مهد کودک مربیان
پدیده عجیبی بر فوتبال جهان حاکم شده و باشگاههای مطرح اروپایی هدایت تیمهای فوتبال خود را به بازیکنان سابق خود که تجربهای در مربیگری ندارند، میدهند. بعد از تجربه موفق نمونههایی مثل گواردیولا و زیدان که البته از تیمهای پایه خود باشگاه شروع کرده بودند، این فرمول همچنان در باشگاههای بزرگ پیاده میشود و البته کمتر جواب میدهد. سولشر شاید بتواند موفقیت زیدان و پپ را تکرار کند اما نمونههای ناموفق زیادی را هم دیدهایم. حالا شنیده میشود اسپالتی بهخاطر نتایج ضعیف بهزودی از کار برکنار خواهد شد و استبان کامبیاسو- بازیکن آرژانتینی سابق اینترمیلان- جایگزین او خواهد شد. کامبیاسو هم تجربه مربیگری ندارد و تنها در تیم ملی کلمبیا دستیار بوده است.
دیماتئو تنها قهرمانی نسل طلایی چلسی را در لیگ قهرمانان اروپا برای این باشگاه به ارمغان آورد اما آبراموویچ برای ادامه کار به او اعتماد نکرد. دیماتئو در شالکه و استونویلا هم بعدها مربیگری کرد اما هرگز مربی موفقی نشد. چلسی هم از این فرمول زیاد استفاده کرده. بهطور مثال میتوان به سرمربیگری گولیت و زولا در این باشگاه اشاره کرد. زولا الان هم دستیار سرمربی در چلسی است.
نیکو کواچ البته یکشبه سرمربی تیم سابقش بایرنمونیخ نشد. او ابتدا از تیم زیر 21سال کرواسی شروع کرد و پس از یک سال به تیم بزرگسالان ارتقا یافت. بعد از حدود 2 سال به اینتراخت فرانکفورت رفت و با شکست بایرن در فینال جام حذفی فصل قبل هوش از سر رومنیگه برد. حالا بایرن تقریبا از انتخاب او بهعنوان سرمربی پشیمان است. کواچ که زورش به دورتموند صدرنشین نمیرسد این هفته هم 1-3بازی را به لورکوزن واگذار کرد.
سولاری هم مثل زیدان مربیگری را از کاستیا شروع کرد. استارت او در رئال بهقدری بد بود که همه را از خود ناامید کرد. چند پیروزی در بازیهای آسان و چند باخت در بازیهای متوسط و مشکل شخصی با ایسکو و مارسلو از او یک الگوی ناموفق برای بازیکنان جوانی که قصد دارند در تیمهای سابق خود مربیگری کنند معرفی کرده بود. الان در آستانه 3الکلاسیکو و داربی مادرید و بازی لیگ قهرمانان رئال به اوج برگشته و این مدیون درخشش وینیسیوس، بازگشت بدنساز ایتالیایی محبوب زیدان و به اوج برگشتن مودریچ است. بازیهای پیشرو آینده سولاری و مربیان مثل او را مشخص خواهد کرد.
تیری آنری با دستیاری مارتینس در تیم ملی بلژیک آغاز کرد و با او به نیمه نهایی جام جهانی رسید. اما در سرمربیگری نشان داد که هرگز نفر اول موفقی نخواهد شد. او در تیم سابقش موناکو دورهای کوتاه و فاجعهبار داشت و دوباره جای خود را به ژاردیم پرتغالی داد.
پیپو اینتزاگی در چند تیم ازجمله میلان مربیگری کرده که در همه آنها ناموفق بوده. در میلان یکشبه در تیم سابق خود سرمربی شد و بعدها جایش را به میهایلوویچ داد که او هم یکشبه در همین تیم سابقش سرمربی شده بود. پیپو اخیرا از بولونیا هم اخراج شده و دوباره جایش را به میهایلوویچ داده است. برادر پیپو یعنی سیمونه اینتزاگی مربی موفقتری است. او سرمربی لاتزیو است.
سیدورف هم مثل اینتزاگی، میهایلوویچ و گتوزو یکشبه در تیم سابقش میلان سرمربی شد. او آنقدر مربی بدی بود که بعد از میلان مشتری اروپایی پیدا نکرد و به چین رفت. یک دوره کوتاه هم فصل قبل در دپورتیوو بود ولی نتوانست از سقوط این تیم جلوگیری کند. او هماکنون سرمربی تیم ملی کامرون است با دستیاری کلایورت.
مونتلا، اسطوره رم هم مربی موفقی از کار درنیامد اما فرق او با دیگران این بود که سرمربی تیم سابقش نشد. البته در سمپدوریا که در آن سابقه بازی داشت سرمربیگری کرد. در میلان هم سرمربی ناموفقی بود. میلان استاد استفاده از بازیکنان سابق خود روی نیمکت مربیگری است که همگی آنها هم مربیانی شکستخورده از کار درمیآیند. مونتلا خارج از ایتالیا هم تیم پیدا کرد و یک دوره کاملا ناموفق را در سویا داشت. او جای مربی اخراجی سرطانی باشگاه را گرفته بود.
توخل و یورگن کلوپ دو نمونه موفق نادر از مربیان جوانی بودند که بدون تجربه کافی سرمربی باشگاههای خود شدند و مدارج ترقی را پیمودند. هر دو از سرمربیگری ماینتس آغاز کردند، به دورتموند رفتند و سپس به نیمکت باشگاههای بزرگی مثل پاریسنژرمن و لیورپول رسیدند. پوچتینو هم بلافاصله مربیگری را از تیم سابقش اسپانیول آغاز کرد و الان بین رئال و منیونایتد و تاتنهام بر سر او دعواست.
سیمئونه که هماکنون سرمربی موفق باشگاه سابق خود، اتلتیکو مادرید است سرمربیگری را از این تیم آغاز نکرد و ابتدا سرمربی آخرین تیم دوران بازیکنیاش راسینگ کلاب در آرژانتین شد. او قول داده که یک روز سرمربی آن یکی تیم سابقش یعنی اینتر هم بشود. انگار سیمئونه یک شعار دارد که میگوید: «نمیدانم کی هستی یا چی هستی اماای باشگاه سابقم! هر جا هستی یک روز پیدایت میکنم و سرمربیات میشوم!».