شعر و اصالت آن
هیوا مسیح ـ شاعر و منتقد ادبی
مناقشه دامنهدار و طولانی بر سر نو یا کهنبودن شعر گرچه مانند 4، 5 دهه گذشته نیست، اما همچنان در نقدها و اظهارنظرها جنبههایی از آن وجود دارد. واقعیت این است که مردم فارغ از نگاه منتقدان و بررسیهای فنی شعر و آثار شاعران، سرودههایی را که مطلوب نظر و دلخواهشان است میخوانند و با آنها دل خوش میدارند. شاعرانی که در دل مردم جا دارند، از هر دو گروهند؛ هم شعرایی که در قالبهای کهن میسرایند و هم آنان که زبانی تازه دارند. در این میان اما هنوز معلوم نیست کسانی که تصور میکنند بودن یا نبودن وزن برای قضاوت درباره اینکه فلان متن شعر است یا نه، کافی است، این حکم را بر چه اساسی میدهند؟ اگر بگوییم شعر نیازی به وزن ندارد و بدون اطلاع از آن میتوان شعر سرود در واقع سخن برخلاف نظر نوآورترین شاعران از جمله نیما و شاملو گفتهایم، چه آنها بر ضرورت آگاهی و تسلط بر وزن و شناخت از شعر کلاسیک تأکید داشتند.
اگر هم بگوییم وزن تنها نیاز شعر است گویا گفتهایم هر متنی که زیر هم نوشته شود، منظوم است. اگر نگاهی به ادبیات گذشته و گذشته ادبیات بیندازیم، میبینیم که شاعرانی ماندگار شدهاند که فراتر از اینها، اندیشه الهامی را داشتهاند که به آنها میشود. شاعرانی که بخش جوششی شعر را با کوشش در شناختن ریشهها در آمیختهاند و کلامشان بیش از آنکه موزون باشد مکاشفهای است دقیق از آنچه بقیه نمیبینند یا دیدنش را با کلام همراه نمیکنند. از سوی دیگر وقتی شعر حافظ در زمان خودش فرم و زبانی نو داشت و وقتی نوسرایان روزگار ما تأکید بر شناخت شعر کهن دارند، نو بودن یا نبودن براساس اصالت شعر تعریف میشود نه جدا از آن و اصالت و جوهره شعر در شناخت چیزی است که براساس جدید بودن یا نبودن تعریف نمیشود. همچنان که شاعر، شاعر نمیشود بلکه شاعرزاده میشود، شعر نیز کشفی است که تغییرات زمانی آن را نمیسازد.