• پنج شنبه 22 آبان 1404
  • الْخَمِيس 22 جمادی الاول 1447
  • 2025 Nov 13
یکشنبه 18 آبان 1404
کد مطلب : 266699
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/wm0Bg
+
-

سانست بلوار

تراژدی آدم‌های واخورده

تراژدی آدم‌های واخورده

فیلم«سانست بلوار» را می‌توان از زوایای مختلفی تماشا کرد؛ از زاویه فیلمی هالیوودی در نقد هالیوود با طرح داستان ستاره پا به سن گذاشته‌ای که نمی‌خواهد باور کند دورانش به سر رسیده و باید صحنه را ترک کند، از زوایه فیلمی نوآر که فضایی بسته، پایانی تراژیک و شخصیت‌هایی واخورده و طماع دارد، از زاویه بده‌بستان‌کاری چارلز براکت و بیلی وایلدر که در مقام 2فیلمنامه‌نویس چطور با هم همکاری می‌کردند و ایده‌هایشان را پرورش می‌دادند، از زاویه فیلمبرداری جان اف. سایتز که حال و هوای تاریک نوآر را در محیطی نورانی ساخته است و در نهایت از زاویه قدرت بیلی وایلدر در بصری کردن ایده‌های فیلمنامه‌اش. هریک از اینها یا زوایای دیگری را که انتخاب کنید، فیلم سانست بلوار شما را دست خالی نمی‌گذارد. بیلی وایلدر که در دوران کاری‌اش هرگز آن‌قدر که سزاوارش بود قدر ندید، بی‌شک یکی از غول‌های سینما محسوب می‌شود که با فیلم‌های سانست بلوار، غرامت مضاعف، آپارتمان، بازداشتگاه شماره 17و چند فیلم دیگر جایگاهی ممتاز را در میان کارگردانان تاریخ سینما به‌خود اختصاص داد. فیلم سانست بلوار با همه موفقیتی که به دست آورد نتوانست نظر لوئیس بی مایر، یکی از بنیانگذاران مترو گلدوین مایر را جلب کند. او معتقد بود که وایلدر با این فیلم به صنعتی که او را به نان ‌و نوایی رسانده توهین کرده و دستی را که به او غذا داده، گاز گرفته و حالا باید دمش را بگذارد روی کولش و از هالیوود برود. وایلدر هم بیدی نبود که با این بادها بلرزد و با چند کلمه کوتاه و کاری جلوی مایر درآمد. فیلم برای همه دست‌اندرکارانش موفقیتی بزرگ بود. ویلیام هولدن بعد از این فیلم نقش‌های بهتری گرفت، گلوریا سوانسن مدام پیشنهاد داشت اما به‌نظر خودش همه‌شان ورسیون‌های‌ ضعیف‌تر نورما دزموند بودند و هرچند کم‌کم از سینما کنار کشید ولی از عاقبتش راضی بود، وایلدر و براکت و مارشمن هم که جایزه اسکار فیلمنامه را بردند و طراحی صحنه بی‌نظیر فیلم هم به اسکار رسید؛ موفقیتی برای همه و البته تاریخ سینما. ماجراهای فیلم از آنجا آغاز می‌شود که شخصیت نورما دزموند، ستاره سابق فیلم‌های صامت، در سانست بلوار زندگی می‌کند و تنها همدمش، کارگردان دیروز و پیشخدمت امروز ماکس فون مایرلینگ است. نورما با نویسنده‌ای جوان و سرخورده به نام جو‌گیلیس آشنا می‌شود و از او می‌خواهد روی فیلمنامه‌ای کار کند تا شهرت از دست‌رفته‌اش را بازگرداند. جو که علاقه چندانی به نورما ندارد کنار او زیاد دوام نمی‌آورد و ترکش می‌کند تا با کسی که دوستش دارد زندگی کند اما نورما او را به ضرب گلوله می‌کشد. بیلی وایلدر درباره این فیلم گفته است: ما آغاز سانست بلوار را حذف کردیم. نخستین باری که آن را در پیش‌نمایشی ‌ خارج از هالیوود نشانش دادیم، چون فیلمی درباره هالیوود بود و دلمان مخاطبان هالیوودی نمی‌خواست. رفتیم شرق که مردمش به این چیزها عادت نداشتند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید