احمد شاملو با چه آثاری در ذهن کودکان ایران ثبت شد؟ چرا ترجمه های شاملو بح ثبرانگیز است؟
قوقولی قوقو سحر شد
از ترجمه تا قصه و ترانه ؛شاعر با ما پا به پا آمد تا بزرگ شدیم
نگار حسینخانی
«قوقولی قوقو سحر شد، سیاهی در به در شد. فرشتهها دویدن، ستارهها رو چیدن...» از همینجای ترانه بود که مادرم همراهی میکرد و صدایش میپیچید در گوشمان و دست میکشید به موهایمان: «خورشید خانم در اومد، با یک شفق سر اومد (البته همیشه میشنیدم با یک طبق زر اومد)، تا شب نکرده حاشا، بچهها بیاین تماشا». یادم نمیآید در آن روزهای مدرسه رفتن، کسی خشک و خالی، صدایم کرده باشد که از خواب ناز بلند شوم و به مدرسه بروم. صبحها برای من صدای خروس زری و خواهران غریب و شهر قصه بود. طول کشید تا فهمیدم قصههایی که شنیدم، یکی ترانهاش از احمد شاملو است و آن یکی صدای پرستویی و دیگری محصول بیژن مفید. داستان خروسزری؛ قصه گربه، طرقه و خروسزری پیرهنپری بود که با هم زندگی میکردند و روباهی که شکار خروسزری را در سر میپروراند. گربه و طرقه از نیت او باخبر بودند و تلاش میکردند از او مراقبت کنند. آنها 2بار خروس را از چنگ روباه نجات داده بودند، تا سرانجام روزی گربه و طرقه و خروس با هم متحد میشوند و روباه را فراری میدهند. اما احمد شاملو چگونه با کودکیهای ما عجین شد و خود را به آن خاطرات گره زد؟
زیر و رو کردن فرهنگ شفاهی مردم
از ترجمه تا قصهها، احمد شاملو با ما پا به پا آمد تا بزرگ شدیم؛ «خروس زری پیرهن پری» و «یل و اژدها» که براساس قصههای لئو تولستوی با نقاشیهای فرشید مثقالی بهصورت کتاب و نوار صوتی برای کودکان منتشر شد. پس از این کتابها احمد شاملو، «پریا» را با نقاشی ژاله پورهنگ، «هفت کلاغون»، «چی شد که دوستم داشتن؟» ساموئل مارشاک، «دخترای ننهدریا» و «ملکه سایهها» را با نقاشیهای ضیاءالدین و «دروازه بخت» و «بارون» را با نقاشی ابراهیم حقیقی منتشر کرد. قصه یل و اژدهای او براساس قصهای از آنگل کرالی ییچف و «قصه مردی که لب نداشت»، «قصههای خوب برای بچههای تخس» ژاک پرهور، «گودال حیوانات»، «قصههای بابام» ارسکین کالدول، «افسانههای هفتاد و دو ملت»، «افسانههای کوچک چینی» و «شازده کوچولو» آنتوان سنت اگزوپری از دیگر آثار ترجمهای منتشرشده او در حوزه کودکان و نوجوانان است؛ شعرهایی که پیشینه سرایش و آفرینش آنها، زیر و رو کردن فرهنگ شفاهی مردم و آشنایی با افسانهها، متلها، اصطلاحات، شعرها و ترانههای عامیانه بوده است. همین بود که سکه شعر عامیانه-کودکانه به نام او زده شد.
شعرهایش در سالهای ۳۰ تا ۴۰ و در حال و هوای کودتای سال ۱۳۳۲، یا در زندان سروده شدند و یا زمینه سرایش آنها شرایط سیاسی و اجتماعی در آن دوران بود. این مضامین با زبانی ادبی در این اشعار گنجانده شد، چنانکه خواننده اشعار در هر موقعیت و زمان و با هر زمینه ذهنی، در عین برداشت مفاهیم اجتماعی و سیاسی، میتواند برداشتهای شخصی و فردی خود را از این اشعار داشته باشد؛ استفاده از عبارات و سطرهایی که بهطور مستقیم یا با اندکی تغییر از ترانههای فولک، بازیهای قدیمی و قصههای کهن گرفته شده است.
قصه ما به سر رسید
ریتم و وزن کودکانه (که از اوزان شعر و ترانههای عامیانه تأثیر گرفتهاند) برای کودکان و کلمات و لهجه عامیانه به جای زبان ادبی از دلایل ماندگاری اشعار شاملو بین اشعار بسیاری بود که در آن دوران با لحن و زبانی مشابه سروده شد. استفاده شاملو از عبارتهای «یکی بود یکی نبود»، «قصه ما به سر رسید، کلاغه به خونهش نرسید» و بازی «حمومک مورچه داره»، «عمو زنجیرباف»، «خورشید خانم آفتاب کن» و «بارون میاد جرجر» در قصهها و صدای جرینگجرینگ، شرشر، گرگر، زار زار و رفتوآمدهای دیو و پری، عمو صحرا، ننه دریا، بابا حوض و ننه چاه، دنیای مخیلتر و پرسروصداتری برای بچهها رقم زده است. او ما را گاهی با قصه «هفتکلاغون» سحر کرد.
داستان پدر و مادری که 7پسر داشتند و بعد از این 7پسر صاحب دختری میشوند که خیلی کوچک و ریزهمیزه است و به همین دلیل در این کتاب به او میگویند ریزه. پدر و مادر ریزه فکر میکنند بسکه ریزه نحیف است همین که به دنیا آمده، خدا او را پیش خودش میبرد و به همین دلیل پدر به پسرانش میگوید بروید از لب چشمه آب بیاورید تا ریزه را قبل از اینکه خدا او را ببرد بشوییم. 7پسر 7کوزهای را که لب چشمه بردهاند،میشکنند و پدرشان میگوید: «عاقتون کردم که عاق شین، هفت تا کلاغ سیاه شین!» و باقی داستان. شاملو گاهی ما را با قصه پریا جادو کرده و گاهی با شازده کوچولو امیدوار. شاید بتوان گفت احمد شاملو همان بابای قصههای من و بابام است که در عین تربیت، با تو اشتباه میکند و این همپاییاش با کودکان، کتابهایش را ماندگارتر و تأثیرش را در ذهنها ماناتر میکند.