عیسی محمدی
وقتیکه از فرهنگ عامه و فولکلور صحبت میکنیم، پایهها و شکلدهندههای ریزودرشتی دارد. یکی از این پایهها، ضربالمثلها هستند؛ کلیشههای زبانی و گفتاری که بهواسطه مفهوم و نوع پیامی که دارند، در طول زمان دچار فراوانی استفاده شده و درنتیجه، بهعنوان مثل و ضربالمثل جا افتاده و بهجا ماندهاند. البته به تازگی، پایهها و شکلدهندههای دیگری هم به وجود آمده؛ مثل ترانههای فولکلور و فیلمها و دیالوگهای سینمایی و موارد پیش آمده در شبکههای اجتماعی مجازی و امثالهم. اما مثلها را میتوان مهمترین شکلدهندههای فولکلور دانست. بهخاطر همین هم هست که مردم در گفتوگوها و مراودات روزمره، بسیار از این مثلها استفاده میکنند؛ چرا که در یک جمله یا شعر یا پیام کوتاه، میتوانند بهطور موجز و کوتاه، خروارها حرف و محتوا و منظور را منتقل کنند. در این نوشته، نیمنگاهی به دیدگاه عمومی مردم به زمان، در قالب مثلها انداختهایم تا در نگاهی دقیقتر، درک کنیم که نگاه به زمان نزد مردم جامعه ما و حتی دیگر جوامع، چگونه بوده و هست.
این مثلهای زمانمحور
بخشی از کارکرد مهم زمان در مثلها، بهمعنای کار از کار گذشتن است؛ یعنی هر کاری، زمان مناسب خودش را دارد، اما چنانچه از این زمان مناسب عبور کنیم، دیگر نمیشود کاری کرد. یکی از این مثلهای معروف «آب رفته به جوی برنمیگردد» است که مستقیم میگوید که اگر زمان مناسب انجام کاری بگذرد و انجام نشود، دیگر کار از کار گذشته و نمیشود به گذشته برگشت. 2 بیت درخشان نیز در این زمینه وجود دارد که عبارتند از: «تا توانستم ندانستم چه سود/ تا که دانستم توانستم نبود» و «نه بعد از شدن بازگردد زمان/ نه تیری است که بیرون جهد از کمان». کلیشه «نوشداروی پس از مرگ سهراب» و «شمردن جوجه در آخر پاییز» نیز از این دست است. مثل معروف دیگر در این مورد، «آنوقت که جیکجیک مستانت بود، یاد زمستانت نبود» است که نشان از چنین مفهوم و معنایی دارد؛ یعنی زمانی که سرخوش بودی، باید فکر زمانهای ناخوش احوالیات را هم میکردی. کلیشه ضربالمثلی «سالبهسال دریغ از پارسال» را هم باید به این سیاهه افزود.
نگاه هشداری به زمان
البته همه مثلها جنبه منفی ندارند و گاهی نیز جنبه تذکر و هشدار هم دارند یا حتی جنبه اهمیت زمان که وقتهای کوچک میتوانند منجر به ایجاد تغییرات و اتفاقات بزرگ شوند. ازجمله چنین مثلهایی میتوان به چنین مواردی اشاره کرد: «از این ستون به آن ستون فرج است»، «تا تنور گرم است باید نان را چسباند»، «دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است»، «آفتاب لب بام است» (یعنی دیگر زمانی برایش باقی نمانده)، «تا گوساله گاو شود دل صاحبش آب شود» (درباره زمانی که صرف به سرانجام رسیدن یک کار باید بشود)، «ششماهه به دنیا آمدن» (به معنای عجله و تفکر معکوس به ارزش زمان داشتن)، «عمر نوح نداشتن» (دال بر اینکه زمان ما محدود است)، «گر صبر کنی ز غوره حلواسازی« (به معنای صرف زمان کافی برای کارهای لازم)، «وقت سر خاراندن نداشتن»، «یک شب هزار شب نمیشود» و...
روزگار، روزگار سریعترهاست
جدا از مثلهای ایرانی، البته ضربالمثلهای ملل هم درباره زمان و سرعت زمان و فرصت و از دست رفتن فرصت و... هم وجود دارد، ازجمله، «زمان، درمان میکند، بهسرعت میگذرد و تقسیم میشود» از آلمان، «زمان خوب یا بد وجود ندارد که صدسال به طول انجامد» از اسپانیا، «وقتی خداوند زمان را خلق کرد، به اندازه کافی از آن در اختیار بشر گذاشت» از ایرلند، «زمان = روح جهان» از یونان. البته نقلقولهای بزرگان هم در این زمینه وجود دارد از جمله: «زمان، مثل هرزمانی، زمان خوبی است، به شرطی که بتوانیم از آن استفاده کنیم.»؛ از امرسان، «زمان، بهترین آموزگار است. متأسفانه تمام شاگردان خود را از بین میبرد.»؛ از برلیوز، «یک دو سه، با قدمهای تند/ زمان میگذرد و ما همراهش میرویم.»؛ از ویلهلم بوش، «هر چه انسان خوشبختتر باشد، زمان کوتاهتر میشود»؛ از یک دانشمند روم باستان. یک ادیب چینی هم در این زمینه میگوید: «افراد خوشبخت از کوتاهی روزها افسوس میخورند، افراد غمگین از آرام گذشتن سالها. اما برای کسی که از شادی و رنج آزاد باشد، فقط زمان «کوتاه» و زمان «دراز» وجود دارد». البته در این میان، یک نقلقول مدیریتی فوقالعاده هم وجود دارد که به یکی از مدیران کمپانی بیامو یا یکی از مربیان فوتبال منتسب میکنند: «در روزگار ما، اینبزرگترها نیستند که کوچکترها را میبلعند؛ این سریعترها هستند که کندترها را میبلعند». یک نقلقول جالب هم از آلایس، طنزنویس فرانسوی وجود دارد که میگوید:« این ما نیستیم که زمان را میکشیم، این زمان است که دارد ما را میکشد».
زمان در دیالوگها
علاوه بر مثلها، در مراودات روزمره روزگار ما، دیالوگهای فیلمهای ایرانی و غیرایرانی نیز کاربرد زیادی دارند؛ چرا که فیلمهای سینمایی، هم بسیار دیده میشوند و هم دیالوگهای آنها، فکرشده و حسابشده است. به همین دلیل میتوانند کارکردی شبیه مثلها بیابند. درباره وقت و زمان نیز دیالوگهای ریزودرشت و ماندگار و غیرماندگاری در فیلمهای سینمایی وجود دارد. در فیلم «ارباب حلقهها: یاران حلقه» این دیالوگ را داریم: «گاندالف: همه آنچه مجبوریم دربارهاش تصمیم بگیریم این است که با وقتیکه به ما داده شده چه کار کنیم.» در فیلم «روز تعطیل فریس بولر» نیز این دیالوگ را از شخصیت فریس داریم: «عمر بسیار سریع میگذرد. اگر هر از گاه یکبار نایستی و به اطراف نگاه نکنی، آن را از دست میدهی». در فیلم معروف «انجمن شاعران مرده» نیز این دیالوگ ماندگار وجود دارد: «دم را غنیمت شمار. روز را غنیمت بدان. زندگیتون رو فوقالعاده زندگی کنید». یکی از ماندگارترین دیالوگها را هم در فیلم «آلیس در سرزمین عجایب» مشاهده میکنیم. این فیلم در کل دیالوگهای جالبی دارد که برای یک زندگی بهتر، مورد استفاده و توصیه بسیاری از افراد قرار میگیرد. دیالوگ مربوط به زمان در این فیلم، چنین است؛ «آلیس: توی سرزمین ما اگر یه مدت طولانی با سرعت بدوی، میرسی به یه جای دیگه. ملکه قرمز: چه سرزمین کوچیکی! اینجا باید با تمام سرعت بدوی، تا بتونی همونجا که هستی بمونی». در فیلمهای ایرانی هم البته از این دست دیالوگها قابل مشاهده است. ازجمله دیالوگ معروف «همه عمر دیر رسیدیم» جمشید مشایخی در «سوتهدلان».
سه شنبه 27 فروردین 1398
کد مطلب :
52543
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/0N0L
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved