شب پیشگویی
«سیدنیاُر» از یک نوشتافزارفروشی دفتری جلد آبی میخرد. او که تا 9روز بعد در جادوی آن دفتر اسیر است، به دام پیشگوییهای اســـرارآمــیــز و رویــــدادهای شگفتآوری میافتد که زندگی زناشوییاش را به چالش میکشد و صحت دیدگاههایش را با تردید روبهرو میکند. این رمان پل استر -شب پیشگویی- به قصههای ارواح شباهت دارد، با این تفاوت که در این کتاب خبری از ارواح نیست! رمان، روایتی از زندگی آدمهایی واقعی است که در عرصههای وهمانگیز زندگی پرسه میزنند.
شب پیشگویی چنین شروع میشود: «مدتها بیمار بودم. وقتی هنگام ترک بیمارستان فرارسید، به زحمت راه میرفتم و به دشواری بهخاطر میآوردم که چه کسی باید باشم. دکتر گفت اگر سخت بکوشی، تا سه، چهار ماه دیگر مثل سابقت میشوی. حرفش را باور نکردم، اما به توصیهاش عمل کردم. همه خیال میکردند میمیرم، اما حالا برخلاف آن پیشبینیها زنده مانده بودم؛ تنها گزینهام این بود که چنان زندگی کنم که گویا آیندهای دارم...»
این رمان 272صفحهای را خجسته کیهان به فارسی برگردانده و نشر افق آن را با شمارگان 1500نسخه منتشر کرده است.