شباهت پسر جوان به برادر قاتلش دردسرسازشد
مأموران ابتدا برادر متهم اصلی را دستگیر کرده بودند اما او مدعی شد برادرش قاتل است
شباهت دو برادر در یک پرونده جنایت، دردسر آفرید و شاهدان را به اشتباه انداخت. همه تصور میکردند برادر بزرگتر قاتل است اما قاتل کسی جز برادر کوچکتر نبود که 2روز پیش خودش را تسلیم کرد.
بهگزارش همشهری، تحقیقات در این پرونده از 22مهرماه شروع شد. آن روز گزارش درگیری مرگبار حوالی اتوبان آزادگان به پلیس اعلام شد. بررسیها نشان میداد که درگیری میان 3نفر رخ داده بود که یکی از آنها با چاقو زخمی شده و دیگری جان باخته بود. عامل جنایت نفر سوم بود که فراری شده بود. ماجرا از این قرار بود که عامل جنایت سوار بر پرایدوانتی شده و از پارکینگ عمومی که متعلق به پدرش بوده خارج شد اما مقابل در با دو خودروی تیبا و پژو مواجه شد. رانندگان این دو خودرو برای مسافرکشی مقابل پارکینگ پارک کرده و در انتظار مسافر بودند. همین مسئله دلیلی شد تا راننده وانت پراید با آنها درگیر شده و با قمه به هر 2راننده ضربه بزند. وی پس از آن ماشینش را همانجا رها کرد و فراری شد. وقتی کارآگاهان در تحقیق از شاهدان و بررسی شماره پلاک خودروی وانت پراید، صاحب آن را شناسایی کردند راهی محل زندگی او شدند و وی را دستگیر کردند. جوان دستگیر شده به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد شاهدان در آنجا حاضر شدند و با دیدن وی عنوان کردند که او قاتل است. با این حال جوان دستگیر شده به قاضی سیدسجاد منافیآذر، بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران گفت: باور کنید من بیگناهم و قتلی انجام ندادم. جنایت را برادرکوچکترم انجام داده و چون ازنظر ظاهری من و برادرم به یکدیگر شباهت داریم به همین دلیل شاهدان دچار اشتباه شدهاند. وی ادامه داد: برادرم روز حادثه ماشین مرا به امانت گرفت. البته من ماشین را بهصورت قولنامهای به فرد دیگری فروخته بودم اما هنوز سند به نام من بود و پول کامل را از خریدار نگرفته بودم:روز حادثه من خانه بودم و ناگهان برادرم هراسان و وحشتزده به خانه آمد و گفت در درگیری با چاقو ضربهای به مردی زده است. او وسایلش را جمع کرد و فراری شد. بعد از 2 روز به من زنگ زد و وقتی شنید مردی که چاقو خورده فوت شده خیلی بهم ریخت. سپس تلفن را قطع کرد و من واقعا نمیدانم به کجا فرار کرده و پنهان شده است. او هرچه میگفت هیچکس نمیپذیرفت، حتی تصاویر دوربینهای مداربسته اطراف محل جنایت نشان میداد جوان دستگیر شده قاتل است. با این حال او میگفت تصاویر واضح نیست و او خیلی شبیه برادرش است. خیلی زود برای تیم تحقیق محرز شد که حرفهای او حقیقت دارد چرا که سهشنبه شب برادر کوچکتر وی به نام شهاب به اداره آگاهی رفت و خودش را تسلیم کرد. شهاب گفت قتل را خودش انجام داده و برادرش به اشتباه دستگیر شده است. وی به همراه برادرش صبح دیروز به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد. اگرچه تعدادی از شاهدان همچنان میگفتند که برادربزرگتر متهم به قتل است اما برادر کوچکتر جزئیات جنایت را شرح داد و گفت شاهدان بهدلیل شباهت ظاهریشان دچار اشتباه شدهاند. پس از انجام تحقیق هر 2برادریکی از آنها به اتهام قتل و دیگری به اتهام اخفای ادله جرم با قرار قانونی در اختیار کارآگاهان جنایی قرار گرفتند.
کابوسهای قهرمان کشتی
برادر کوچکتر میگوید کشتیگیر است و مقام قهرمانی دارد. او هرگز تصورش را نمیکرده که در اوج جوانی کارش به زندان بکشد و اتهام قتل به گردنش بیفتد. میگوید در مدتی که فراری بوده روزهای سختی را گذرانده و مدام کابوس میدیده است. در ادامه گفتوگوی همشهری با این متهم را میخوانید.
از روز حادثه بگو. چه شد که دست به جنایت زدی؟
آن روز وقت دندانپزشکی داشتم و اگر دیر میرسیدم نوبتم را از دست میدادم. به همین دلیل سوار خودروی وانت پراید برادرم شدم. راستش پارکینگ عمومی متعلق به پدرم بود که من مدیریت آنجا را بهعهده داشتم. آن روز درحالیکه عجله داشتم از پارکینگ خارج شدم تا به سمت دندانپزشکی بروم که ناگهان با یک مینیبوس تصادف کردم و ماشین خسارت دید. ابتدا با راننده مینیبوس درگیر شدم که او گاز ماشین را گرفت و رفت. همین موضوع بیشتر مرا عصبی کرد. بعد از آن متوجه خودروی پژویی شدم که مسافرکشی میکرد. او راه را سد کرد و من نمیتوانستم حرکت کنم. در نزدیکی پارکینگ پارک کرده بود و در انتظار مسافر بود. با او بهصورت لفظی درگیر شدم. بعد از آن راننده تیبا به طرفداری از راننده پژو درآمد چون خودش هم کمی جلوتر در حال مسافرکشی بود. وقتی دعوای ما بالا گرفت کمکم رانندگان دیگر هم به طرفداری از آنها آمدند. نمیدانم قمه متعلق به چهکسی بود اما من سعی داشتم آن را از دست یکی از رانندهها بگیرم تا مبادا حادثهای رخ بدهد. اما نمیدانم چه شد که همه جمع شدند و من با قمه سعی داشتم افراد را از سمت خودم دور کنم که ناگهان یکی از ضربهها به قفسه سینه مقتول (یکی از رانندهها) برخورد کرد و روی زمین افتاد. اما باور کنید من قصد کشتن کسی را نداشتم. خودم هم در این حادثه آسیب دیدم چون یکی از رانندهها با چوب به سمتم حملهور شد و کتکم زد.
خب بعد چه شد؟
بعد از آن ماشین را رها کرده و متواری شدم. بهخاطر یک اتفاق ساده زندگیام از اینرو به آنرو شد. لحظاتی سرگردان در خیابانها میچرخیدم. بعد به خانه رفتم و به برادرم که شباهت زیادی به من دارد و در این مدت به اشتباه دستگیر شده ماجرا را گفتم. سپس وسایلم را به همراه یک کیسه خواب برداشتم و فراری شدم.
به کجا فرار کردی؟
به یکی از شهرهای اطراف تهران رفتم. در این مدت یا در سرویسهای بهداشتی یا اماکن زیارتی و یا در بیرون داخل کیسه خواب میخوابیدم.
چه شد که تصمیم گرفتی خودت را معرفی کنی؟
2روز بعد از حادثه به برادرم زنگ زدم و از او شنیدم که مقتول جان باخته است. نمیدانید چه خبر وحشتناکی بود برای من. عذاب وجدان لحظهای رهایم نمیکرد. مدام کابوس میدیدم و وحشتزده از خواب میپریدم. میخواستم خودم را معرفی کنم اما ترسیدم. چون میدانستم خانواده مقتول قطعا بهخاطر از دست دادن عزیزشان ناراحت هستند و من از قصاص و مرگ وحشت دارم اما 3،2 روز پیش وقتی به خانه زنگ زدم و شنیدم برادرم را دستگیر کردهاند و شاهدان شهادت دادهاند او قاتل است دیگر عزم خود را جزم کردم تا به تهران بیایم و بهخاطر نجات برادرم خودم را معرفی کردم. هرچند من بهشدت از زندان و مرگ میترسم اما برادرم بیگناه است. او را به جرم اخفای ادله جرم بازداشت کردهاند اما برادرم از جای مخفی شدن من خبر نداشت و من به هیچکس نگفتم که در کدام شهر هستم. باور کنید ما در یک خانواده آبروداری بزرگ شدهایم. خودم ورزشکار هستم، حتی مدال قهرمانی دارم.
در چه رشتهای؟
من 8سال است که کشتی کار میکنم. مقام دوم و سومی در تهران و استانی دارم. قرار بود چند روز آینده برای انتخابی کشور بروم اما این حادثه رخ داد و زندگیام تباه شد. حالا هم بهشدت پشیمانم و به همه توصیه میکنم هنگام عصبانیت خودشان را کنترل کنند و به جای بگو مگو و بحث، محل را ترک کنند تا چنین فاجعهای رخ ندهد. امیدوارم خانواده مقتول مرا حلال کنند چون من هرگز قصد گرفتن جان او را نداشتم.