• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
سه شنبه 1 مرداد 1398
کد مطلب : 67905
+
-

از رنجی که می‌بریم

یادداشت
از رنجی که می‌بریم


فرزانه آئینی/ روزنامه‌نگار
مصاحبه‌ام با علی شکوری‌راد، دبیرکل حزب اتحاد ملت اسلامی که در شماره شنبه 29 تیرماه 98 در روزنامه منتشر شد، به‌دلیل سبک سؤالات و پاسخ‌های صریح آقای شکوری‌راد بازتاب گسترده‌ای در بین سیاستمداران، فعالان سیاسی اصلاح‌طلب و بعضا سمپات‌های این جریان سیاسی داشت. برخی نگارنده را به القای نا امیدی به جامعه متهم کرده‌اند و جمعی دیگر به زیر سؤال بردن عملکرد لیست امید در مجلس شورای اسلامی و شورای شهر تهران. بر همین اساس لازم می‌دانم نکاتی را شرح دهم:

1- آنچه را که به ذکر آن خواهم پرداخت، نه از روی برآشفتگی در پی شنیدن کنایه و خواندن انتقاد است که از قضا نقد را بنیان اصلی رسالتم یعنی روزنامه‌نگاری می‌دانم. در لوای چنین نگاهی است که خود را اول متعهد به رسالت حرفه‌ای‌ام دانسته و بعد متعهد به مردمی می‌دانم که به نمایندگی از آنها در جایگاه سؤال از اصحاب قدرت قرار می‌گیرم. بنابراین نه‌تنها از نقد آنچه در مصاحبه گذشته گلایه‌ای ندارم بلکه از شنیدن صداهای متفاوت خوشحالم و آنچه را که به تبیین آن خواهم پرداخت، تنها شفاف‌سازی‌ درباره اهداف روزنامه‌نگاری است که به‌نظر می‌رسد این روزها زنگار غبار به‌خود گرفته است.

2- فهم کاستی‌ها، ک‍ژی‌ها، دردها و نیازهای جامعه مهم‌ترین فاکتورهایی است که یک روزنامه‌نگار باید به درستی از پس آن برآید و با ابزار نقد و مطالبه‌گری که در اختیار دارد، واسط میان ملت و حاکمیت باشد، لذا فهم مطالبه جامعه و نگاه جامعه به مسائل از جانب یک روزنامه‌نگار مستقل نه‌تنها امری دور از ذهن نیست بلکه به‌دلیل ارتباط روزنامه‌نگاران با بدنه جامعه، هر روزنامه‌نگاری - به واسطه قوام کار حرفه‌ای‌اش - می‌تواند مطالبه و نیاز جامعه را پیش‌بینی کند و برای رسیدگی به آن به مسئولان هشدار دهد و مطالبه‌گر باشد، به همین دلیل است که اغلب خبرنگاران از ورود به احزاب و تشکل‌های سازمان‌یافته امتناع دارند تا نگاه‌شان در قالب افراد، احزاب و گروه‌ها محدود و محصور نشوند و روحیه مطالبه‌گری‌شان را حفظ کنند، در غیر این صورت با آفت تبدیل شدن روزنامه‌نگاران به روابط عمومی ارگان‌ها، اشخاص و جریان‌ها مواجه خواهیم شد که فقط و فقط به‌دنبال توجیه شرایطند. در پس بروز این اتفاق نامیمون نیز نه نقدی صورت می‌گیرد و نه مسئولان خود را ملزم به پاسخگویی خواهند دانست.

3- بعد از حوادث دی‌ماه سال96، سیاست داخلی و خارجی ایران به جد دستخوش تحولاتی قرار گرفت. کیست که معترف نباشد خروج آمریکا از برجام و بازگرداندن تحریم‌ها علیه نظام جمهوری اسلامی و کارشنی‌های برخی هم‌پیمانان آمریکا در منطقه، اقتصاد کشور را چنان تحت‌الشعاع قرار داده که ماه‌هاست از آن تعبیر به جنگ اقتصادی می‌شود. جنگی ورای مرزها که در سیاست داخلی مسیر «امیدی» که دولت یازدهم و دوازدهم نویدش را داده بودند و حداقل یک سوم کرسی‌های مجلس دهم را تسلیم جریان امید کرده بود نشانه گرفته است. سیبل اول این هدف، ناراضی تراشی از دایره مردمانی است که با امید گشایش‌های اقتصادی در سایه برجام به جریان امید - محصول اعتدالگرایان و اصلاح‌طلبان در سه انتخابات اخیر - اعتماد کرده بودند. اعتمادی که در اوضاع ناخوشایند اقتصادی 2سال اخیر به جد آسیب دیده است و محصول این اعتماد آسیب دیده می‌تواند ناامیدی و رویگردانی مردم از صندوق‌های رأی باشد - مردمانی که در سال 92، 94 و 96 پای صندوق‌های رأی رفتند و ساعت‌ها برای اخذ رایشان صبوری کردند - چراکه ثمره حضورشان در انتخابات تحت‌تأثیرعوامل سیاست خارجی و کارشکنی رقبای داخلی جریان اصلاحات ملموس نیست.

4- اصلاحات و اصلاح‌طلبی دایره وسیعی را شامل می‌شود و حد و مرز مشخص برای آن نمی‌توان قائل شد و به ذاته همه افراد می‌توانند اصلاح‌طلب باشند و میل به بهتر شدن اصلاح رویکردها در جامعه بشری امر عام و غیر قابل حصارکشی است.

از سوی دیگر نیز در قریب به 22سالی که از تولد این جریان گذشته است تا‌کنون عیار مشخصی برای سنجیدن و محک زدن اصلاح‌طلبی افراد حاصل نشده است که براساس آن بتوان گفت جریانی نسبت به جریان دیگر اصلاح‌طلب است یا وزنه اصلاح‌طلبی فردی نسبت به دیگری سنگین‌تر یا حتی او در میان اصلاح‌طلبان دلسوز‌تر است.

در هیاهوی مدعیان اصلاحات تنها اصالت فکری، اعتقادی و عملی افراد است که میان اصلاح‌طلبان خیرخواه و اصیل با علمداران مدعی و بدلی حائل قائل می‌شود، بدلی‌هایی که در نبود حزبی استخواندار و تشکیلاتی به آفت اصلی این جریان بدل شده و عامل رویگردانی مردم از جریانی شده‌اند که بیش از 2دهه است موج‌آفرین است و هرگاه مشارکت مردم در عرصه سیاست حداکثری شده است گوی رقابت را از دیگر مدعیان ربوده است.

5- اصلاحات زمانی توانست عنوان قوی‌ترین جریان سیاسی کشور را از آن خود کند که شعار «زنده‌باد مخالف من» را سرداد. شعاری که به‌نظر می‌رسد در لابه‌لای هیاهو‌سازی‌ طالبان حضور در مناصب و جایگاه‌ها به حاشیه رانده شده است و جمعی کوچک در این جریان نه‌تنها تحمل عیان شدن حداقل کاستی‌ها را ندارند، بلکه گوش‌شان را بر حداقل نقدها بسته‌اند و دل به مدح و ثناهای دایره کوچک و نه چندان مقبول خودی‌ها سپرده‌اند و درمقابل کوچک‌ترین نقدی با شعار «خودزنی نکنیم» به‌مصاف منتقدان می‌روند این در حالی است که شنیدن نقد و چاره‌جویی برای کاستی‌ها در عیان عاملی برای بازجذب امید است؛ نه سکوت و مدارا در برابر ناکارآمدی‌ها!

این خبر را به اشتراک بگذارید