از گلدانهای بغدادی تا لیوانهای دفرمه
میلههای دم یا آهنیاند یا استیل؛ به طول یک متر و 20سانتیمتر. کریم سر یکی از میلهها را کمی در آتش کوره مختص به رنگ شیری که پوست یا رنگ نخست گلدانهای سفارش حاجاکبر است، میچرخاند تا لقمه و باری (مقداری از شیشه مذاب) به قاعده بگیرد. کریم بیدرنگ و پیش از سرد شدن لقمه بنای دمیدن از دهانه بالای میله میگذارد؛ آهسته، بسنده و در فواصلی که به تجربه از اوسمرتضی آموخته است. انتهای گلدان، دمی کم میخواهد، بدنه آن دمی بیشتر و گلوگاهش به قدر ارتفاعی که باید داشته باشد دمی کشیده و طولانی. این میان از تاب و تکان میله و لقمه غافل نیست. با قالب چوبی مسطحش میکند و با قیچی مواد شیشهای گلدان شده را از سر میله دم، سوا میکند. حالا نوبت عباس است که دست بهکار شود و گلدان را با کفگیر به گرمخانه گذارد تا شوک حرارتی دوباره باعث قوام آن شود. نگاهی هم میاندازد تا حبابی به مواد گلدان نماند. واگیره، قاشقکاری، دهانهسازی و اتصال دسته و تزیینات را هم دیگر کارگران بر عهده دارند. اوسمرتضی به مرحله آخر کار چشم دوخته؛ به گلدانهای 3لایه رنگی که روی نوار کوره سیار پیش میروند تا سکینهخانم، مأمور عیبیابی وارسیشان کند. ایرادی اگر نداشتند وقت بستهبندیشان است. اوستا مرتضی یاد گذشته میکند؛ آن 50سال پیش که مشتریان بیشتر شیشههای سرخ میپسندیدند و گلدانهای بغدادی، گلابپاشهای اعیانی یا شیشههای رنگارنگ برای پنجرههای عمارتشان میخریدند؛ نه حالا که رنگهای سبز و عسلی طرفدار پیدا کردهاند و دکوریهای دفرمه و لوکس (تلفیق شیشه با چوب، مس، برنجو نقره) خریدار دارند.