• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
پنج شنبه 12 بهمن 1396
کد مطلب : 5879
+
-

جنگ، عشق، حادثه

سینما
جنگ، عشق، حادثه

این شش فیلم را از دست ندهید.

 

بمب،  یک داستان عاشقانه  دهه 60با جزئیات

 

قصه‌ای که در دهه 60رخ می‌دهد و ماجرای عاشقانه پسری جوان به دختر همسایه‌شان یکی از خطوط اصلی قصه است و در پس‌زمینه، حواشی جنگ را هم داریم، احتمالا خیلی‌ها را یاد سریال «وضعیت سفید» حمید نعمت‌الله می‌اندازد. پیمان معادی از دو سال پیش قصد ساخت فیلمنامه «بمب» را داشت. مدتی ارشاد با فیلمنامه مسئله داشت و بعد هم چند باری تهیه‌کننده فیلم عوض شد تا اینکه در نهایت مانی حقیقی تهیه بمب را پذیرفت و فیلم جلوی دوربین محمود کلاری رفت. کیفیت قابل توجه «برف‌ روی کاج‌ها» نخستین فیلم بلند سینمایی پیمان معادی، تجربه حضورش در دو فیلم اصغر فرهادی (درباره الی و جدایی نادر از سیمین) و تبدیل ‌شدن به بازیگری جهانی، توقع همه را از فیلم تازه معادی بالا برده است. کسی هم انتظار ندارد نسخه سینمایی سریال موفق نعمت‌الله را روی پرده تماشا کند. فیلم بمب که این روزها نامش به «بمب؛ یک داستان عاشقانه» تغییر یافته به لحاظ تولید یکی از دشوارترین فیلم‌های جشنواره امسال است. دهه 60با جزئیات بسیار بازآفرینی شده و از معادی که سابقه فیلمنامه‌نویسی‌اش از کارگردانی و بازیگری بیشتر است، انتظار می‌رود قصه‌ای پر و پیمان را برای‌مان تدارک دیده باشد. بازی لیلا حاتمی که این تنها حضورش در جشنواره امسال است هم جذابیت‌های بمب... است.

 

به وقت شام  ابراهیم در آتش 

تماشای تازه‌ترین فیلم یکی از مهم‌ترین فیلمسازان سینمای پس از انقلاب، نیازی به پیشنهاد ندارد. دست‌کم 25سال است، از فیلم «از کرخه تا راین» می‌گذرد تا امروز که نوبت به «به وقت شام» رسیده که نمایش هر فیلمی از حاتمی‌کیا یکی از مهم‌ترین اتفاق‌های جشنواره بوده است؛ حاتمی‌کیایی که بخشی از خاطرات سینمادوستان با او و فیلم‌هایش رقم خورده است. حاتمی‌کیا به جایگاهی رسیده که برای تماشاگر اهمیتی ندارد که از تماشای آخرین فیلم‌هایش چقدر رضایت داشته و هر فیلم تازه او می‌تواند به‌شدت کنجکاوی‌برانگیز باشد. به وقت شام در تداوم تجربه‌هایی چون «چ» و «بادیگارد» گرایش حاتمی‌‌کیای متاخر را به سوی پروژه‌های به لحاظ اجرایی دشوار و پرهزینه نشان می‌دهد؛ فیلمی درباره پدیده داعش که حاتمی‌کیا آن را با سرمایه مؤسسه اوج کارگردانی کرده است. ظاهرا به وقت شام جلوه‌های ویژه پر و پیمانی دارد و به لحاظ تکنیکی دستاورد تازه‌ای برای حاتمی‌کیا محسوب می‌شود. جدای از حضور بابک حمیدیان و هادی حجازی‌فر ظاهرا کار بازیگر عرب در فیلم‌ حاتمی‌کیا بسیار چشمگیر از کار درآمده است. حاتمی‌کیایی که فیلم به فیلم تکنیکال‌تر شده و باید دید در آخرین فیلمش می‌تواند پیوند عاطفی میان دغدغه‌های قهرمان‌هایش با تماشاگر ایجاد کند؟ کاری که در دهه70با فیلم‌های از کرخه تا راین و آژانس شیشه‌ای به خوبی انجامش می‌داد.

 

تنگه ابوغریب  هوای تازه 

بعد از کمدی شلوغ و روشنفکرانه «من مارادونا هستم» که در گیشه شکست خورد، رفتن به سراغ فیلمی جنگی از آن کارهایی بود که تنها از فیلمسازی چون بهرام توکلی می‌شد انتظار داشت؛ کارگردانی که با «پرسه در مه» و به‌خصوص «اینجا بدون من» اوج گرفت ولی با فیلم‌های بعدی‌اش کمتر توانست توقع علاقه‌مندانش را برآورده کند. «تنگه ابوغریب» به‌عنوان نخستین تجربه بهرام توکلی در سینمای جنگ، می‌تواند حکم چالش بزرگ برای سازنده‌اش داشته باشد. به ندرت پیش آمده فیلم جنگی کارگردان‌هایی که تجربه مستقیم حضور در جبهه‌ها را نداشته‌اند، اثر قابل ‌قبولی از کار درآید؛ قاعده‌ای که دو سال پیش محمدحسین مهدویان با «ایستاده در غبار» آن را شکست و شنیده‌ها حکایت از سربلند بیرون آمدن توکلی از آزمون دشوارش دارد. تنگه ابوغریب با حضور امیر جدیدی و حمیدرضا آذرنگ به روایت آنها که تماشایش کرده‌اند فیلم جنگی تأثیرگذاری از کار درآمده است؛ فیلمی که در آن شخصیت‌پردازی فدای پروداکشن نشده است؛ امری که اگر رخ داده باشد باید منتظر اتفاقی تازه در حوزه سینمای دفاع‌مقدس باشیم. در فیلم‌های توکلی معمولا ایده‌های تازه‌ای به چشم می‌خورد که در آثار خوبش این ایده‌ها درست هم گسترش یافته و به اجرا درمی‌آیند. تنگه ابوغریب به‌عنوان فیلمی قصه‌گو، قرار است تماشاگر را با سیمایی متفاوت از جنگ و آدم‌هایش مواجه کند.

 

عرق سرد  یک داستان واقعی 

دستیار سابق عبدالرضا کاهانی با همان فیلم‌ اولش نشان داد که قریحه و استعداد فیلمسازی دارد. آنقدر که می‌تواند در فیلمی تقریبا فاقد قصه، ماجرا را با یک شخصیت زن عجیب و غریب (با بازی متفاوت لیلا حاتمی) پیش ببرد. در فیلم «من» چیزی که بیش از هر چیز جالب توجه به‌نظر می‌رسید خلاقیت فیلمساز بود؛ خلاقیتی که با جسارت در فرم و محتوا در هم آمیخته بود. حالا نوبت «عرق سرد» رسیده که گویا برخلاف فیلم قبلی بیرقی عناصر پیش‌برنده داستان در آن حضور پررنگ‌تری دارد. عرق سرد براساس ماجرایی واقعی ساخته شده. ماجرای بازیکن تیم ملی فوتسال زنان که همسرش او را ممنوع‌الخروج کرد تا نتواند در مسابقات آسیایی شرکت کند. نقش این بازیکن را باران کوثری بازی کرده و امیر جدیدی هم در نقش همسرش ظاهر شده که مجری تلویزیون است. در سینمای گرفتار تکرار و کلیشه، سینمای ایران عرق سرد سوژه تازه‌ای دارد. اگر تجربه فیلم من را ملاک قرار دهیم این امیدواری وجود دارد که عرق سرد فیلمی پرهیجان و جالب از کار درآمده باشد. کارگردان جوانی که در فیلم اولش با فاصله‌گرفتن از قصه‌گویی، اثری تماشایی ساخته بود، این بار با قصه‌ای پروپیمان تماشاگر را به ضیافت تازه‌ای دعوت می‌کند.

 

 لاتاری سراسر حادثه 

مهم‌ترین پدیده سینمای ایران در سال‌های اخیر که با دو فیلم اولش «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز» خود را در قامت کارگردانی شاخص مطرح کرد، برای ساخت سومین فیلمش مسیری دشوار را طی کرد. فیلمنامه «لاتاری» در گام اول با مخالفت وزارت ارشاد مواجه شد. ظاهرا سوژه ملتهب فیلم، مدیران فرهنگی را غافلگیر کرد. به‌خصوص اینکه مهدویان می‌خواست آن را بسازد؛ کارگردانی که فیلم‌های قبلی‌اش را در حوزه‌های دفاع‌مقدس و انقلاب کار کرده بود و به‌نظر می‌رسید مدیران ارشاد دوست ندارند فیلم بعدی مهدویان، اثری از جنس لاتاری باشد. ماجرای مهاجرت دختران جوان ایرانی به کشورهای حاشیه خلیج‌فارس، سوژه متفاوتی برای کارگردانی محسوب می‌شد که فیلم اولش درباره یکی از اسطوره‌های دفاع‌مقدس و فیلم دومش پیرامون وقایع سال پرماجرای 60بود. در نهایت اما با پیگیری‌های مهدویان لاتاری پروانه ساخت گرفت و خیلی زود جلوی دوربین رفت. مهدویان لاتاری را با همان تیم سریال آخرین روز زمستان و فیلم‌های ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز ساخت؛ تیمی جوان که فیلم به فیلم عملکردشان پخته‌تر و بهتر شده است. جواد عزتی و هادی حجازی‌فر پس از درخشش در ماجرای نیمروز در لاتاری هم حضور یافتند. ساعد سهیلی یکی از نقش‌های اصلی را بازی کرده. زیبا کرمعلی چهره تازه‌ای است که برای نخستین بار جلوی دوربین رفته و حمید فرخ‌نژاد هم گویا در نقشی منفی حضوری غافلگیر‌کننده در لاتاری دارد. برای دوستداران فیلم‌های قبلی مهدویان شاید ذکر این نکته جالب توجه باشد که لاتاری به لحاظ شماتیک شباهت‌هایی به سینمای کیمیایی دارد.

 

مغزهای کوچک زنگ‌زده  اعترافات یک ذهن خلاق 

بازیگر پرکار سال‌های اخیر سینمای ایران که از هر فرصتی برای ساخت فیلم مطلوبش بهره گرفته، پس از «آفریقا»، «سیزده»، «اعترافات یک ذهن بیمار» و «خشم‌ و هیاهو» سراغ فیلمی رفته که از عنوان عجیبش می‌توان دریافت اثر متعارفی نیست. «مغز‌های کوچک زنگ زده» که سازندگانش کوشیدند چیزی از داستانش به رسانه‌ها درز نکند، به‌عنوان پنجمین فیلم بلند هومن سیدی، احتمالا تکمیل‌کننده تجربه رادیکالی چون اعترافات یک ذهن بیمار و فیلم قصه‌گوی «خشم و هیاهو» است. سیدی فیلم خشم و هیاهو را با نیت ساخت فیلمی پرفروش جلوی دوربین برد تا از سینمای جریان اصلی فاصله نگیرد. فیلم البته طبق پیش‌بینی‌ها نفروخت و به نوعی در اکران قربانی شد. مغزهای کوچک زنگ‌زده با حضور دو بازیگر قدرتمند سینمای ایران نوید محمدزاده و فرهاد اصلانی قرار است پیوندی میان ذهن تجربه‌گرای سیدی و مسئله گیشه و فروش برقرار کند؛ اتفاقی که اگر به درستی رخ داده باشد باید منتظر بهترین فیلم کارنامه سیدی باشیم؛ کارگردانی که فیلم زیاد می‌بیند و از آنچه تماشا می‌کند تأثیر می‌پذیرد و شاید این موضوع در فیلم‌های قبلی باعث شده برخی ایده‌ها، پردازش‌ نماها، شیوه دکوپاژ و حرکت‌های دوربین تداعی‌کننده برخی محصولات روز سینمای جهان باشد. حالا وقتش رسیده که شاهد نظم گرفتن ایده‌ها و شکل‌یافتن جهانی با هویت و واجد امضای شخصی کارگردان باشیم.

این خبر را به اشتراک بگذارید