجه دولت عربستان با فرارسیدن سال2020 از مرحله اتکای صرف به منابع نفتی عبور کرده باشد، هنوز هیچ گام عملی در این راه برداشته نشده است.
تضعیف موقعیت عربستان و متحدانش در آمریکا
قتل وحشیانه خاشقجی علاوه بر بحرانهای داخلی عربستان، نقطه آغازی بود بر فشارهای همهجانبه مخالفان ترامپ بر دولت عربستان سعودی و شخص بنسلمان. در نتیجه این موقعیت جدید، برای نخستین بار در تاریخ روابط 2کشور، سرشناسترین سیاستمداران و مقامات آمریکایی، از نمایندگان دمکرات و جمهوریخواه کنگره گرفته تا برخی مسئولان دستگاههای امنیتی به صراحت علیه رهبران عربستان موضعگیری کردند؛ موضعگیریهایی که اغلب با لحن تند و حتی اهانتآمیزی هم همراه بود. اگرچه واکنشها به این حادثه در سطح حملات رسانهای محدود نماند و نتایج عملی هم برای سعودیها بهدنبال داشت؛ از تغییر ناگهانی سفیر عربستان در واشنگتن (برادر بنسلمان)، تا اعمال تحریمهای محدود علیه کسانی که گفته میشود در قتل خاشقجی دست داشتهاند. این حادثه بهطور خلاصه دست ترامپ را برای حمایت بیحد و مرز از ولیعهد جوان عربستان بست.
بحران در روابط اروپا و عربستان
برخلاف آمریکا اما واکنش اروپا به قتل خاشقجی بهمراتب جدیتر بود، تا جایی که برخی رهبران اروپایی، ازجمله آنگلا مرکل به صراحت از نقش بنسلمان در قتل این روزنامهنگار سعودی سخن گفتند. از سوی دیگر، سریال تحریم تسلیحاتی عربستان توسط کشورهای اروپایی نیز محصول فضای رسانهای است که بعد از قتل خاشقجی به راه افتاد و در نتیجه آن، عربستان سعودی تاکنون برای خرید تسلیحات از کشورهای آلمان، فرانسه و انگلیس با مشکل مواجه است. علاوه بر ضربات اقتصادی یادشده به برنامههای زیرساختی عربستان، برخی شرکتهای اروپایی، نظیر زیمنس نیز طی یک سال گذشته قراردادهای جداگانه خود با دولت عربستان سعودی را بهطور یکجانبه لغو کردند. تمام اینها در حالی است که رسانههای اروپایی با وجود توانایی کمتر نسبت به رسانههای آمریکا، طی یک سال گذشته حملات شدیدی را علیه ولیعهد سعودی و وضعیت حقوق بشر در عربستان پی گرفتهاند.
تنفس مخالفان در داخل
اگرچه شرایط داخلی سعودی همچنان زیر قبضه آهنین ولیعهد است، اما اوضاع این کشور با پیش از قتل خاشقجی قابل مقایسه نیست. محمد بنسلمان تا قبل از این حادثه علاوه بر قلع و قمع فعالان اجتماعی در حوزههای مختلف، شاهزادهها و حتی تجار مخالف خود را در 2دوره بازداشتهای گسترده از صحنه حذف کرده بود. اما تغییر فضای جامعه جهانی این روند را متوقف یا دستکم آهسته کرد. برای مثال، شاهزاده احمد بنعبدالعزیز، دیگر گزینه ولیعهدی عربستان که موفق شده بود پیش از بازداشتها، جده را به مقصد لندن ترک کند، با حمایت مستقیم آمریکا به ریاض بازگشت یا از سوی دیگر، برای نخستینبار بعد از روی کار آمدن ولیعهد، تصاویری از مهمترین مخالفان وی ازجمله محمد بننایف یا متعب بنعبدالله در شبکههای اجتماعی منتشر شد؛ شخصیتهایی که به گفته رسانههای آمریکایی، پیش از این تحت بازداشت و حتی شکنجه بودند. تمام اینها در حالی است که چهرههای نزدیک به بنسلمان بهدلیل مشارکت در قتل خاشقجی و در نتیجه فشار مستقیم دولت آمریکا، یا از قدرت برکنار شده و یا بهطور چشمگیری محدود شدند.
بینتیجه ماندن محاصره قطر
اگر بازوی رسانهای پرونده خاشقجی در جهان انگلیسیزبان، روزنامههای واشنگتنپست، نیویورکتایمز و همچنین شبکه سیانان بودند، تمام این نقش در جهان عرب بهتنهایی از سوی شبکه الجزیره قطر ایفا شد. این فشار رسانهای به اندازهای بود که برخی تحلیلگران، عقبنشینی محدود بنسلمان از محاصره قطر را نتیجه آن میدانند. ولیعهد سعودی به فاصله کوتاهی بعد از افشای قتل خاشقجی، در تغییر موضعی آشکار از پیشرفتهای اقتصادی قطر تمجید کرد و از نقش غیرقابل انکار این کشور در آینده خلیجفارس سخن گفت. اگرچه مشابه این عقبنشینی در مواضع بنسلمان نسبت به ترکیه و اردوغان نیز رخ داد اما در هیچیک از موارد منجر به تغییر سیاست کشورهای یادشده در پیگیری بحران خاشقجی نشد.
قتل وحشیانه خاشقجی علاوه بر بحرانهای داخلی عربستان، نقطه آغازی بود بر فشارهای همهجانبه مخالفان ترامپ بر دولت عربستان سعودی و شخص بنسلمان