حقیقت بیعایدی
فیلمهای مستند، سر از سالنهای سینما درآوردند اما وضعیت فروششان بحرانی است
مسعود میر/روزنامهنکار
«یک تکنیک فیلمسازی، یک سنت سینمایی یا یک شیوه از تقابل با مخاطب که دائما در حال تحول است و هیچ مرزی نمیشناسد»؛ این تعریف کلاسیک فیلم مستند در سرفصلهای دروس سینمایی است. کلمه مستند برای نخستینبار 93سال پیش در نقدی که بر فیلم موآنا ساخته رابرت فلاهرتی آمریکایی در روزنامه نیویورکسان منتشر شد بهکار رفت. نقد را جان گرییرسون، مستندساز اسکاتلندی برای روزنامه نوشته بود و پای مطلب را با اسم مستعار سینمارو امضا کرد. از آن روزها تاکنون فیلم مستند همواره مانند خط آبی باریک از حقیقتی محض، در کنار رودخانه خروشان سینمای داستانی جاری بوده است. سینمای ایران هم در حوزه مستند تاریخچه قابل اعتنایی دارد. از روزگار درخشش بزرگان مستند و نامهایی که هریک در این حوزه جاودان خواهند ماند نمیتوان بهراحتی گذشت. از نابغهای چون ابراهیم گلستان تا 2مستندساز درجه یک متولد1318؛ کامران شیردل و پرویز کیمیاوی. از خسرو سینایی، هوشنگ آزادیور، هژیر داریوش، منوچهر طیاب، همایون امامی، فرهاد ورهرام و دهها مستندساز دیگر که هرکدام این خط آبی باریک را به کانال کم عمق اما زلال سینمای ایران وصل کردهاند.
ما کجاییم؟
حرف درخشش مستند ایرانی در جشنوارههای بینالمللی برای ما حرف تازهای نیست. هر از چند گاهی چراغ یک مستند ایرانی در جشنوارهای خارجی سوسو میزند و خلاصه ویترین سینمایمان از جایزه خالی نیست. اما آنچه را که سرعت ما در جاده رخنمایی در دنیای مستند را کم میکند وضعیت دیدهشدن انبوه مستندهایی است که گویی فقط برای نهادها، مدیران و در بهترین حالت گروه خاصی از علاقهمندان مستند، قابل دسترسی است. مستند در ایران هنوز گرفتار همان بحران اولیه یعنی پخش است و با اینکه همواره تلاشهایی صورت گرفته که مستند بتواند جایگاه خودش را در بخش عرضه محصولات سینمایی بیابد اما هنوز فاصله ما با شرایط استاندارد به درازای جادهای بیپایان و نامکشوف است.
اول پخش، بعدا پول
جانِ مستند چند سالی است که با جشنواره سینما حقیقت تب میکند و بعد از آن دوباره این تب فرو مینشیند. از هنگامه آغاز به کار گروه سینمایی هنر و تجربه و هم اکران بعضی مستندها سبب شده تا لااقل پاشویهای موقتی بر جسم تبدار نمایش مستند در ایران اعمال شود. با اینهمه اما سینمای مستند ما هنوز تا بازکردن راهش به سمت گیشهها و کسب درآمد از نمایش فاصله زیادی دارد. هنوز مستندسازان ما دربهدر نمایش اثرشان هستند و تحقق رؤیای استقلال مالی با سازوکار بلیتفروشی فعلا در حد یک محال است.
مصیبت هنر بیتجربه
فیلمهای مستند بهطور معمول برمبنای قراردادی 2ماهه در گروه هنر و تجربه بهنمایش درمیآیند. بعضی سالنها مانند خانه هنرمندان عواید فروش را بهطور کامل به فیلمساز میدهند و سالنهای اجارهای بعد از کسر مبلغی برای سینمادار، مبالغ بلیتفروشی را در اختیار فیلمساز میگذارند. معمولا مستندها با 10 تا 15 اکران در ماه آغاز میشوند و اگر استقبال خوب باشد تعداد نوبت نمایشها و البته قرارداد 2 ماهه تمدید میشود؛ اما مشکل اصلی نمایش فیلم در گروه هنر و تجربه این است که در آن هیچ بازاریابی دقیقی صورت نمیگیرد و چون پای پخشکننده حرفهای در میان نیست تبلیغات فیلم هم ولو با صرف هزینه، بدون نتیجه و در زمین اشتباهی انجام میشود. هنر و تجربه باید مشاوران فروش حرفهای داشته باشد که بدانند کجا تبلیغات یک فیلم مستند در این گروه بجاست و کجا این تبلیغ فقط هدر دادن هزینه است. این حرفهای داوود اشرفی، کارگردان مستند « قصه بلوار» البته به این گلایه هم ختم میشود که: «انتخاب فیلمهای مستند هم در این گروه سینمایی با اشتباهات زیادی همراه است. بارها شاهد بودهایم که فیلمهای خوب از گردونه نمایش بیرون ماندهاند و به جای آنها فیلمهایی کاملا متوسط پخش شده و این نشان از خُبره نبودن اهالی هنر و تجربه در حوزه مستند است. بحث گلایه از گروه هنر و تجربه نیست چون این نهاد در ذات خود بسیار مترقی است اما متأسفانه روحیه مدیرانش خیلی اداری و به قولی از سر باز کنی است. مدیران هنر و تجربه ارتباط بسیار کمی با صنوف مختلف سینما دارند و همین باعث شده در این سالهایی که گروه هنر و تجربه راه افتاده است تغییرات مثبت در آن بهکندی صورت بگیرد و تجربهاندوزی از اتفاقات در مسیر تکامل آن بسیار ضعیف باشد. مشکل ما در پخش فیلم مستند هنوز همان مشکلاتی است که مستندسازان دیگر مثلا 3سال پیش با هنروتجربه داشتند و این باعث شده موضوع ترسیم یک دورنما برای بازگشت مالی فیلمهای مستند، به موضوعی دور از دسترس بدل شود.»
ایده بازگشت مالی شوخی است
«تقریبا تمام کسانی که فیلم مستندشان اکران میشود به قصد بازگشت سرمایه، فیلم را در اختیار گروه هنر و تجربه و یا سایتهای پخش فیلم مستند نمیگذارند. این موضوع حتی درباره فیلمی با گیشه موفق مانند «در جستوجوی فریده» هم صدق میکند؛ چون برای مستندساز، ایده بازگشت مالی بسیار دور از ذهن است و هنوز هم مستندسازان بیشتر درآمدشان را در تولید کسب میکنند و بحث کسب درآمد در بحبوحه پخش برایشان منتفی است.» این حرفهای داوود اشرفی، کارگردان مستند «قصه بلوار» است که این روزها در گروه هنروتجربه در حال نمایش است. او معتقد است که خود و دیگر همکاران مستندسازش هنوز شعفزده این موضوع هستند که فیلمشان دیده میشود و هنوز بچههای مستندساز بهدنبال مخاطب هستند نه درآمد.
امکان خوب مستند
موضوع نمایش مستند در گروه هنر و تجربه هرچند حلقه مفقوده نمایش عمومی مستند بر پرده سینما را بالاخره پیداکرد و طلسم بیسالن و بیتماشاگر بودن اینگونه از فیلمها در سینمای ایران در مقیاس عمومی را شکست اما عدمبرنامهریزی صحیح برای بهرهبرداری از این امکان هنوز چشم اسفندیار نمایش مستند در این گروه سینمایی است. شاید مثال ساده را باید در همین سانسهای پراکنده نمایش مستند داوود اشرفی یافت که ذوق رویت قصه بلوار را با نمایش یک مستند شهری دیگر بهنام «دیوار آبی» کور میکند. دیوار آبی با موضوع نقد ساخت پل طبقاتی صدر در دوره شهرداری محمدباقر قالیباف عملا گزارشی است چند تکه که بیشتر بهکار بخشهای خبری تلویزیون میخورد تا نمایش در سالن سینما. اشرفی درباره این موضوع میگوید: «هنر و تجربه باید براساس موضوع مستندها سراغ نهادها، دانشگاهها و سازمانها برود و اینگونه امکان نمایش گسترده و البته هدفمند را برای مستندها فراهم آورد ولی درباره همین سانس اختصاص یافته به فیلم قصه بلوار به وضوح شاهدیم که چون زمان مستندها به اندازه یک سانس سینمایی نیست یک فیلم دیگر هم با آن نمایش داده میشود که اصلا نباید به صرف داشتن موضوعی شهری، بعد از فیلم ما به خورد مخاطب داده شود.
نکته جالب اینجاست که مسئولان هنر و تجربه و حتی بعضی فیلمسازان مستند هم درباره وضعیت استقبال مخاطبان از فیلم مستند دائم تکرار میکنند که استقبال خوب است اما معیاری برای این خوب بودن تعریف نشده است. بله استقبال از مستند ما به نسبت 3سانس نمایش در هفته خوب است اما من معتقدم وقتی میتوانم بگویم استقبال از فیلم من در گروه هنر و تجربه خوب است که دانشجویان معماری و شهرسازی و جوانانی با علایق مختلف سیاسی و اجتماعی مخاطب ما باشند.»
مورد عجیب آقا مجتبی
یافتن تماشاگر برای فیلم مستند ایرانی، تنها در جشنوارهها و یا گروه هنر و تجربه میسر نمیشود. مصداق کارگردانی که فیلم مستندش را نه به جشنواره سینماحقیقت فرستاد و نه زیربار قواعد نمایش در گروه هنروتجربه رفت مجتبی میرطهماسب است. او «توران خانم» را در دانشگاهها اکران کرد، به سایتهای عرضه مستند سپرد و بهصورت آنلاین برای نمایشش بلیت فروخت و خلاصه توانست موضوع کسب درآمد در کنار جذب مخاطب را در سینمای مستند تا حدودی به هم مرتبط کند. او درباره این تجربه میگوید: «من بهدلیل اینکه در مسیر تولید مستند، کسب سود را حذف کردم ناگزیر بودم اکران فیلم را جدی بگیرم و ناچار برای این موضوع فرمولهای متعددی پیدا کردم. البته این را هم بگویم که هنوز هم درگیر تامین همان هزینهها هستم اما ترجیح دادم روشهای دیگری را برای دیدهشدن و البته فروش فیلمم بهکار بگیرم.»