محرومیت از خودالتیامبخشی
علی فیروزآبادی ـ روانپزشک
حس ناامنی برخاسته از خانواده و جامعه و شکلنگرفتن دلبستگی امن در کودک، احساس سردرگمی در او بهوجود میآورد؛ به شکلی که او نمیداند چگونه و چطور احساسات مختلف خود را بیان و تخلیه کند. بهرغم نیت نیک بسیاری از والدین، آنها در حال پرورش کودکانی هستند که روزبهروز «محرومیت از تماس» را تجربه میکنند. این تماس در هردو عرصه جسمی و بینفردی خود را به نمایش میگذارد. همچنین شتاب روزافزون آهنگ حرکت جوامع به والدین اجازه این را نمیدهد که برای کودکان خود به اندازه کافی در خانه وقت بگذارند. این امر موجب فرستادن نوجوانانی به عرصه اجتماع میشود که ناامن، مضطرب و مستعد سوءاستفاده دیگران هستند.
تغییر فرهنگی دیگری که در 30سال گذشته شاهد آن بودهایم و بیشتر از سوی رسانهها به آن دامن زده میشود، تبلیغ افراطی در زمینه «حس خوب» داشتن است. آنها بهگونهای بر این امر اصرار دارند گو اینکه اگر کسی حس خوبی نداشت، مشکلی خاص در وی وجود دارد. همه بهدنبال محرکهایی هستند که آنها را همواره در این احساس خوب نگهدارد و تحمل فرد نسبت به درد و رنج روزبهروز کمتر میشود. مشکلات زندگی جزئی لاینفک از زندگی روزمره هستند اما نسل جدید توان تحمل خود را از دست داده است. فلسفه زندگی او چنین است: «اگر این حس خوبی به تو نمیدهد، انجامش نده».
جامعه لذتگرا، چنین القا میکند که فرد باید هرگونه حس منفی را از خود دور کند. به همین دلیل نوجوانان یاد نمیگیرند که چگونه به شکل مؤثر از فرایند خودالتیامبخشی در زمانهای پریشانی و ناآرامی روحی استفاده کنند.
به هر روی باید در نظر داشت مقابله و فائق آمدن بر بحران مهارتی است که در صورت کسب به ظرفیت های انسان میافزاید.