• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
چهار شنبه 25 بهمن 1396
کد مطلب : 6924
+
-

مخاطبان کتاب کم نشده‌اند اما تیراژ، کم شده؛ چرا؟

یادداشت
مخاطبان کتاب کم نشده‌اند اما تیراژ، کم شده؛ چرا؟

یوسف علیخانی | نویسنده و مدیر نشر:

کتاب‌های دهه اول انقلاب را که نگاه کنید تیراژ کتاب‌ها، جوری‌است که سرتان سوت می‌کشد؛ 5500نسخه. بعد این تیراژ، یک دهه قبل رسید به 2200نسخه و در بدترین حالت 1100نسخه.

اینجا چند بحث مطرح می‌شود. بی‌تردید کتابخوان‌های اکنون باید 2برابر کتابخوان‌های 3ـ2دهه قبل باشند و به حکم تجربه کاری‌ام می‌گویم که واقعا ما رشد کتابخوانی داشته‌ایم؛ اما آمارها چرا چیز دیگری را نشان می‌دهند؟

روزگاری که ناشر جرأت می‌کرد یک کتاب را در تیراژ 5500نسخه منتشر کند، هم کاغذ ارزان بود و هم کاغذ دولتی، کمک احوالش بود و هم این‌قدر ناشر زیاد نبود؛ نه مثل حالا که ناشر با اینکه مطمئن است 11هزار نسخه از کتابش خواهد فروخت، جرأت نمی‌کند بالای 2200نسخه چاپ کند. چرا؟ جوابش روشن است. بر اساس قانون اتحادیه ناشران و قانون اداره کتاب، قیمت کتاب حتما باید در مشخصات یا پشت جلد کتاب، قید شود و باز بر اساس همین قانون، ناشر اجازه ندارد تا 3سال بعد از انتشار، به قیمت دست بزند؛ مگر اینکه چاپ کتاب تمام شود و دوباره منتشرش کند. خب حالا با تورمی که دور از ذهن شما نیست برگردید به مثلا افزایش قیمت کتاب طی زمستان سال90 و بهار سال91 و سرسام‌آورشدنش طی ماه‌های بعدی‌اش. وقتی کاغذ بندی 20هزار تومان برسد به 90هزار تومان، ناشر بدبختی که هر صفحه کتاب را 20تومان محاسبه می‌کرده و کتاب 350صفحه‌ای را می‌زده 7هزار تومان، حالا چطور باید این خالی قیمت را پر کند؟ مجبور شدند تیراژها را کم کنند که اگر باز قیمت کتاب بالا رفت، درگیر کتاب‌های مانده در انبار نشوند؛ گیرم که یک عده شروع کردند تخطی از قانون اتحادیه و ارشاد و برچسب قیمت زدند روی کتاب‌ها. اما آیا کار ساده‌ای‌است؟

بعد مثلا تصور کنید که سال88 یا 89 که تیراژ کتاب‌ها اغلب 2200نسخه بود و ارشاد بعد از قطع‌شدن یارانه کاغذ و فیلم و زینک و وام و... (که به ناشران می‌داد) آمد و گفت کتاب‌های ناشران را می‌خرد به‌عنوان کمک، گاهی یک کتاب 2200نسخه‌ای را تا 500نسخه می‌خریدند؛ در شورای خرید کتاب ارشاد. همین وقت‌ها خانه کتاب هم یک سازوکاری داشت و 77نسخه از هر کتاب را با تخفیف می‌خرید برای اهدا به دفاتر جوایز ادبی ارشاد و مجلاتش. پولش را هم یکی‌دوماهه می‌دادند. همین جوایز هم جالب بود؛ جایزه کتاب سال؛ جایزه کتاب فصل؛ جایزه گام اول؛ جایزه... و هر کتابی هم که در این جوایز برنده می‌شد، میانگین بین 700 تا 1000نسخه‌اش را می‌خریدند و سریع هم تسویه‌حساب می‌کردند.

خب حالا چی؟

اگر شما به آمار اعلام‌شده اداره خرید کتاب ارشاد طی 3ـ2سال گذشته مراجعه کنید، از هر 20عنوان ناشر در سال، نهایتا یک یا دو نسخه‌اش را می‌خرند؛ آن هم به تعداد بین 50 تا 100نسخه! و پولش را هم یک سال بعد می‌دهند که خیلی وقت‌ها ناشران حتی رغبت نمی‌کنند ببرند تحویل انبار ارشاد بدهند در جاده مخصوص کرج؛ چراکه هزینه ارسال این کتاب‌ها، با سود باقیمانده برای ناشر برابری می‌کند. جوایز هم که رفتند به قفسه‌ها و دیگر هیچ!

خب برگردیم به همان بحث 5500نسخه‌ای اول انقلاب. آن‌سال‌ها چند تا کتاب  به چاپ‌های مجدد می‌رسیدند؟ اصلا کتابی را دیده بودید که روی جلد یا توی شناسنامه‌شان بنویسند مثلا «چاپ دوم» و «سوم» و... (بود، نه اینکه نبود؛ مثل حالا نبود). الان ناشر تیراژش را می‌زند 1100نسخه؛ اگر فروخت که فروخت و می‌بردش به چاپ دوم و سوم و... . اگر شک داشت، می‌زند 550نسخه. این 550نسخه به هر مرگ‌ومیری باشد، نصف تیراژش به بازار کتاب تزریق می‌شود؛ در عوض ناشر، دیگر دغدغه انبارداری ندارد؛ دغدغه گرانی کاغذ و مکافات تغییر قیمت را ندارد.

این یادداشت خیلی حسابداری شد و باعث شرمندگی صاحب این قلم اما گاهی باید با آمار حرف زد که نگوییم کتاب‌ها خوانده نمی‌شود؛ کتاب‌ها خوانده می‌شوند و خواننده‌ها اگر نگوییم رشد نداشته‌اند، از تعدادشان کاسته نشده؛ فقط می‌ماند چند تا اما و اگر که خوشبختانه بنا به قانون نانوشته‌ای بین ناشران، دست به ‌دست می‌چرخد تا این چرخه نشر، بچرخد.

این خبر را به اشتراک بگذارید