شاهین امین
بخشی از زندگی، نتیجه انتخابهایی است که در ظاهر به اختیار انجام شده اما در اصل آنقدر جبرهای اطراف و روزگار بهاضافه کمبود آگاهی و دانش، در آن دخیل هستند که اختیار در این میان، بدنهای نحیف و آسیبپذیر محسوب میشود. انتخاب شاخه و رشته تحصیلی در دوره دبیرستان شاید از همین نوع انتخابها بهشمار آید؛ انتخابی که میتواند تبعات وسیعی در آینده یک نوجوان حداکثر 15ساله داشته باشد.
نوجوانی بهخودی خود سن تلاطم و آشوب ذهن و روان است؛ سن هیجان و سکون، امید و ناامیدی، مهربانی و خشم، سن جمع اضداد و تغییرات آنی. سالیان طولانی است که نظام آموزشی ایران، در چنین سنین پرتلاطمی به شیوههای مختلف از نوجوانان میخواهد تکلیف آینده خود را روشن کنند، درحالیکه کمترین ملزوماتش را مهیا کرده است. خانوادهها هم میخواهند فرزندانشان تمام حسرتهای آنها را جبران کنند و به مسیری بروند که یک راست به ثروت، اعتبار اجتماعی و رفاه منجر میشود. جالب آنکه در این مسیر برای آن نوجوان 15ساله حق آزمون و خطا هم قائل نیستند.
اما برای این گزینش نوجوانان، چه فرایند و امکانی درنظر گرفته شدهاست؟ آیا تنها با چند جلسه محدود هدایت تحصیلی میتوان استعداد و توانایی یک نوجوان را تشخیص داد؟ خانوادهها چقدر شرایط را برای نوجوانان خود آماده کردهاند که با دیدی باز انتخاب کنند؟ اصلا اغلب خانوادهها، با مشاغل مختلف، راههای رسیدن به آنها، شرایط اجتماعی و اقتصادیشان آشنا هستند؟ آیا فضایی آرام برای انتخاب نوجوانان در خانوادهها و جامعه وجود دارد؟ درحالیکه سالیان طولانی است که پول و آورده اقتصادی یک حرفه، مهمترین پارامتر برای گرایش و انتخاب شده است میتوان از نوجوانانی با روح و روانی متشتت و ناآرام خواست که در کمال آرامش تنها بر علایق و استعدادهای درونی شان تمرکز کنند و واقعیت خشن اطرافشان را نبینند که مهمترین ارزشهای انسانی با حسابهای بانکی تاخت زده میشود؟ آیا از نوجوانی که با توجه به دادههای عینی تصور میکند آرزوها اغلب محقق نمیشوند جز با امکانات بالای اقتصادی، میتوان انتظار آرزویی جز ثروتمندشدن داشت؟ آیا در مناطق محروم امکان و آیندهای برای هر انتخابی وجود دارد؟
آیا نوجوانی که به ادبیات، جامعهشناسی، روانشناسی، علومپایه، تراشکاری، معرقکاری، موسیقی، طراحی و... گرایش دارد میتواند مطمئن باشد با موفقیت در این رشتهها قادر است ملزومات ساده و اولیه زندگی مانند خانه و شغلی با درآمد مکفی را برای خود تامین کند تا با جدیت به علاقهاش بپردازد؟
نوجوانی دورانی سخت است و بخشی از والدین یا با اصرار برخواستههای خود بدون تعامل و همراهی با فرزندشان و یا با آمادهنکردن ملزومات فکری و روحی هر انتخابی، این دوران را سختتر میکنند.
نوجوانی دوران سختی است و سیاستگذاران هم به جای سادهکردن انتخابها و ایجاد فرصت و امکان مطالعه، مداقه و آشنایی نوجوانان، با تصمیمها و تغییرات پیدرپی، بیشتر آنها را سردرگم و این دوران را سختتر میکنند.
جامعه و فضای اقتصادی هم که خود حکایت مفصلی دارد که پیران را هم آشفته کرده چه رسد به نوجوانانی که تازه میخواهند وارد وادی انتخاب شوند و بازهم این نوجوانی و نوجوانیکردن است که سختتر میشود.
--------------------
در پرونده پیشرو به یکی از مهمترین و شاید «مهمترین» انتخاب دوران نوجوانی یعنی انتخاب شاخه و رشته تحصیلی در انتهای دوره اول متوسطه پرداختهایم؛ انتخابی که در سال 97-96 شامل یک میلیون و یکصدوچهار هزار دانشآموز میشود.
دانشآموزان باید برچه مبنایی انتخاب کنند؛ پول و جایگاه اجتماعی یا استعداد و علاقه؟
دوران سخت نوجوانی
در همینه زمینه :