• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
سه شنبه 26 شهریور 1398
کد مطلب : 79200
+
-

کاهیدن ساعت مفید

بررسی شیوه‌های رایج برای کوتاه کردن ساعت‌کاری

یادداشت
کاهیدن ساعت مفید

شهرام فرهنگی/روزنامه‌نگار


برای بعضی از مؤسسه‌ها، حضور آدم‌ها در محل کار درست مثل حضور اشیای کاربردی الزامی است. به هرحال قرار است چیزی (از سر قلیان تا قوطی کرم‌ مرطوب‌کننده پوست و هر مورد دیگری که تصور کنی) حاصل حضور چندساعته عده‌ای در محل کار باشد. این واقعیت ساده حاصل جمع و تقسیم و تفریق و منحنی و... گاهی حتی محاسبه معادلات بسیار پیچیده ریاضی است تا در نهایت مشخص شود که برای زنده‌ماندن یک کاسبی لازم است چند نفر، چند ساعت و با چه هزینه‌ای فلان کنند که حاصل کار، سود مؤسسه، شرکت یا هرچه باشد. از سویی این هم هست که «مگر دوره برده‌داری است» که ما برویم بیگاری و دیگران چرت ظهر بهار زیر سایبانی در باغ انگور؟ از این حساب‌و‌کتاب‌های کاسبی و جروبحث‌های تاریخی در نهایت اعدادی معتبر برای کار و کارکردن تراشیده شده که نتیجه‌اش اینطور در قانون کار آمده: «ساعات کار افراد شاغل در مغازه‌ها و مؤسسات تجاری 44ساعت کار هفتگی مقرر در ماده 51 قانون کار است.» یعنی اگر فرض را 6 روز کاری درنظربگیریم، این رقم به روزی 7ساعت و خرده‌ای می‌رسد که بعضی‌ها از این‌سو و عده‌ای از آن‌سو گردش می‌کنند ولی می‌توانیم روی 7ساعت در یک روز کاری توافق کنیم و باقی روز را به تلاش برای کاهش عمر مفید این 7ساعت بگذرانیم.

جلسه داریم: بسته به جنس کار و جایگاه آدم‌ها در مراحل تولید جنس مورد ‌نظر، آدم‌ها می‌توانند گردن 7ساعت کاری روزانه را فشاری حسابی بدهند. اینکه «ما ملت جلسه‌ایم» دیگر کلیشه شده؛ حتی اینکه در جلسه‌ها چه می‌گذرد... که در واقع چیزی نمی‌گذرد، جز اینکه حرف می‌زنند و حرف می‌زنند و فقط حرف می‌زنند؛ اینکه میان حرف‌ها هم هر چه روی میز باشد می‌خورند. برای همین معمولا گلدان‌ها را جمع می‌کنند که مزاحم جلسه نباشند و جای‌شان خیار و موز می‌گذارند. حرف و خوراک به کنار، موضوع این است که معمولا تصمیم‌های مهم هم پیش از برگزاری جلسه گرفته شده‌اند و دیگران را با قند و چای سر کار گذاشته‌اند. البته چنین موقعیتی برای کاهیدن ساعت کاری مفید است. اگر شکل تشکیلات داخلی یک شرکت را شبیه به هرم فرض کنیم، هرچه جایگاه شما در شرکت به نوک هرم نزدیک‌تر باشد، می‌توانید ساعات کاری بیشتری را در جلسه‌ها تلف کنید. حتی بعضی‌ها (نزدیکی‌های نوک هرم) ناچار می‌شوند برای شرکت در جلسه‌ها اضافه‌کاری هم بگیرند یا مثلا ماموریت رد کنند و حق ماموریت هم بگیرند.

شبکه‌های اجتماعی (سنتی- امروزی): آن کلیشه سریال‌های آبکی که سال‌ها از تلویزیون دیده‌ایم که در آن کارمندی لب از گوشی تلفن برنمی‌دارد و یکریز با کسی آن‌ور خط حرف می‌زند... همان لحظه‌هایی که مردم از گرفتاری مثل کاموا به ‌خودشان پیچیده‌اند و او همچنان حرف می‌زند... یا مثلا گپ‌های شخصی دو کارمند، پشت باجه‌های شماره3 و 4 در یک‌ روز شلوغ بانکی که آدم درون شعبه می‌جوشد... اینها روش‌های عهد‌ قدیم برای کاستن از عمر کار مفید بودند. الان شبکه‌های اجتماعی حکم اسباب‌بازی‌های قدیمی برای سرگرمی در زمان کار را پیدا کرده‌اند. صدای ناک‌ناک، تق‌تق، بینگ‌بینگ، صدای زنگوله و صداهای دیگر مدام به گوش می‌رسد. گردن‌ها مدام خمیده می‌شود روی صفحه گوشی تلفن همراه، یا اینکه موس روی صفحه باز کلیک می‌کند؛ هر چند دقیقه یک‌ بار به صفحه شخصی نگاه می‌کنند و با هر نگاه، دقایقی طولانی سرگرم می‌مانند تا باز چند دقیقه دیگر و باز و باز و بازتر... بستگی به میزان شیفتگی دارد. بعضی‌ها هر قدر سر کار سرگرم شوند، باز هم بیشتر می‌خواهند. اینها هم گاهی ناچار می‌شوند اضافه‌کاری بایستند.

 سایر موارد: ایراد فنی این مطلب این است که وعده‌ای داده که تمام و کمال اجرا کردن آن در یک ستون روزنامه نمی‌گنجد. نه اینکه ناممکن باشد ولی حداقل اینطور هم نیست که سر‌و‌ته حفره گشادش با یک جلسه کاری و چند دور هوس‌چرانی در شبکه‌های اجتماعی گل گرفته شود. ناهار و اینها برای خودش داستانی است. تا بروند و برگردند حداقل 2فصل از رمانی که در اتاق انتظار می‌خوانی گذشته و حیف که کلافه‌ای و برای ادامه، تمرکز نداری وگرنه تا پایان ناهار و اینها هنوز به اندازه فصل‌های دیگر هم وقت هست. بهتر است بیشتر از این جلو نرویم، چون هنوز کارهای شخصی بسیاری مانده که لازم است سر کار انجام شوند تا ساعت کاری ریق صفر را سر بکشد و محدودیت زمانی و مکانی، اجازه نوشتن از این موارد را نمی‌دهد. از طرفی فکرکردن به چنین جزئیاتی و یادآوری آنها چندان برای روان انسان مناسب نیست. ممکن است آدم تصور کند به شخصیتی تبدیل شده که در ذهن آقای کافکا زندگی می‌کرد. و می‌دانیم در آن ذهن هرگز سرنوشت خوشی در انتظار شخصیت اصلی داستان نبود. و واقعا چه کسی دوست دارد شخصیت اصلی داستانی از آقای کافکا باشد؟ 

این خبر را به اشتراک بگذارید