• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
چهار شنبه 19 دی 1397
کد مطلب : 44102
+
-

کشتن بی‌گناه

قصه‌های کهن
کشتن بی‌گناه


پادشاهی بکشتن بی‌گناهی فرمان داد. گفت: ای ملک! به‌موجب خشمی که تو را بر من است، آزار خود مجوی که این عقوبت بر من به یک نفس بسر آید و بزه آن بر تو جاوید بماند.

دوران بقا چو باد صحرا بگذشت
تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت
پنداشت ستمگر که جفا بر ما کرد
در گردن او بماند و بر ما بگذشت
ملک را نصیحت او سودمند آمد و از سر خون او برخاست.
 

گلستان سعدی

این خبر را به اشتراک بگذارید