آدمها با مرگ شاعر میشوند
همشهری نامزدهای سیزدهمین جایزه شعر فجر را بررسی میکند
مرتضی کاردر/روزنامهنگار
جشنواره شعر فجر در دورههای اخیر تکلیفش را روشنتر کرده است و به جای فراخوان ارسال اشعار به جشنواره، کتابهای منتشر شده در سالهای گذشته را بررسی کرده و از میان آنها یکی را بهعنوان کتاب برگزیده انتخاب میکند. جشنواره فجر و جلالآلاحمد در سالهای اخیر جایگزین بخش شعر و داستان در جایزه کتاب سال شدهاند؛ بخشی که همواره در جایزه کتاب سال کمرنگ بود و معدود بودند دورههایی که جایزه کتاب سال در این 2 بخش به کتابی تعلق گرفته باشد.
رویکرد جشنواره شعر فجر دستکم در 3،2 دوره گذشته نشان میدهد که در انتخابها متوجه شاعران جوانتر یا شاعرانی است که کمتر در چنین جایزههایی برگزیده شدهاند. سال گذشته رؤیا شاهحسینزاده جایزه شعر فجر را از آن خود کرد و در دوره یازدهم نیز کتابهای عبدالحمید ضیایی و سمانه کهرباییان برگزیده شدند. وقتی به نامزدهای دیگر نگاه میکنیم نامهای معتبر و شاعران باسابقهای مثل احمدرضا احمدی، جواد مجابی و سیروس نوذری نیز دیده میشوند اما جایزه نصیب شاعران جوانتر شده است. چنین رویکردی شاعران شناختهشدهتر را از گردونه رقابت خارج کرده اما رقابت میان شاعران جوان را جدیتر میکند و سبب تمایز و تشخص بیشتر جشنواره میشود.
نامزدهای امسال هم اغلب از میان دفترهای شعر شاعران جوان انتخاب شدهاند. امسال 7 مجموعه «آدمها با مرگ شاعر میشوند» سروده معصومه درفشیان (انتشارات فصل پنجم)، «بینظمی» سروده آرمین یوسفی (نشر چشمه)، «جایگاه شهود» سروده محمدعلی مقیمی (انتشارات سوره مهر)، «دومینو» سروده ابوذر پاکروان (انتشارات فصل پنجم)، «روح اندوهگین یک شاعر»سروده سیدرضا محمدی (انتشارات شهرستان ادب)، «مخالفخوانی» سروده جواد زهتاب (نشر چشمه) و «میخوش» سروده عبدالحسین انصاری (انتشارات سپیده باوران) بهعنوان نامزدهای نهایی جایزه شعر فجر معرفی شدند؛ 4 مجموعه شعر کلاسیک و 3 مجموعه شعر آزاد.
اول از همه، تفکیک 2 بخش شعر کلاسیک و شعر آزاد ضرورتی گریزناپذیر است. درست است که در آن صورت شاید هر سال داوران نتوانند در هر 2 بخش کتابی را بهعنوان اثر برگزیده معرفی کنند اما شکل فعلی، چه در شیوه داوری و چه در نحوه انتخابها چندان دقیق نیست و اغلب نمیتوان ترکیب داوران را بهگونهای انتخاب کرد که از توانایی داوری توأمان مجموعه غزلها و مجموعه شعرهای آزاد برخوردار باشند.
نگاهی به نامزدهای جشنواره نشان میدهد که بیشتر آنها یعنی دستکم 4 کتاب از 7 کتاب انتخابی از میان آثار شاعرانی انتخاب شدهکه ذیل شاعران دیگر محسوب میشوند و هنوز از مرحله تقلید و تحتتأثیر بودن بهطور کامل بیرون نیامدهاند. «بینظمی» سروده آرمین یوسفی که نشر چشمه منتشر کرده مثل خیلی دیگر از مجموعههای نشر چشمه تحتتأثیر شعرهای گروس عبدالملکیان است. مجموعه شعر «آدمها با مرگ شاعر میشوند» تحتتأثیر شعرهای حمیدرضا شکارسری است. «دومینو» سروده ابوذر پاکروان مثل شعر بسیاری از شاعران جوان 10 سال اخیر تحتتأثیر غلامرضا بروسان است و کتاب «جایگاه شهود» که انتشارات سوره مهر منتشر کرده است تحتتأثیر غزلهای فاضل نظری است. نکتهای که بهنظرم از جنبههای گوناگون درخور تأمل است چه از نظر تکثیر شعر شاعرانی مثل حمیدرضا شکارسری، گروس عبدالملکیان، غلامرضا بروسان، فاضل نظری و دیگرانی مثل عباس صفاری و... نزدیک شدن شعر شاعران جوان به یکدیگر است؛ چه از نظر مزیتها و معایبی که تقلید از هر کدام از این شاعران میتواند به شعر وارد کند. فارغ از این نکته، به گمانم بهتر بود جشنواره در توجه به شاعران جوان شاعرانی را انتخاب کند که دستکم به تمایز و تشخص شعری دست یافتهاند.
در این میان 3مجموعهاند که شاعرانشان از شاعران شناخته شده این سالها محسوب میشوند و از قضا هر 3 مجموعه غزل هستند؛ «روح اندوهگین یک شاعر» از سیدرضا محمدی شاعر افغان، یکی از جوان اولهای غزل در دهه 70 که در سال گذشته، پس از چند سال فترت و دوری
2 مجموعه شعر در ایران منتشر کرد که البته گزیدهای است از غزلهای گذشته او به اضافه غزلهای تازه. مخالفخوانی از جواد زهتاب که بیشتر حال و هوای تغزلی دارد و در مقام مقایسه با شاعران همنسلش کلاسیکتر محسوب میشود و مجموعه شعر «می خوش» از عبدالحسین انصاری غزلسرایی که سابقه شاعریاش از 2 شاعر دیگر کمتر نیست اما شعرش در سالهای اخیر بیشتر جلوه کرده است. بهگمانم یکی از این 3مجموعه جایزه شعر فجر را از آن خود میکند و جایزه سیزدهم بهنفع غزل تمام میشود.با این حال، مجموعههای دیگری نیز در سال96 منتشر شدهاند که انگار از نظر داوران دور ماندهاند؛ مثل «پادشاهی اندوه» از سیدضیاء قاسمی، «فرجام» از محمدسعید میرزایی، «سیاه مست سایه تاک» از مرتضی امیری اسفندقه، «حدود» از الیاس علوی و «چشمانت اگر نیلی بود» از ساغر شفیعی که بهگمانم هرکدام از این مجموعهها چه از منظر زبانی، چه از جنبههای تکنیکی و چه از جهت تأثیرگذاری شایسته قرار گرفتن در میان نامزدهای جایزه شعر فجر بودهاند. شاید تغییر ترکیب داوران و تفکیک 2بخش غزل و شعرهای کلاسیک از شعرهای آزاد بتواند قدری مشکل بیرون ماندن مجموعههای شایسته را حل کند.
و آخر اینکه جشنواره شعر فجر از دوره نخست تا به امروز رویکردی محافظهکارانه داشته است؛ رویکردی برای انتخاب مجموعهای بیحاشیه که رضایت همگان را جلب کند و سروصدای مخالفان را بلند نکند. از تبعات چنین رویکردی تلاش برای راضی کردن همه گروهها و دستههای شعری است؛ لذاست که ترکیب نامزدها بهگونهای است که همه گروهها و دستهها و کارگاههای شعر و حتی ناشران در میانشان نماینده دارند و جشنواره جز در معدود استثناهایی نتوانسته مجموعهای را انتخاب کند که محل بحث بوده و مجموعهای باشد که پس از انتخاب در جشنواره شعر فجر در میان مخاطبان شناخته شود.