• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
سه شنبه 27 فروردین 1398
کد مطلب : 52585
+
-

پزشک تهرانی، قربانی انتقام‌جویی عروس جوان

متهمان کمتر از 24ساعت پس از قتل پزشک بی‌گناه شناسایی شدند

داخلی
پزشک تهرانی، قربانی انتقام‌جویی عروس جوان


راز قتل پزشک تهرانی با دستگیری عروس خانواده و 3آدمکش اجاره‌ای فاش شد.

به گزارش همشهری، تحقیقات در این پرونده از صبح جمعه 23فروردین‌ماه امسال شروع شد. آن روز مأموران کلانتری 103گاندی تهران در جریان قتل مردی در خیابان ظفر قرار گرفتند و راهی آنجا شدند. مقتول مردی میانسال بود که با شلیک گلوله به قتل رسیده و جسد غرق خونش در پاگرد بین طبقه اول و دوم یک ساختمان مسکونی 5طبقه افتاده بود. با گزارش ماجرا به بازپرس ویژه قتل، تحقیقات تخصصی آغاز و مشخص شد که مقتول محمود باستانی نام داشته و 62ساله است.

او پیش از این به‌عنوان مدیر بیمارستان فیروزگر مشغول به‌کار بوده و از سال 92به بعد به‌عنوان مشاور عالی کار می‌کرده است. کارآگاهان در گام نخست به تحقیق از همسر مقتول پرداختند و او در تحقیقات گفت: ما ساکن طبقه پنجم هستیم و لحظاتی قبل از جنایت همراه همسرم قصد خارج شدن از خانه را داشتیم که زنگ در به صدا درآمد.

جوانی که لباس آبی‌رنگی به تن داشت، خودش را مأمور اداره آب معرفی کرد و گفت که با همسرم کار دارد. او همسرم را می‌‌شناخت وی را دکتر باستانی صدا کرد و من هم در را باز کردم. همزمان همسرم هم به مقابل در آمد اما در همین هنگام 2مرد جوان با اسلحه و شوکر به او حمله‌ور شدند و وی را به داخل آپارتمان هل دادند.

آنها با شوکر ضربه‌ای به همسرم زدند که او بی‌حال روی مبل افتاد و از ناحیه سر دچار خونریزی شد. مردان جوان به من گفتند که هرچه طلا و پول داری باید به ما بدهی و من نیز از ترس جان خود و همسرم به داخل اتاق رفتم و کیف حاوی طلاجات را به آنها تحویل دادم.

همسر مقتول ادامه داد: دزدان کیف را گرفتند و از آپارتمان خارج شدند اما همسرم درحالی‌که فریاد می‌زد «دزد...دزد» به‌دنبالشان دوید. کمی بعد صدای تیراندازی شنیدم و وحشت‌زده خودم را به پاگرد رساندم و جسد همسرم را دیدم که روی زمین افتاده بود. سارقان با شلیک گلوله به سرش او را به قتل رسانده بودند.

دستگیری
به‌دنبال این حادثه کارآگاهان پلیس آگاهی تهران تحقیقات خود را در این خصوص آغاز کردند و در کمتر از 24ساعت موفق شدند عاملان این جنایت را شناسایی کنند. یافته‌های کارآگاهان نشان می‌داد که زن آشنایی به نام نیلوفر دستور این جنایت را داده است. این زن، عروس خانواده همسر مقتول بود که با اجیر کردن 3نفر از آنها خواسته بود 2نفر را به قتل برسانند.

همین کافی بود تا زن جوان و 3مرد اجیر شده یکشنبه شب در عملیات جداگانه در کرج و اندیشه دستگیر شوند.

آنها برای انجام تحقیقات به اداره آگاهی پایتخت منتقل شدند و یکی از مردان اجیر شده اعتراف کرد که با شلیک گلوله جان پزشک میانسال را گرفته است. او گفت که نیلوفر از آنها خواسته بود خواهرشوهر و مادرشوهرش را به قتل برسانند اما آنها، هنگامی که به قصد کشتن خواهرشوهر وی وارد خانه او شده بودند، موفق به انجام این کار نشده و در نهایت شوهر وی یعنی پزشک میانسال را به قتل رسانده‌اند.

دستمزد 30میلیونی
متهمان دیروز برای بازجویی به دادسرای امورجنایی تهران منتقل شدند و جزئیات تیراندازی مرگبار را فاش کردند. برای پی بردن به اسرار این جنایت گفت‌وگوی همشهری با متهم اصلی را که جوانی 26ساله، ورزشکار و تازه‌داماد است بخوانید.



قصد شما از ورود به خانه دکتر باستانی قتل بود یا سرقت؟
اصلا موضوع سرقت نبود. ماجرا از این قرار بود که زنی به نام نیلوفر به ما دستور داده بود که همسر دکتر را به قتل برسانیم ولی این اتفاق افتاد.

نیلوفر کیست و چطور با او آشنا شدی؟
حدود یک سال پیش در مترو با او آشنا شدم. من جوشکار بودم اما مدتی بود که بیکار شده بودم. از سوی دیگر قرار بود جشن عروسی بگیرم و پول نیاز داشتم. به همین دلیل گاهی در مترو دستفروشی می‌کردم که یک روز نیلوفر نزد من آمد تا خرید کند. سر صحبت را بازکردیم و مشکلاتم را به او گفتم. وقتی متوجه شد که نیاز مالی دارم به من پیشنهاد پول داد اما گفت که باید کاری برایش انجام دهم. ابتدا نمی‌دانستم باید چه کاری انجام بدهم. شماره موبایلش را گرفتم و با هم در ارتباط بودیم تا اینکه گفت می‌توانی آدم بکشی؟ این را که گفت شوکه شدم. بعد برایم تعریف کرد که با خواهرشوهر و مادرشوهرش اختلاف دارد. می‌گفت آنها زندگی‌اش را خراب کرده‌اند؛ تا حدی که همسرش او را طلاق داده است. حتی تصاویر آنها را برایم فرستاد و گفت باید این دو زن را بکشی و دستمزدت را بگیری. به من وعده داد اگر این دو زن را به قتل برسانم 30میلیون تومان به من پول می‌دهد.

پس به‌خاطر پول حاضر شدی آدم بکشی؟
مشکلاتم زیاد بود. همسرم مریض بود و من هم شغل درست و حسابی نداشتم.

از روز حادثه بگو؟
قبل از آنکه ماجرای حادثه را توضیح بدهم این را هم بگویم که همدستانم از همکارانم بودند. چون من به تازگی در یک شرکت مشغول به‌کار شده بودم و آنها همکارانم در شرکت بودند و نیاز شدیدی به پول داشتند. صفر تا صد ماجرا را می‌دانستند و حتی یکی از آنها به واسطه من با نیلوفر آشنا شده و با او در ارتباط بود. وقتی قرار شد سه‌نفری این کار را انجام دهیم، نقشه‌ای کشیدیم. آن روز یکی از همدستانم نقش راننده را داشت و داخل ماشینش مقابل ساختمان خانه مقتول منتظر ایستاد. من و همدست دیگرم درحالی‌که از قبل2 اسلحه و شوکر تهیه کرده بودیم وارد ساختمان خانه مقتول شدیم. حتی پول اسلحه‌ها را هم خودم پرداخت کردم و قرار شد نیلوفر پس از اجرای سناریوی 2 قتل با ما حساب و کتاب کند. فقط مبلغ یک میلیون تومان به‌عنوان پیش پرداخت برایم کارت به کارت کرده بود. وارد ساختمان که شدیم چشممان افتاد به چندین جفت کفش که مقابل آپارتمان مقتول بود. ترسیدیم و برگشتیم به پارکینگ. در آنجا به نیلوفر زنگ زدم اما موبایلش خاموش بود. چندبار دیگر شماره او را گرفتم تا اینکه پاسخ داد. به او گفتم که مهمان دارند اما نیلوفر گفت آنها پولدارند و هرکدامشان چندین جفت کفش دارند. به ما اطمینان داد که کسی جز خواهرشوهرش و همسر او در خانه نیست. دوباره برگشتیم و زنگ آپارتمان را زدیم. زنی در را باز کرد. خواهرشوهر نیلوفر بود. ترسیدم و نتوانستم اسلحه را بیرون بکشم. بعد با خود گفتم او را با خودم می‌برم و دو، سه روزی پنهانش می‌کنم. بعد یا به نیلوفر دروغ می‌گویم که او را کشته‌ام و پولم را می‌گیرم یا تحویل خودش می‌دهم تا هرکاری دلش خواست انجام بدهد.

پس چرا ماجرا به جنایت کشید؟
همان موقع شوهرش(مقتول) به مقابل در آمد. با همدستم به او حمله‌ور شده و با وی درگیر و وارد آپارتمان شدیم. او با مشت به‌صورتم زد و با شوکر به او زدیم. بعد برای اینکه دست خالی از آنجا بیرون نرویم با تهدید درخواست طلا کردیم. قصدمان این بود فرار کنیم اما مقتول به‌دنبالمان آمد و من از ترسم ناچار به شلیک شدم اما واقعا نمی‌خواستم جانش را بگیرم. من پیش از این هم به آنجا رفته بودم اما نتوانستم همسر مقتول را به قتل برسانم.

پس چرا پزشک بی‌گناه را به قتل رساندی؟
ترسیدم.

دفعه قبل چه اتفاقی افتاد که نتوانستی نقشه‌ات را اجرا کنی؟
فکر کنم 3یا 4‌ماه قبل از حادثه بود که همراه نیلوفر به آنجا رفتم. نیاز شدید به 10میلیون تومان پول داشتم. نیلوفر گفت نقشه را عملی کن و پولت را بگیر. آن روز وارد ساختمان شدم. زنگ در را زدم و همسر مقتول در را باز کرد. اما باز هم وحشت به جانم افتاد. با اینکه اسلحه هم همراهم بود اما به دروغ گفتم شنیده‌ام که شما در کار خیر هستید. ممکن است کمکم کنید؟ که او هم در را به رویم بست. نیلوفر حتی مرا به خانه مادرشوهرش حوالی اکباتان هم برده بود. آنجا را هم نشانم داد و گفت او را هم باید بکشی. باورکنید چندین بار به مقابل خانه آنها رفتم اما نتوانستم. حتی یک‌بار به دروغ برای نیلوفر عکسی از ساختمان خواهرشوهرش فرستادم و گفتم او را کشته‌ام. فقط می‌خواستم از او پول بگیرم اما متوجه دروغم شد.

بعد از قتل دکتر باستانی چه کردی؟
به نیلوفر زنگ زدم و گفتم همسرش را کشتم و او گفت باید مادر و خواهر شوهرش را هم به قتل برسانم تا دستمزدم را بدهد. بعد از آن هم دستگیر شدیم.

انکار آشنایی
نیلوفر که زنی 43ساله است و درست روبه‌روی 3متهم اجیر شده در دادسرای جنایی نشسته، آشنایی با آنها را انکار می‌کند و می‌گوید نقشی در این پرونده نداشته است.

 متهمان می‌گویند تو دستور قتل داده‌ای؟
نه. من اصلا آنها را نمی‌شناسم.

اما می‌گویند در تلگرام با آنها در ارتباط بودی و مدرک دارند؟
باید به وکیلم زنگ بزنم.

با خانواده همسرت اختلاف داشتی؟
همسر سابقم. من از او جدا شدم و با خانواده‌اش اختلافی نداشتم. سال‌ها بود که با آنها رفت‌وآمدی نداشتم. شاید حدود 14سالی می‌شود.

چرا رفت‌وآمد نداشتی؟
به‌دلیل برخی مشکلات آنها را از زندگی‌ام حذف کرده بودم.

چرا از شوهرت طلاق گرفتی؟
او مرا طلاق داد. نمی‌دانم چرا. اردیبهشت پارسال زندگی‌اش را از من جدا کرد و شب عید به‌صورت رسمی طلاقم داد.

بچه هم داری؟
یک دختر 23ساله.

پس به‌خاطر اینکه طلاقت داد از خانواده‌اش کینه به دل گرفتی؟
نه. من کینه‌ای از آنها نداشتم. نمی‌دانم این متهمان چه می‌گویند. من مشکلی با مادرشوهر و خواهرشوهرم نداشتم و حالا هم برای مرگ شوهرعمه دخترم خیلی ناراحتم.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید