سوءتفاهمی با فیلم های جشنواره
دانیال ابوالحسنمعمار| روزنامهنگار:
جشنواره سیوششم تمام شد. حالا دیگر چندین و چند سال است که تماشای پیدرپی فیلمهایی که چنگی به دل نمیزند بر بزرگترین رویداد هنری کشور سایه انداخته اما چند نکته در باب این جشن سینمایی:
1- جشنواره فیلم فجر در این 36سال کاملا دولتی برگزار شده. از برگزارکنندگان و سیاستگذاران تا معرفیکنندگان هیأت انتخاب فیلمها و هیأت داوران و تعداد سیمرغها و... همه دولتمردان هستند و درباره همهچیز آن هم تعیین تکلیف میکنند؛ یک سال تعداد فیلمها را زیاد میکنند و سال بعد، کم؛ یک سال یک بخش مسابقه را حذف میکنند و سال بعد در یک بخش دو سیمرغ میدهند. منتقدان و صاحبنظران هم به اندازه کافی درباره نقش دولت در اداره این سینما نالیدهاند؛ اینکه حمایتهای بیدریغ دولتها در طول این 36سال باعث پرورش فیلمسازان تنبل و کندذهنی شده که حاصلش شده «امپراتور جهنم»، «کامیون»، «اتاق تاریک»، «هایلایت» و... اینکه باعث شده فیلمسازان سینمای ایران یکجورهایی کارمندصفت شوند و چندان باکی از استقبال و فروش و کیفیت فیلمهایشان نداشته باشند.
2- از شگفتیهای این جشن سینمایی همین بس که دبیر جشنواره و برگزارکنندگان آن در طول این 36سال 13بار تغییر کردهاند. 13بار تغییر واقعا زیاد است. میتوان گفت که به طور متوسط، این جشنواره هر 3سال، یک برگزارکننده جدید به خود دیده است. این اتفاق در هیچ جای دنیا نمیافتد و مرسوم نیست که برپاکنندگان جشنوارههای فیلم بینالمللی به این سرعت در رفتوآمد باشند.
3- برگزاری این جشنواره تا به حال بینظمیهای خاصی داشته که کاملا منحصربهفرد بوده است. برگزاری این جشنواره توسط مدیران مختلف و متعدد در این 36سال یک نتیجه داشته: اعمال سلیقه انواع و اقسام مدیران متعلق به دولتهای مختلف در نحوه برگزاری جشنواره. هرکس این جشنواره را با سلیقه خودش برگزار کرده و اتفاقا اعتقاد داشته که در حال برگزاری بهترین دوره این جشن سینماییاست! کجای دنیا، تعداد بخشهای جشنواره، هر سال تغییر میکند و نامی جدید بر خود میبیند؟ کجای دنیا تعداد جوایز اصلی، کم و زیاد میشود؟ کجای دنیا دو بخش را حذف میکنند و بعد در اختتامیه برای آن دو بخش، جایزه میدهند؟
4- این جشن سینمایی دیگر رنگوبوی سالهای نه چندان دورش را ندارد. صفهای طویلی که جلوی سینماها موقع جشنواره شکل میگرفت و خیلی از ما از فشار جلوی گیشه له و لورده میشدیم، دیگر اینروزها کیمیا شده است. این سینما منزوی شده! جشنواره یخ این سالها با وجود زرقوبرق برگزاریاش، دیگر برای نسل جدید، نوستالژی ندارد. نوستالژی نسل جدید حالا از میان دیویدیهای زیرنویسشدهای شکل میگیرد که اوقات فراغت آنها را هم بهخوبی پر میکند. نسل امروز چرا باید «سوءتفاهم» ببیند و لذت ببرد؟ سوءتفاهم آنجاست که شما فکر میکنید با این فیلمها میتوانید جوانان امروز را جذب سالنهای سینما کنید.
5- آقایان و خانمهای فیلمساز که فیلمنامهنویس کارهایتان هم هستید، چرا یک بار فیلمنامهتان را به چند نفر که با شما رودربایستی ندارند نمیدهید که بخوانند و نظرشان را بیتعارف به شما بگویند؟ چرا قبول نمیکنید که ما همچنان در این سینما مشکل فیلمنامه داریم؟ مشکل یکیدو فیلم هم نیست؛ همین امسال اگر چند استثنا مثل «مغزهای کوچک زنگزده»، «به وقت شام» و «تنگه ابوقریب» را کنار بگذاریم همه فیلمها با چنین معضلی بهطور جدی مواجهند. فیلمنامهها آنقدر سردستی و پراشکال هستند که داد میزنند هیچکس برایشان وقت چندانی نگذاشته است. اگر میگویید اینطور نیست و چندین ماه یا چندین سال از عمرتان را پای این فیلمنامهها گذاشتهاید، خب پس مشکل از جای دیگریاست؛ شما اساسا فیلمنامهنویس نیستید!
6- ما همچنان در این سینما باید شاهد پسرفت کارگردانهایی باشیم که حسابی با عقبگردهایشان ما را شگفتزده میکنند. مگر میشود فیلم پرتوپلای «سوءتفاهم» را همان سازنده کاربلد «دیوانهای از قفس پرید» ساخته باشد!؟ مگر فیلمنامهنویس خوشذوق «من ترانه 15سال دارم» میتواند فیلمنامهنویس «کامیون» باشد؟ «کار کثیف» را واقعا همان کارگردان «رسم عاشقکشی» ساخته یا اشتباهی در تیتراژ رخ داده است؟ محمدحسین مهدویان که با «ماجرای نیمروز» ما را حسابی نسبت بهخودش خوشبین کرده بود چطور میتواند فیلم متوسط «لاتاری» را بسازد و اینقدر ما را بدبین کند؟ چرا آنقدر فیلم خوب کم داریم که یک کمدی نهایتا معمولی با ایدههای تکراری (خجالت نکش) میشود بهترین فیلم اول جشنواره فخیم فجر؟ چرا این فیلمسازان از فرط پسرفت به ما احساس عقبماندگی میدهند؟