خاطرهبازی با همه راههای جمع کردن پول توسط کودکان دهه 60
قلکى براى آرزوهاى بزرگ
الهه بصیر
چند سالی است که فغان سپردهگذاران مؤسسات مالی و اعتباری بلند است و فریاد تظلمخواهیشان در رسانهها و کوچه و خیابانهای بعضی شهرها شنیده میشود؛ فریاد همانهایی که به امید دریافت سود بیشتر، حاصل پسانداز سالها کار و تلاششان را دودستی به مؤسسات غیرقابلاعتمادی سپردهاند که تنها به دنبال منفعت بیشتر و بیشتر برای خودشان بودهاند، نه آرزوهای ریز و درشتی که با ریالبهریال پولهای سپردهگذارانشان پا گرفته بود. حالا میخواهیم برگردیم به روزگاری که هنوز این مؤسسات مالی و اعتباری و بانکهای بیاعتبار و بدون پشتوانه مثل قارچ همهجا سبز نشده بودند. آن موقع قلکها بهترین و مطمئنترین شیوه پسانداز برای رسیدن به آرزوهای کوچک بودند. درست است که حتی با غولپیکرترین قلکهای آن روزگار هم نمیشد آرزوهای بزرگ و محال را جامه عمل پوشاند، اما حداقل آن قلکها این حسن را داشتند که وقتی پولی درونشان میانداختیم، استرس و نگرانی مثل بختک به جانمان نمیافتاد و خواب شب را برایمان حرام نمیکرد؛ هرچند همان قلکهای خاطرهانگیز بودند که رفتهرفته صاحبانشان را به سوی شکل تازهای از سرمایهگذاری که همان سپردهگذاری در بانکها بود، سوق دادند. در این صفحه با یادآوری قلکهای قدیمی خاطرهبازی کردهایم.
صندوقچههای
قفل و کلیددار
وقتی مدفون کردن پول زیر خاک و پنهان کردن آن در تشک و پیشبخاری با شکست مواجه شد، صندوقچههای فلزی و چوبی قفل و کلیددار روی کار آمدند؛ صندوقچههایی که اندازههای متفاوتی داشتند و نقش و نگار روی هر کدامشان از دیگری توفیر داشت. بعضی از این صندوقچههای فلزی که رمزدار بودند آن موقع برای خودشان کبکبه و دبدبهای داشتند و هرکس کهیکی از آنها را داشت مایه فخر و مباهات سایرین میشد. مخفی ماندن رمز این صندوقچه آنقدر مهم بود که گویا یکی از اسرار هستی رمزنگاری شده بود. گذاشتن رمز باتوجه به شکل و شمایل صندوقچه به 2صورت ممکن بود ؛ گاهی به وسیله چرخاندن یک قرقره و فشار دکمهای روی هر عددی که قرقره نشان میداد، رمز را تعیین میکردند و گاهی به وسیله چرخاندن 4چرخ دنده کوچک که کنار یکدیگر قرار داشتند یک رمز 4عددی برای باز کردن در صندوقچه مشخص میشد. نگهداری از این صندوقچه خواب از چشم دارندگانش میبرید حتی اگر پول چندانی درونش نبود؛ یعنی خود این صندوقچه بهعنوان قلکی که قرار بود منجی برآورده شدن آرزوهایشان باشد اهمیت داشت. یک سری دیگر از صندوقچهها با همین قفلهای کوچک کلیددار باز و بسته میشدند که اینها هم برای خودشان عالمی داشتند.
از گنجینهها
تا قلک نارنجکی
اولین قلکها در واقع همان قوطیهای فلزیای بودند که بچههاسکههایشان را درونشان میانداختند و زیر خاک دفنشان میکردند. این قوطیها ممکن بود قوطی فلزی واکس، روغن، شکلاتهایی که سوغات فرنگ بودند و هر قوطی فلزی دیگری باشد. بعضیهایشان آنقدر زیر خاک میماندند که رنگ و رویشان میرفت و بر اثر رطوبت خاک آهنشان زنگ میزد. آسیب رسیدن به قوطیهایی که برای مدت طولانیتری زیر خاک مدفون میشدند، فقط به بدنه قوطی یا همان قلک منتهی نمیشد و به سکه و اسکناسهای درون آن هم نفوذ میکرد. البته این قلکهای زیرخاکی فقط بچهها را جذب نمیکردند، خیلی از بزرگترها هم پولهایشان را همینجوری پسانداز میکردند. از اینرو در گذشته باغچه خانهها و زمینهای کشاورزی محلی برای دفن پسانداز افراد بود که هیچ ضمانتی وجود نداشت که کسی به این گنجینه نهفته در دل زمین دسترسی نداشته باشد و محفوظ بماند. بسیار پیش میآمد که پولشان را زیر خاک دفن میکردند و میرفتند و وقتی برمیگشتند میدیدند «جا تر است و بچه نیست».
در زمان دفاع مقدس قلکهایی به بچههای دهه 60 میدادند که شبیه نارنجک بود. این قلکها برای کمک به رزمندگان بود.
قلکهای
خلاقانه خانگی
در همان دورهای که خیلیها فکر میکردند پنهان کردن سکه و اسکناسهایشان زیر خاک، بهترین راه برای نگهداری از آنهاست، گروه دیگری دل از دنیای بیرون از چهارچوب خانه بریدند و داخل خانه برای خودشان فضاهایی درنظر گرفتند که مثلا برایشان حکم قلک داشت. این قلک هرجایی میتوانست باشد؛ زیر خاک، داخل تشک یا بالشی که همیشه به آن تکیه میدادند، سوراخ زیر طاقچه، داخل پیش بخاری، زیر کمد، زیر موزائیکهای لق وسط خانه و خلاصه هر سوراخ و سمبهای که فکر میکردند عقل جن هم به آن نمیرسد. اما زهی خیال باطل! اشتباه میکردند، چون خیلی زود برای همه آشکار شد که اگر کسی کمی طماع باشد و علاقهمند به مالاندوزی، حتما پول و اشیای قیمتیاش را داخل رختخوابها جاسازی خواهد کرد. البته اینطور مخفی کردن پول علاوه بر اینکه امن نبود و راحت کشف میشد، ایرادهای بسیاری داشت. ازجمله اینکه بعد از فوت فرد ممکن بود وراث پساندازهایش را پیدا نکنند یا اینکه بعید نبود موریانه و موش و هر جانور دیگری به جان اسکناسهای خوابیده در درز دیوارها بیفتد و آنها را از اعتبار ساقط کند. ولی ادامه پسانداز پول به این شیوه نشان میداد که هیچیک از این ایرادات اجازه نمیداد از لذت پول روی پول گذاشتن داخل تشک و هیجان هربار شکافتن و دوباره دوختن پارچه روکش تشک چشمپوشی کنند.
بند زدن
قلکهای سفالی
کوزههای سفالی که سرشان را خمیر میگرفتند، یکی دیگر از قلکهای رایج قدیمی بودند. منظورمان همان کوزههای سفالی آب یا کوزههای ترشی و سرکه و آبغوره قدیمی است که بعضیها به سرشان زد بهعنوان قلک از آن استفاده کنند. برای همین گلوگاه کوزه را با خمیر سفال بستند و خطی در سینهاش شکافتند و بار دیگر در تنور پختند تا دیگر راه خروجی وجود نداشته باشد. تنها یک خط در دل کوزه باز بود که سکه و اسکناسهایشان را از آنجا در کوزه میانداختند. این کوزهها نسبت به قلکهای فلزی و صندوقچههای چوبی جثه بزرگتری داشتند و به راحتی پر نمیشدند. برای همین ماهها و گاهی سالها انتظار میکشیدند تا پر شود و روز موعود فرا برسد. سرانجام کوزه پر میشد و روز موعود فرامیرسید. در این روز طی یک مراسم خاص با حضور همه اعضای خانواده یک چادر شب وسط خانه پهن میکردند و قلک سفالی را وسط چادر شب بر زمین میکوبیدند یا با آجر بر سرش میکوبیدند تا بشکند و پولها بیرون بریزد. یادش بهخیر چه لذتی داشت شمارش آن همه سکه و اسکناس که روزها از خرج کردنشان چشمپوشی کرده بودند و اکنون برایشان خواب و خیالهای زیادی میدیدند! بعضیها که دلشان نمیآمد کوزه سفالی را بشکنند، خیلی ماهرانه قسمت پایین کوزه را حرارت میدادند تا سفال خشک و شکننده شود بعد با قندشکن چند ضربه آرام به ته کوزه میزدند تا بهاصطلاح قسمت پوک شده سفال خرد شود. بعد هم پولها را از سوراخی که با زحمت ایجاد کرده بودند خارج میکردند و دوباره ته کوزه را خمیر میگرفتند تا قابل استفاده باشد.
سفره کردن شکم
قلکهای پلاستیکی
بعد از قلکهای سفالی نوبت به قلکهای پلاستیکی رسید؛ قلکهایی که از مواد بازیافتی تولید میشدند و هر شکل و شمایلی بهخودشان میگرفتند. گاهی شبیه به خرس، خرگوش و میمون بودند و گاهی شبیه شیشه شیرهای بزرگ و سنگ ترازو. رنگهایشان هم با هم فرق میکرد. دخترها بیشتر قلکهای قرمز و پسرها قلکهای آبی را انتخاب میکردند. فرق این قلکها با قلکهای سفالی در این بود که درونشان دیده میشد. خوب میدیدند که پول تا کجای قلک بالا آمده و چقدر دیگر باید پس انداز کنند تا پر شود. خواهر و برادرها، همبازیها و همکلاسیها با هم مسابقه میگذاشتند که ببینند چهکسی زودتر از بقیه قلکاش را پر میکند. برای پر شدن قلکهایشان چه خوشخدمتیهاییکه به پدر و مادر و مدیر و معلم میکردند! کارهای خانه را انجام میدادند، برای خرید هرآنچه مادر در خانه نیاز داشت داوطلب میشدند، درسهایشان را میخواندند و بهترین نمره کلاس را میگرفتند که بهعنوان پاداش کارشان از پدر و مادر پول بگیرند و در قلک بیندازند. حتی حاضر میشدند روزها و هفتهها از خرید خوراک مورد علاقهشان چشمپوشی کنند و پولش را در قلک بیندازند. سرانجام یک روز که دیگر شکم قلک پر میشد و جایی برای بلعیدن سکه و اسکناس نداشت با چاقو به جانش میافتادند و شکمش را سفره میکردند تا حاصل دسترنجشان را ببینند. برخی که باحوصلهتر بودند قسمت اتصال کف قلک را با چاقو باز میکردند و بعد از درآوردن پولها دوباره چسب میزدند یا حرارت میدادند تا پلاستیک کمی ذوب و شکاف بسته و مجددا قابل استفاده شود.
سپردهگذاری در بانک
ایده هوشمندانه بانک ملی با ارائه قلکهای فلزی، پای خیلیها را به بانکها باز کرد. در اوایل دهه 70 دیگر همه میدانستند که به جای دلشوره داشتن از مخفی ماندن جای پولهایشان در خانه میتوانند پساندازشان را به بانکها بسپارند. با این کار یک تیر و دو نشان میزدند؛ هم خیالشان از جای پولها راحت بود و هم اینکه از سپردهگذاری پساندازشان از بانک سود اندکی میگرفتند که برایشان دلگرمی بود؛ از اینرو قلکها کمکم جایشان را به دفترچههای بانکی دادند که وعده خودرو و خانهدار شدن در آینده را میدادند. سرانجام قلکها با تمام استرسها، حسرتها، انتظارها، لذت پول روی پول گذاشتنها و شادی شکستن و شمارش پولهایشان، به جرگه نوستالژیهای خاطرهانگیز و دوستداشتنی پیوستند.
اولین قلکهای بانکی
در اوایل دهه 40تقریبا همه میدانستند که جمعآوری پول در قلکها راه و روش امنی برای پسانداز پولهایشان نیست. میخواستند جای پولی که برای روز مبادا کنار میگذارند امن باشد و بر اثر گذشت زمان فرسوده نشود و آسیب نبیند. از سوی دیگر میدیدند پولی که در یک قلک جمعآوری میشد برای هدفی که داشتند کافی نبود. بنابراین وقتی قلک پر میشد باید آن را خالی میکردند تا مجددا جایی برای نگهداری از پولهایشان داشته باشند. آن وقت نمیدانستند با پولهای قلک قبلی چه کنند! همان موقع بانک ملی با یک ایده خلاقانه و البته بسیار زیرکانه و هوشمندانه قلکهای بانکی را به مشتریان خود عرضه کرد. این قلکهای فلزی که شبیه به سنگ ترازو بودند از دهه 40 تا 60 با اقبال عمومی مواجه بودند و تقریبا در هر خانهای یکی از آنها وجود داشت. اعضای خانواده بهصورت گروهی یا انفرادی آنها را پر میکردند و وقتی دیگر ظرفیتاش تکمیل میشد به بانک تحویل میدادند تا در حساب پساندازشان سرمایهگذاری شود. در این دوره بچهها بیشتر از بزرگترها برای پر شدن قلکهای فلزی بانکی علاقه نشان میدادند چون این قلکها با وعده خرید دوچرخه، عروسک و بعدترها کنسولهای بازی رایانهای به خانه میآمدند و مثلا میدانستند که اگر 5تا از این قلکها را پر کنند به آرزویشان میرسند.
ساخت قلک از دورریختنیها
نباید فراموش کنیم که در دهههای گذشته، اقتصاد خانوادهها بر پایه مصرفگرایی استوار بود. به این معنی که درآمد خانواده صرفا برای خرید کالاهای مصرفی درنظر گرفته میشد و سایر نیازمندیهای اعضای خانواده با اتکا به هنر و خلاقیت خودشان فراهم میشد و پولی بابت آن نمیپرداختند. قلک هم با وجود اینکه برای جمعآوری پول از آن استفاده میشد و راهی بود برای تشویق به پسانداز پول و جلوگیری از خرج کردنهای بیهوده، باز هم به نوعی کالای مصرفی ضروری محسوب نمیشد و خیلیها حاضر نمیشدند برای خرید قلکهایی که چند صباحی دیگر ناچارند آن را بشکنند یا با چاقو به جانش بیفتند پول بپردازند. از اینرو دست بهکار میشدند و با هرآنچه در خانه داشتند برای خودشان قلک درست میکردند. با این کار علاوه بر اینکه بچه را از ابتدا با فرهنگ پسانداز و صرفهجویی در هزینهها آشنا میکردند، فرهنگ استفاده مجدد از دورریختنیها یعنی چیزهایی که دیگر به شکل اولیهشان قابلاستفاده نبودند را نیز نهادینه میکردند. نمونههایی از پرطرفدارترین قلکهای این چنینی شامل موارد زیر است.
ساخت قلک با استفاده از بطریهای نوشابه، آب و شیر. برای این کار اول بطری را میشستند و خوب خشک میکردند (بطری باید کاملا خشک باشد که پولها در معرض پوسیدگی قرار نگیرند). بعد دور تا دور بطری را با کاغذ رنگی یا تکههای پارچه میپوشاندند که هم قشنگ شود و هم اینکه پولهای داخلش پیدا نباشد و لذت شمارش هنگام پر شدن بطری را از دست ندهند. حالا دیگر اگر خیلی خلاق بودند، چشم و دست و پا هم برایش میگذاشتند که حسابی جذاب شود.
ساخت قلک با استفاده از شیشههای خالی مربا و رب گوجهفرنگی، خیارشور و... . این هم فرق چندانی با ساخت قلکهایی که قبلا بطری آب و نوشابه بودند ندارد. اما برای اینکه در شیشهها راحت باز میشد و مثل بطری نیاز به بریدن نداشت، سعی میکردند قسمت بالای شیشه را بهگونهای بپوشانند که کودک به راحتی نتواند در شیشه را باز کند.
پیتهای حلبی روغن هم قابلیت تبدیل شدن به قلک را داشتند؛ بزرگ بودند و امکان جمع کردن پول بیشتری را به فرد میدادند.گاهی پر کردن یک پیت حلبی تا یک سال طول میکشید؛ اما لذن برآورده شدن یک آرزوی بزرگ این انتظار را شیرین میکرد. از اینرو همیشه چندنفر منتظر تمام شدن روغن بودند که پیت حلبیاش را بردارند، دورش را نقش و نگار بکشند و کاغذ رنگی بچسبانند و گوشهای قرار بدهند تا پر از پول شود.
جعبه کفش یکی دیگر از دورریختنیهایی بود که اغلب تبدیل به قلک میشد. جعبه کفشها نیاز به کادو پیچ کردن هم نداشتند. تنها شکافی برای انداختن پول داخل جعبه، روی در جعبه ایجاد میکردند و دور تا دور آن چسب میزدند که درش باز نشود.