![در جستوجوی زمان ازدسترفته](/img/newspaper_pages/1398/01%20FARVARDIN/27/laee/11-1.jpg)
بازی با زمان در چه فیلمهایی خلاقانهتر بوده است؟
در جستوجوی زمان ازدسترفته
![در جستوجوی زمان ازدسترفته](/img/newspaper_pages/1398/01%20FARVARDIN/27/laee/11-1.jpg)
مسعود پویا
میان فیلمهایی که با مفهوم زمان بازی کردهاند، طبیعی است که اکثریت با آثار ژانر علمی- تخیلی باشد؛ ژانری که امکان رویاپردازی بیشتری فراهم میکند و تخیل در شکلگیری درامش نقش کلیدی دارد. با این همه بهترین فیلمهایی که با مفهوم زمان و موقعیت زمانی هنرمندانه مواجه شدهاند الزاما علمی- تخیلی نیستند. مثل فیلم «روز موش خرما» که به لحاظ ژانری در قالب کمدی رمانتیکها قرار میگیرد؛ کمدی رمانتیکی که مضمونی تخیلی هم دارد و در آن مفهوم زمان به شکلی خلاقانه به کار گرفته شده. «بازگشت به آینده» هم میان فانتزیهای هالیوودی دهه80، فیلم سرآمدی است. هر دو فیلم آثاری هستند که در عین بهرهبرداری از ذهن خلاق سازندگانشان، با قلب ساخته شدهاند.
تصحیح گذشته
در بازگشت به آینده (رابرت زمکیس1985) ماشین زمان این امکان را فراهم میکند که بشود به گذشته سفر کرد و آنچه قرار است در آینده رخ دهد را تغییر داد. فیلم نوستالژیک رابرت زمکیس در دهه80 میلادی که ساخت آثار علمی- تخیلی در هالیوود به شکل پررنگی پیگیری میشد، توانست دریچهای تازه بگشاید و دایره مخاطبش را از تماشاگران پیگیر فیلمهای ژانر گستردهتر کند.
در برزخ دهه80 میلادی، بازگشت به دهه رویایی50، عطری از گذشته را به همراه میآورد که حتی مخالفان ژانر علمی- تخیلی را هم تحت تاثیر قرار میدهد. سال1985 مارتیمک فلای (مایکل ج. فاکس) که از انفعال پدرش مقابل رئیس زورگویش به تنگ آمده و برنامه موزیکش در مدرسه هم به بنبست رسیده سراغ دکتر امت براون (کریستوفر لوید) میرود؛ مخترع دیوانهای که سالها روی پروژه ماشین زمان کار کرده. مارتی با اصرار از دکتر امت میخواهد که ماشین زمانش را آزمایش کند. هنگام آزمایش گروهی لیبیایی که دکتر سر معامله پلوتونیوم سرشان کلاه گذاشته از راه میرسند و او را به گلوله میبندند و مارتی هم با اتومبیلی که ماشین زمان در آن قرار دارد، فرار میکند.
مارتی به جای اینکه به آینده برود سر از گذشته درمیآورد. او به 30سال پیش میرود و در آنجا با پدر و مادر آیندهاش آشنا میشود. دکتر امت جوان را مییابد و متوجه میشود هر کاری که در گذشته انجام دهد در رخدادهای آینده تاثیر خواهد گذاشت. مارتی میکوشد شخصیت متزلزل پدرش را اصلاح و او را به مادرش علاقهمند کند تا آنها ازدواج کنند و او امکان حیات در آینده داشته باشد!
رابرت زمکیس تصویری رویایی از سال1955 میآفریند و بساط انواع و اقسام شوخیها را با موقعیت حضور فردی از آینده در گذشته فراهم میکند.
مثل شوخی با رئیس جمهور آمریکا در دهه80:
- امت: تو که از آینده آمدهای بگو ببینم رئیس جمهور آمریکا در 1985کیه؟
- مارتی: رونالد ریگان
- امت: همین بازیگره؟ حتما معاون رئیسجمهور هم جریلوییسه!
در فیلم بازگشت به آینده مارتی در نهایت موفق میشود والدین آیندهاش را به یکدیگر علاقهمند کند و شخصیت متزلزل پدرش را تغییر دهد و نامهای از گذشته به آینده بنویسد و دکتر امت را از فرجامش (کشتهشدن به دست تروریستهای لیبیایی) مطلع کند.
مارتی وقتی گذشته را سر و سامان میدهد با ماشین زمان به سال1985 باز میگردد. لیبیاییها دوباره به دکتر امت حمله میکنند ولی او که نامه مارتی را خوانده اینبار جلیقه ضد گلوله پوشیده و از مرگ نجات پیدا میکند. پدر مارتی هم دیگر شخصیت متزلزل و ترسویی نیست و از پس رئیس زورگویش برمیآید. حالا به یمن گذشتهای که اصلاح شده، زمان حال هم اوضاعی بسامان پیدا کرده.
وقتی زمان میایستد
اگر روزها بهجای به پایان رسیدن و فرارسیدن روزی تازه مدام تکرار شوند چه اتفاقی میافتد؟ توقف در یک روز خاص با موقعیتهای تکراری چه بلایی سرآدمها میآورد؟
حالا اگر فقط یک نفر باشد که وقایع گذشته در خاطرش مانده و خود آگاه به مسئله توقف زمان و تکرار است چه میشود؟
روز موش خرما (هرولد رمیس1993) مسئله توقف زمان را مطرح میکند. فیل کارنس (بیل مورای) هواشناس برای پوشش خبری روز موش خرما، به شهری کوچک میرود. او روز دوم فوریه در شهر پانکسوتانی حضور دارد ولی این روز قرار نیست برایش به پایان برسد. فیل گرفتار مخمصه توقف زمان شده است. روز دوم فوریه برای او هرگز به پایان نمیرسد. فردایی وجود ندارد و مدام روز دوم فوریه برایش تکرار میشود. انگار تقویم برای او در همین یک روز خلاصه شده است. فیل ابتدا متوجه نیست در چه طلسمی گرفتار شده. در اوج استیصال چندباری خودکشی میکند و پس از هر خودکشی موفقیتآمیز وقتی ساعت به 12نیمه شب میرسد، همه اتفاقات گذشته پاک شده و روز دوم فوریه دوباره آغاز میشود. وقتی زمان نمیگذرد امکان مرگ هم وجود ندارد و پایانی برای هیچ چیزی نمیتوان متصور شد. در روز موش خرما به عنوان یک کمدی رمانتیک، تمرکز فیلمساز بیشتر بر رابطه فیل و ریتا (اندی مک داول) استوار شده. فیل که به ریتا علاقهمند است این امکان را دارد که هر روز رابطهاش با او را از صفر شروع کند و با آزمون و خطا به علائق و خواستههایش پی ببرد. فیل به دنبال رابطهای سریع است و ریتا به ارتباطی عمیق و طولانی مدت میاندیشد. در نهایت آنچه فیل را از بنبست زمان نجات میدهد تغییر روحیاتش است و او از مردی خودشیفته و فرصتطلب به مردی مهربان و مفید به حال جامعه تبدیل میشود.
عشقی که در پایان میان فیل و ریتا به وجود میآید نویدبخش خروج از روز لعنتی دوم فوریه است.