محمدناصر احدی/خبرنگار
بارها از زبان و قلم مدیران و منتقدان، شنیده و خواندهایم که «جشنواره فیلم فجر آینه تمامنمای سینمای ایران است» یا «جشنواره فیلم فجر ویترین سینمای ایران است». فارغ از اینکه این گزارهها بهراستی چه معنایی دارد و با نگاهی تحلیلی چه حقایقی را آشکار میسازد، میشود گزاره دیگری را هم به ایندو افزود: «جشنواره فیلم فجر آینه وضعیت ریویونویسی در رسانههای ایران است.» پیش از اینکه به توضیح این گزاره بپردازم، باید تأکید کنم بهصورت کاملا آگاهانه و تعمدی، جشنواره فیلم فجر را «آینه وضعیت ریویونویسی» میدانم نه آینه و ویترین «نقد ژورنالیستی» یا «نقد آکادمیک»، چراکه ایندو با ریویونویسی تفاوتهای اساسی دارند، که البته موضوع این یادداشت نیست. آنچه قصد دارم در اینجا به آن بپردازم، ریویونویسی در جشنواره فیلم فجر است که بسیاری از ریویونویسان برای جلبتوجه بازار به کالای موردنظرشان و نیز از میدان بهدرکردن سایر رقبا، هیچ واهمهای از نوشتن چیزهای بیسروته ندارند و تلقی خامدستانه و غیرحرفهایشان از ریویو با نمونههای معتبر خارجی و داخلی این گونه نوشتاری تفاوتهای اساسی و آزاردهندهای دارد.
ریویو واکنش سریع و صریح ریویونویس به فیلمی است که بهتازگی آن را دیده و مهمترین کارکردش این است که مشخص میکند آیا این فیلم ارزش دیدن دارد یا خیر. در همین تعریف ساده و فشرده، چند نکته مهم به چشم میآید:
الف)ریویو باید در روزهای اول اکران یک فیلم نوشته شود؛ درواقع، وقتی همه حرفها درباره فیلمی زده شده، ریویو نوشتن ضرورتی ندارد. ب)ریویو باید رک و بیپرده و بیتعارف باشد و مجیز کسی را نگوید.
ج)ریویو باید نظر قطعی ریویونویس را منعکس کند و از طفرهروی و یکی به نعل و یکی به میخ زدن درباره ارزش فیلم جداً بپرهیزد.
د)نثر ریویو باید شفاف و بهدور از پیچیدهگوییهای تخصصی و افاضات روشنفکرانه باشد و اقتصاد کلمه را رعایت کند.
ه)ریویو باید از زیر قلم کسی درآید که مخاطب سالهاست با او آشناست و به داوریاش اعتماد دارد.
حالا اگر به ریویوهایی که در جشنواره فیلم فجر نوشته و منتشر میشود نگاهی بیندازید، درمییابید اغلب آنها از میان این معیارها فقط معیار سرعت را، آن هم به شکلی آسیبزننده رعایت میکنند. اکثر ریویوها در کمترین زمان ممکن پس از اکران فیلمها نوشته شدهاند و رقابتی که برای انتشار «اولین ریویو» بین رسانههای مختلف وجود دارد، باعث قربانی شدن سایر ویژگیهای یک ریویوی خوب میشود. نوشتن درباره یک فیلم بلافاصله پس از پایان آن، فارغ از کیفیت فیلم و درحالیکه هنوز تأثیرات حسی و عاطفی اولیه در مواجهه با فیلم فروکش نکرده، به بروز واکنش «پیشانقدی» میانجامد که بیش از کیفیت فیلم اطلاعاتی روانشناختی از ریویونویس را آشکار میکند. آسیب دیگر مسابقه «هر کی زودتر نوشت» این است که برخی از کارکنان رسانهها، برای سهولت در نوشتن و صرفهجویی در زمان، با پیشفرض به تماشای یک فیلم مینشینند تا پس از پایان فیلم هرچه سریعتر بتوانند نظراتشان را منتشر کنند. برای نمونه فیلمی که با ضرباهنگ سریع و جو ملتهب جشنواره هماهنگ نباشد، به مذاق خیلیها خوش نخواهد آمد و این نارضایتی در اکثر ریویوها با تأکید بر ریتم کند فیلم نمود پیدا میکند، درحالیکه ممکن است در شرایط دیگری غیر از جوّ جشنواره، کندی فیلم، حتی بهغلط، به ضرباهنگ بطئی و تفکربرانگیز بودن فیلم تعبیر شود.
اغراق در تعریف و تمجید، یکی دیگر از مشکلات ریویوهای جشنواره است. تقریبا هر 2، 3سانس یکبار شاهکاری عالمگیر در سینمای اهالی رسانه کشف میشود که تاریخ سینمای ایران را به دونیمه پیش و پس از خود شقه میکند. اینهمه سخاوت در برخورد با فیلمها نشأتگرفته از بیمعیاری، ناآشنایی با تاریخ سینما و تحولات زیباییشناسی آن، علقههای ایدئولوژیک، ارتباطات محفلی و البته انگیزههای اقتصادی است. به همین دلیل است که هر فیلمی، هرقدر پیشپاافتاده و سطحی، دوستدارانی در میان افرادی که باید با دیدگاه انتقادی به فیلمها نگاه کنند، پیدا خواهد کرد. اغلب ریویوهای جشنواره، به شکلی گلدرشت یا در معدود مواردی بهصورتی هوشمندانه، با تعریف خط داستانی فیلم و تأکید بر «شریف بودن» آن، ایرادات و آشفتگیهای فیلم را به دیده اغماض مینگرند و موضعگیری مشخصی در قبال کیفیت فیلم ندارند. همین بیموضع بودن و بیحسی مزمن راه را برای ورود معیارهای «شبهمطالعات فرهنگی» به ریویونویسی باز کرده و مباحث جامعهشناختی، جنسیتی، اسطورهشناختی، روانشناختی، رمزگشایی از نشانهها و... در قالب چندصد کلمه، بدون پشتوانه تئوریک، موفق شده ریویونویسی ما را به تسخیر خود درآورد. در این یادداشتهای «شبهمطالعات فرهنگی» کیفیت فیلم و ویژگیهای خاص این رسانه مثل فیلمبرداری، نورپردازی، رنگ، تدوین، میزانسن، بازیگری، صدا و... کمترین اهمیت را دارد و تأکید بر «گفتمان»ها با نثری آشفته و سست حرف اول را میزند. هرساله افراد بسیاری با انگیزه و شور فراوان پا به این عرصه میگذارند و بسته به هوششان، پس از مدتی که از نزدیک صدای دهل را شنیدند، پی میبرند که باید بیرون بکشند از این ورطه رخت خویش را. به همین دلیل ریویونویس باسابقه و کاربلد در سینمای ما کم است و آنهایی هم که در این کار متخصص میشوند، بعد از چند سال که برای خودشان نامی به هم میزنند، به صف منتقدان مجلات ژورنالیستی یا فصلنامههای آکادمیک میپیوندند. در این وضعیت، تماشاگر هم هرسال نامهای جدیدی میبیند که ظرف 10، 12روز نمیتواند با معیارهای نقادیشان آشنا شود و با خیال راحت به آنها اعتماد کند. اوضاع برای این افراد غیرمتخصص -که نه اعتماد مخاطب را در چنته دارند و نه فرصت و قابلیت آشنایی با اصول ریویونویسی را پیدا میکنند- وقتی بدتر میشود که الگویی مثل مسعود فراستی را -که چند سالی است به «منتقد شفاهی» بدل شده- پیش چشم داشته باشند و سودای فراستیشدن آنها را به مغاکی بکشاند که بهجای محبوبیت و درآمد، برایشان بدنامی حاصل از ناشیگری به بار میآورد.
یکشنبه 14 بهمن 1397
کد مطلب :
46869
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/O0EE
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved