
گفتو گو با عباس عبدی، روزنامهنگار قدیمی درباره روزهای شکلگیری همشهری و نقشه راه آینده آن
همشهری به هویت شهری- اجتماعی خود بازگردد

فهیمه طباطبایی
وقتی که در بیستوچهارم آذرماه سال 1371روزنامه همشهری متولد و وارد سپهر رسانهای کشور شد، شاید کمتر کسی گمان میکرد این روزنامه 26سال بهطور مستمر منتشر شود و در تمام این سالها جزو تأثیرگذارترین نشریات کشور باشد. هرچه باشد در کشوری که خیلی از مطبوعات جوانمرگ میشوند و سیاست، محورِ اصلی کارهای رسانهای است، انتشار مستمر و طولانی مدت یک روزنامه اجتماعی فرهنگی یک اتفاق بهحساب میآید. همشهری البته نه فقط از جهت استمرار انتشار که به لحاظ ویژگیهای دیگری هم در عرصه مطبوعات کشور در آن زمان یک اتفاق بود؛ روزنامهای که برای نخستینبار در صفحات تمام رنگی و قطعی متفاوت راهی پیشخوان روزنامهفروشیها شد و استانداردهای گرافیک مطبوعاتی در کشور را تغییر داد؛ نه فقط در فرم که حتی در محتوا هم همشهری گامهای نوآورانهای برداشت و تاریخ مطبوعات بعد از انقلاب را به پیش و پس از خودش تقسیم کرد.
انتشار روزنامه همشهری با تمام نوآوریها و فراز و نشیبها ادامه پیدا کرد تا امروز که تغییرات فناورانه و گسترش استفاده از اینترنت و رسانههای اجتماعی، رسانههای مکتوب را دچار چالش کرده است. مختصات فضای رسانهای کشور در زمان تولد روزنامه همشهری، گامهای نوآورانه روزنامه همشهری و چالشهای پیش روی این روزنامه و سایر رسانههای مکتوب، موضوع گفتوگوی ما با عباس عبدی، روزنامهنگار باسابقه و عضو هیأترئیسه انجمن روزنامهنگاران تهران، در بیستوششمین سالروز انتشار روزنامه همشهری است.
وقتی روزنامه همشهری سال 1371 منتشر شد، 2 ویژگی مهم متمایزکننده داشت؛ اولی مربوط به فرم بود که رنگیبودن صفحات و چاپ روزنامه در قطع کوچکتر، نوعی ساختارشکنی در مطبوعات داخلی آن زمان بود، دومی هم مربوط به محتوا بود که در عمل برای نخستینبار بود که یک روزنامه اجتماعی- فرهنگی با محوریت مسائل شهر منتشر میشد. این دو ویژگی چقدر در آن زمان در فضای مطبوعات کشور به چشم آمد و به اقبال افکار عمومی نسبت به این روزنامه کمک کرد؟
رنگیبودن صفحات روزنامهها و رنگ و لعاب گرافیک آنها امروز شاید یک مسئله پیش پا افتاده بهنظر برسد، اما آن زمان که روزنامه همشهری برای نخستینبار منتشر شد تمام روزنامهها سیاه و سفید بودند و حداکثر یک رنگ مثل قرمز در آنها استفاده میشد. خیلی به ندرت پیش میآمد که روزنامهای رنگی چاپ شود؛ اگر هم روزنامههای ورزشی رنگی بودند معمولا با کیفیت پایین و یکرو بودند. البته شاید هم آن فرم ساده سیاه و سفید با محتوای آن روزنامهها سازگاری داشت چون بیشتر به مسائل جدیتر و سیاسی میپرداختند که ذاتا سیاه و سفید هم تلقی میشد!
یادم هست نخستینبار که تلویزیون رنگی را در سال ۴۹ یا ۵۰ و در نمایشگاه بینالمللی تهران در غرفه آلمان دیدم، آنقدر برایم جذاب بود که صحنههایی که از مسابقه اسبسواری نشان میداد هنوز دقیقا در ذهنم مانده. ما سالها همهچیز را در چارچوبی سیاه و سفید همراه با اختلال در امواج و برفک در آنتن دیده بودیم و حالا این تلویزیون داشت همهچیز را با رنگ واقعی و شفاف با کیفیت عالی نشان میداد. خب قطعا تأثیرگذار بود؛ همشهری هم حکم تأثیر همین تلویزیون را داشت. جز این تفاوت فرمی، همشهری از نظر محتوایی بهگونهای بود که مردم با آن ارتباط تازهای برقرار میکردند؛ محتوایی که صرفا سیاسی نبود و به دغدغههای اجتماعی و شهروندی مردم هم میپرداخت. یادم هست آن زمان اغلب روزنامهها عصر منتشر میشدند و روزنامه سلام روزنامه جدید صبح ایران بود؛ روزنامه همشهری هم در کنار روزنامه ما صبحها چاپ میشد و این اتفاق آنقدر مهم بود که روزنامههای عصر کمکم به صبح تغییر انتشار دادند.
جدیترین نقدی که اهالی مطبوعات آن زمان به شکلگیری روزنامه همشهری وارد میدانستند، چه بود؟
بزرگترین ایراد همشهری که مقصر آن آقای کرباسچی هم نبود، وابستگی به نهاد عمومی یا دولتی شهرداری بود. متأسفانه در ایران اجازه نمیدادند روزنامه مستقل حرفهای و غیرسیاسی شکل بگیرد وگرنه این روزنامه میتوانست از سوی بخش خصوصی منتشر شود و سالهای سال با یک هویت ثابت فعالیت کند. در واقع ویژگی منفی همشهری همین منابع مالی عمومی آن و نیز ناپایداری مدیریت دولتی بود که با تغییر مدیران شهرداری، هویت و ثبات این روزنامه را بههم ریخت. شما نمیتوانید با مدیرمسئولی یا همهکارگی کرباسچی، احمدینژاد، قالیباف، نجفی و حناچی یک روزنامه با هویت ثابت داشته باشید. بنابراین نظر شخصی من این است که با وجود نقاط مثبت بسیار، همشهری این نقطه ضعف را هم داشت. شما میبینید از همان ابتدا همشهری پس از 50شماره، مدیریتش تغییر کرد، چون سیستم روی نشریات و بهخصوص روزنامهها در آن زمان بهشدت حساس بود و این روزنامه هم به دلیل ارتزاقش از بخش عمومی نمیتوانست مستقل باشد. بهعبارت دیگر چون شهرداری مدیریت پایدار نداشت، همشهری هم فاقد مدیریت پایدار بود. روزنامه باید هویت ثابتی داشته باشد و اگر هم تغییری میکند در طول زمان و به آهستگی و بهصورت طبیعی و این نخستین مشکلی بود که همشهری با آن روبهرو بود.
همشهری در طول مدت کوتاهی توانست با ایجاد سیستم سراسری آگهیها به درآمدزایی برسد و به نوعی خودکفا شود. این خودکفایی چه نقشی در شکلگیری هویت همشهری داشت؟
بله، همشهری توانست با ایجاد سیستم قوی آگهیها، روزنامههایی مانند کیهان و اطلاعات را پس بزند و درآمد روزانه میلیونی کسب کند اما چون این بخش مستقل و حساب و کتابش نامشخص بود، در دورهای سوءاستفادههای فراوانی از آن شد که امیدوارم یک روزی گزارشهای آن را شورای شهر یا خود روزنامه منتشر کند تا همه متوجه شوند چه پولها و اعتبارهایی آنجا از بین رفت و چه بر سر همشهری آمد؛ صدها نیرو بدون کارایی لازم وارد شدند و روزنامه متأسفانه محلی شد برای رانتخواری. البته تا اینجا هم باز مسئله حاد نبود چون آنقدر درآمد وجود داشت که بتوانند از پسِ این سوءاستفادهها برآیند؛ مشکل از آنجا شروع شد که مطبوعات و به تبع آن همشهری به واسطه شکلگیری ماهواره، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی رو به افول رفتند که بعید میدانم بهراحتی بتواند از پس این مشکل برآید.
پیشنهاد شما بهعنوان کسی که سالها در مطبوعات فعالیت کردهاید، برای خروج از این شرایط چیست؟
مطالعه خوبی در خود روزنامه در اینباره انجام شده و راههای برونرفت در این زمینه پیشنهاد شده که بهنظرم نقشه راه خوبی میتواند باشد. همشهری چند چالش جدی دارد که نخستین آن چالش هویتی است. باید این روزنامه به هویت شهری- اجتماعی خود برگردد و آن را به دقت تعریف کند. چالش بعدی آن سازمانی است که در دوره قبل ساختار آن حجیم شده و قادر نیست با این روند بهصورت اقتصادی به کارش ادامه بدهد؛ چالش نیروی انسانی ناکارآمد و غیرمتخصص که به مجموعه رسوب کرده، جدی است که حل آن باید در دستور کار قرار گیرد؛ باید ایدهای طراحی شود که این نیروها حداقل بهنحوی جابهجا شوند تا در کارهای جدیدی که مؤسسه تعریف خواهد کرد بهکار گرفته شوند. همچنین عدمانسجام سازمانی در حوزههای مختلف مؤسسه آن را با مشکل مواجه ساخته که باید نیروهای کارآمد همشهری آن را حل کنند.
برخی از استادان روزنامهنگاری معتقدند، بسیاری از روزنامهها ازجمله همشهری باید انتشار نسخه مکتوب خود را متوقف و تنها یک نسخه دیجیتال و آنلاین منتشر کنند، آیا این روش میتواند راهحل مناسبی برای بحران پیشرو باشد؟
من اعتقاد دارم که نمیشود انتشار روزنامه کاغذی را متوقف کرد چراکه هنوز بخشی از مردم این مدل از اطلاعرسانی را میپسندند و روزنامه میخرند اما بله باید نسخه دیجیتال در کنار آن بهوجود آید؛ کاری که بسیاری از روزنامههای دنیا انجام دادهاند. اما قبل از آن باید قوانین حمایت از نسخههای دیجیتال در سیستم حاکمیتی تعریف و تصویب شود تا امکان سوءاستفاده برخی از سایتها و کانالهایی که بدون هیچگونه هزینهای و بدون درنظر گرفتن قوانین کپیرایت، از مطالب تولیدی دیگران استفاده میکنند، از بین برود. یعنی اینطور نباشد که عدهای در خانه مطالب روزنامهها را رایگان در کانالها و سایتهای خود بگذارند و در نظام اطلاعرسانی خلل ایجاد کنند. باید در اینباره ساختار رسانهای قوی شکل بگیرد که حقوق معنوی رسانهها کامل رعایت شود و آن وقت روزنامههایی مانند همشهری هر دو نوع چاپی و دیجیتال را در کنار هم داشته باشند و تقویت کنند. به این شکل روزنامه، هم رقابت در فضای مجازی با سایتها و کانالها را از دست نمیدهد و هم سیمای تحلیلی و انتقادی خود را در فضای مکتوب حفظ میکند.