• پنج شنبه 18 بهمن 1403
  • الْخَمِيس 7 شعبان 1446
  • 2025 Feb 06
چهار شنبه 27 شهریور 1398
کد مطلب : 79408
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/qJR3
+
-

بحران کارگردانی در دهه90

نیمه خالی لیوان

سعید مروتی/روزنامه‌نگار

دهه90،  دهه تسلط سرمایه و اسپانسر و ستاره، با درخشش خیره‌کننده فیلم‌های فرهادی آغاز شد. با فتح جایزه اسکار و اکران گسترده جهانی، سینمای ایران از موفقیت‌های گلخانه‌ای و حضور در جشنواره‌های اروپایی به قلب سینمای جریان اصلی دنیا راه یافت، طبیعی بود که با این میزان موفقیت، فیلمسازی به سیاق «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» باب شود. د‌هه‌ای که بسیاری از کارگردان‌ها به سودای جهانی‌شدن مشق‌های فرهادی را بازنویسی کردند و اغلب هم سیاه‌مشق نوشتند. از تکثیر تاسف‌بار فرهادی، فیلمساز بیرون نیامد و صف طویل مقلدان به سیاهه‌ای از نابلدان می‌مانست که به شکلی ناامیدکننده می‌کوشیدند، پا در جای کارگردان جدایی.... بگذارند. مشابه اتفاقی که در دهه70 در مورد کیارستمی و مقلدانش افتاده بود، در دهه90 با تقلید از فرهادی تکرار شد. با راه افتادن موج کودک‌کشی در فیلم‌ها، تقلیل مشکلات طبقه متوسط به خیانت، نیمه‌کاره گذاشتن داستان به بهانه پایان باز و... نه‌تنها اسکاری به دست نیامد که تماشاگری هم جذب سالن‌ها نشد. تماشاگر طبقه متوسط که در دهه90 فرصت تماشای فیلم‌های فرهادی را از دست نمی‌داد، علاقه‌ای به دیدن فیلم‌های مقلدان او نداشت. آغاز دهه90 پایان داستان دولت پوپولیستی هم بود؛ د‌هه‌ای که در آن پوشاندن رخت ایدئولوژیک به تن شخصیت‌های سینمای فارسی دیگر جواب نمی‌داد. 
ده‌نمکی بعد از «رسوایی» فیلم به فیلم عصبی‌تر و ناامیدترشد ولی ترکیب شعارهای به ظاهر تند با شوخی‌ها دم‌دستی دیگر جواب نداد.
دهه90، دهه حضور سرمایه‌های کلان و ستاره‌های خوش‌آب و رنگ بود؛ ستاره‌هایی که می‌توانستند روی پرده منادی اعتراض باشند و در پشت صحنه در خدمت صاحبان سرمایه‌های مشکوک. اگر دهه60 دهه کارگردان سالاری بود و دهه70 دهه تهیه‌کننده‌سالاری از دهه 80 این ستاره‌ها بودند که سوار کار شدند و روند تحلیل رفتن بخش خصوصی (که از دهه80 آغاز شده بود) وقتی سرعت گرفت جای فیلمساز، نوبت آقا یا خانم ستاره بود که با سرمایه در اختیار فیلمنامه و کارگردان انتخاب کند. از دل این مناسبات به ندرت فیلم موفق و پرفروش بیرون آمد و در عوض تا دلتان بخواهد شاهد ساخت فیلم‌هایی بودیم که کارگردان‌هایشان ادعای استقلال و هنر داشتند. سیاهه کارگردان‌های بی‌هنر سینمای ایران که ناتوانی‌شان را پشت تظاهر و ادا و فرار از قصه‌گویی پنهان می‌کردند، در دهه90  بیشتر و طولانی‌تر شد. 
از دل سرمایه و رانت مدعی زیاد بیرون آمد ولی فیلمساز به ندرت.
وقتی فیلم معترض اجتماعی کارگردانی جوان با سرمایه‌ای مشکوک (و در مواردی آشکارا آلوده به رانت و بی‌عدالتی و محصول اختلاس و دزدی از اموال عمومی) ساخته می‌شد، مفهوم اعتراض زیر سؤال می‌رفت.
دهه90، دهه گروه هنر و تجربه هم بود. با هنر و تجربه فیلم‌هایی که در گذشته صرفا می‌توانستند در جشنواره‌های انجمن سینمای جوان به نمایش درآیند، به اندازه یک فیلم سینمایی کش آمدند و روی پرده بزرگ اکران شدند. اینکه بسیاری از فیلم‌های این گروه به میزبانی صندلی‌های خالی روی پرده می‌رفتند اهمیتی نداشت، نکته مهم آرزو به دل نماندن هر جوان علاقه‌مند به کارگردانی بود؛ هر جوانی که با کمی پشتکار و سرمایه‌ای محدود می‌توانست مدعی اکران در هنر و تجربه شود. دهه90، دهه تکرار و تقلید طرح داستانی، شخصیت‌پردازی، دکوپاژ و میزانسن فیلم‌ها و سریال‌های خارجی بود. بناکردن مصالح اثر با ترکیب 2 یا 3 فیلم یا سریال خارجی و بعد تکذیب دیدن منابع الهام، رویه آشنای تعدادی از کارگردان‌های جوان سینما بود؛ جوان‌هایی که جای زندگی کردن و تبدیل تجربه‌های زیستی به اثر سینمایی، شبانه‌روز فیلم دیدند، سریال دوره کردند و هرچه توانستند برداشتند و به نام خود سند زدند. دهه90، دهه غروب‌های غم‌انگیز هم بود. غروب فیلمسازان نسل اولی که اغلبشان یا از دنیا رفتند (عباس کیارستمی) یا مهاجرت کردند (بهرام بیضایی) یا رسما بازنشسته شدند (ناصر تقوایی).
آنها که ماندند و همچنان فیلم ساختند هم به ندرت توانستند انتظارها را پاسخ دهند. اگر افول خلاقیت برای فیلمسازانی در آستانه 80سالگی را طبیعی بدانیم، درباره زودتمام‌شدن فیلمسازانی که در دهه‌های 60 و 70 به میدان آمده بودند چه باید بگوییم؟ تعدادی از آنها در دهه90 به شکلی باورنکردنی به انتهای خط رسیدند. جوری که به سختی می‌شود امید به بازگشت‌شان داشت. در این سال‌ها شاهد افتادن و تمام شدن چند نسل از کارگردان‌های سینمای ایران بودیم. چند نفری کوشیدند خود را با شرایط تازه انطباق دهند و از زمانه عقب نیفتند ولی بیشتر نام‌های آشنای فیلمسازی دهه60، را در اواخر دهه90 با شکست‌های پی‌درپی‌شان به یاد آوردیم؛چه آنها که در سبد کوچک بخش خصوصی قرار می‌گرفتند و چه کارگردان‌هایی که برخوردار از امکانات گسترده دولتی- حکومتی فیلم ساختند و هرچه سرمایه بیشتر  بود شکست‌ها هم سهمگین‌تر از کار درآمدند. این از نیمه خالی لیوان؛ برای مثبت‌اندیشی به چه فیلمسازانی باید خوش‌بین باشیم؟ معدود فیلم‌های قابل تماشایی که سالانه در سینمای ایران تولید و اکران می‌شود به ما آدرس فیلمسازانی را می‌دهند که همچنان می‌کوشند در این آشفته بازار هجوم منابع مالی مشکوک، سرمایه‌گذاران تازه به دوران رسیده، رانت‌های عجیب و غریب و ستاره‌های نوکیسه، فعل کارگردانی را درست صرف کنند. تعدادشان نسبت به لشکر شکست‌خوردگان شاید خیلی زیاد نباشد ولی آن‌قدر هستند که بشود به خروج از این کوچه بن‌بست  امیدوار بود. 

 

این خبر را به اشتراک بگذارید