بمباران گیلان در شهریور 20
نیروهای متفقین هنگام جنگ جهانی دوم خاک این استان را اشغال کرده بودند / همشهری از حمله نیروی هوایی ارتش شوروی سابق به شهرهای گیلان در جنگ جهانی دوم و ورود مهاجران لهستانی به این استان گزارش میدهد
مهسا طالبی | رشت - خبرنگار
شهریور برای گیلانیها خاطرهای تاریخی را زنده میکند؛ خاطرهای که با یک هجوم آغاز شد و با آغوش باز گیلانیها در استقبال و مهماننوازی از مهاجران لهستانی ادامه یافت و در تاریخ ماندگار شد. ساعت 4 صبح روز سوم شهریور 1320 ناوگان شوروى در 12 مایلى ساحل انزلى لنگر انداخت. نیروى دریایى ایران در گیلان قدرت مقاومت در مقابل ناوگان روسى را نداشت. این موضوع باعث شد تا بدون از دست دادن فرصت تصمیم گرفته شود تا شناورى در دهانه انزلى غرق شود. نتیجه این اقدام جلوگیرى از ورود نیروى دریایى شوروى به مرداب انزلى بود و باعث شد تا ارتش شوروى ناگزیر به حمله از راه آستارا شود.
ارتش متفقین با بمباران مداوم هوایى به مناطق مختلف گیلان از جمله بندر انزلى و مرداب و محل استقرار نیروى دریایى، در ساحل غازیان و شهرهای دیگر گیلان، راه را بر هرگونه اقدامات تلافىجویانه بست. تا 6 شهریور حملههای روسها به شدت ادامه داشت و در این روز به نیروهاى ارتشى فرمان ترک مقاومت داده شد، اما هواپیماهاى شوروى، 7 شهریور بار دیگر شهرهاى رشت، لاهیجان، لنگرود و انزلى را بمباران کردند که 203 نفر در رشت، 29 نفر در لاهیجان و لنگرود و 7 نفر در انزلى کشته و عدهاى نیز مجروح شدند. سپس شهر رشت به اِشغال ارتش سرخ در آمد و رابطه این شهر با تهران قطع شد. گروهى از مردم از ترس به قزوین و روستاهاى اطراف فرار کردند و خانهها و مغازههایشان توسط افراد ولگرد غارت شد. پایان شهریور کمکم فراریها به خانههاى خود بازگشتند، اما گیلان به طور کلى در اختیار روسها قرار گرفت.
از بمباران تا استقبال
برای بسیاری از گیلانیها که آن روزها حضور نداشتند، این پرسش پیش میآید که در آن چند روز و شرایط خاص چه اتفاقاتی در گیلان افتاد؟ یک پژوهشگر گیلانی در این باره به همشهری گفت: متفقین از 3 مسیر به گیلان حمله کردند. اصلیترین دلیل این حمله، سوقالجیشی بودن ایران و وجود راهآهن بود.«محمد محمدی بندری» با تاکید بر ضعف دولت مرکزی ایران در اداره امور، اظهار کرد: اگر چه ایران در جنگ جهانی دوم اعلام بیطرفی کرد، اما واقعیت این است که هیچ کشوری نمیتواند در چنین جنگی بیطرف باشد. به ویژه ایران که شاهراه ارتباطی بود و زمین بازی خوبی برای متفقین به حساب میآمد.
بنابراین چنین فرضیهای برای ایران محتوم بود که تا آخر بیطرف نباشد. از طرفی ایران در مناطقی مثل آذربایجان و اردبیل آرایش جنگی داشت که تهدیدی برای متفقین بود.وی افزود: اگر هم در جنگ جهانی به طور مستقیم وارد جنگ نشدیم، مهاجران لهستانی زیادی از راه شوروی وارد گیلان و تهران شدند. شوروی در آن زمان به دیوار آهنین معروف بود. حتی ریل قطارهایش چند سانتیمتر با ریلهای استاندارد تفاوت داشت تا قطارهای این کشور وارد کشور دیگری نشود، اما شوروی برخلاف ایران تا جایی که میتوانست وارد جنگ جهانی شد و با حضور در گیلان توانست رقیب خود یعنی انگلیس که در جنوب کشور ما حضور داشت و آنجا را مستعمره قرار داده بود به خطر بیندازد. همچنین آمریکا که دیگر رقیبش محسوب میشد.از نظر این پژوهشگر، مهمترین دلیل حمله شوروی به ایران وجود شاهراههای کشور و چندبر بودن ایران و داشتن تنگههای متعدد بود. چون روسیه راه ارتباطی چندان قابل توجهی ندارد.
این پژوهشگر گیلانی خاطرنشان کرد: اگر چه ارتباط گیلان با مرکز قطع شد، اما به دلیل رویکرد چپگرایانهای که مردم رشت داشتند، مشکلی در زمان حضور آنان ایجاد نشد. روسها سبزهمیدان رشت را با هواپیماهای ملخی بمباران کرده بودند. حتی برخی دیگر از شهرهای گیلان مثل لنگرود هم مورد حمله روسها قرار گرفت که موجب کشته شدن چند نفر شد. کتابخانه ملی رشت هم آسایشگاه سربازها شده بود. محمدی بندری در خصوص وضعیت معیشت و زندگی مردم گیلان در آن روزهای بحرانی گفت: معیشت مردم در این روزها بد بود و بیماریهای مختلفی مثل تیفوس و تب مالت هم وجود داشت، اما در همان شرایط هم به دلیل مهماننوازی مردم گیلان، از پناهجویان لهستانی به خوبی نگهداری و استقبال شد.
اهمیت تبیین وقایع تاریخی
یک نویسنده و پژوهشگر دیگر نیز به همشهری بیان کرد: لهستانیهای پناهنده به انزلی، نجاتیافتگان از چنگال شوروی و ارتش سرخ بودند. خاک لهستان در جریان معاهده ۲۸ سپتامبر ۱۹۳۹ و در جنگ جهانی دوم میان شوروی و آلمان به صورت شرقی-غربی تقسیم شد. بخش شرقی سهم شوروی بود و سهم هزاران تن از لهستانیها از تسلط روسها، کار اجباری در سیبری شد.«امین حقره» افزود: ژوئن ۱۹۴۱ هیتلر با فتح بخش عمدهای از اروپا پیمان عدم تهاجم به شوروی را نقض و به این کشور حمله کرد.
متفقین که شوروی را مشغول جنگی سخت با آلمان میدیدند توانستند با چراغ سبز روسها، هزاران لهستانی محکوم به کار اجباری در اردوگاههای مرگبار سیبری را از راه دریا و انتقال به بندر انزلی از شوروی خارج کنند. لهستانیهای مهاجر هم طبیعی است که تبعید را بر کار مرگبار در اردوگاهها ترجیح میدادند.وی یادآور شد: در اسنادی که از این رویداد تاریخی ثبت شده و در دسترس است، تعداد دقیق این پناهجویان مشخص نیست و از 115 هزار تا 150 هزار نفر ذکر شده است. عموم این لهستانیهای آواره در تبعید، چند وقتی را در کمپهای ویژهای که توسط مردم انزلی برای اسکان آنها تدارک دیده شده بود اقامت داشتند و پس از درمان و تجدید قوا به کمپهای دیگری در تهران و اردوگاههایی در شهرهای قزوین، همدان، خرمشهر، اهواز، اصفهان و مشهد انتقال یافتند. تعدادی از آنها تا پایان جنگ در کمپها ماندند و عدهای نیز به آفریقای جنوبی و هند مهاجرت کردند.
حقره اظهار کرد: دومین گورستان به جا مانده از کوچ لهستانیهای تبعیدی از نظر وسعت گورستانی است که در انزلی قرار دارد. مردم لهستان به خاطر مهماننوازی ویژه انزلیچیها از پدران و مادرانشان در سالهای سخت جنگ جهانی ذهنیت بسیار خوبی از این شهر دارند. اهالی انزلی این موضوع را زیاد از زبان گردشگران معدودی که از لهستان برای بازدید قبور به انزلی آمدهاند، شنیدهاند.
شیوع بیماریها
در سالهاى جنگ، هجوم گرسنگان و بیماران به شهرها بیشتر شد و به خاطر اشاعه بیمارى تیفوئید در سال 1323 دولت با انتشار اعلامیهاى مردم را از حضور در اماکن عمومى مانند قهوهخانهها و حمامهاى عمومى و حتى استفاده از درشکه که وسیله رفتوآمد عمومى بود برحذر داشت. مرگ و میر انسانهاى فقیر و آواره در حاشیه بقاع مقدسه لاهیجان، آستانه و رشت بیشتر به چشم مىخورد، اما در گوشه و کنار شهرها فیلمهاى مختلف توسط روسها اکران میشد و بسیارى از خانههاى بزرگ و تاسیسات ادارى و کارگرى در اختیار ارتش شوروى بود. گاهی هم هواپیماها اعلامیههایى را بر فراز شهرها پخش میکردند و مردم را در جریان وقایع گذشته و سیاستهاى اعمال شده توسط قواى بیگانه در ایران قرار میدادند. این وضع تا پایان جنگ ادامه داشت.
لزوم پژوهش و ثبت وقایع حمله به گیلان
ایران پس از جنگ جهانی دوم شاهد حوادث و رویدادهای زیادی بود؛ رویدادهایی که پژوهشهای گستردهای از سوی پژوهشگران و نویسندگان ایرانی و خارجی درباره آنها انجام و در این رابطه کتابهای مرجع و تاریخی فراوانی نوشته شده است. این رویدادها آنقدر گسترده و مهم بودند که وقایع جنگ جهانی دوم تقریبا به حاشیه رانده و تا حدی فراموش شده است. تا حدود 4 دهه پیش خیلی از گیلانیها از حمله هوایی ارتش شوروی به گیلان چیزهایی میشنیدند، اما از چند و چون ماجرا اطلاعی نداشتند، زیرا شاهدان جنگ در تبیین ماجرا نمیتوانستند شرح مبسوطی ارائه دهند. دلیل این مساله هم آشکار است؛ نویسنده و پژوهشگری در گیلان روی این مساله تمرکز نکرده بود؛ موضوعی که باعث شد تا نسلهای جوان کنونی گیلانی چیز زیادی از آن حادثه شوم در گیلان ندانند، اما در سالهای اخیر برخی پژوهشگران برای زدودن غبار فراموشی از چهره این حادثه تلخ اقدامهایی کردهاند که انتظار میرود در آینده ادامه پیدا کند تا زخمی که از جنگ جهانی بر پیکر ایران و گیلان وارد شده بود، آشکار شود.