آیا آثار گرانقیمت به توسعه حرفهای هنر کمک میکند؟
بینوایان گرانقیمت یا هنرمندان بینوا
علیرضا سمیعآذر- نویسنده و پژوهشگر تاریخ هنر- از اهمیت سرمایهگذاری و اقتصاد هنر میگوید
نگار حسینخانی
نمیتوانیم به تماشای نمایش «بینوایان» برویم چون رفتن به این نمایش برای یک خانواده چهار نفره یکمیلیون تومان تمام میشود. موقعیتی مشابه حراج تهران که همیشه بحث و جدلهای زیادی با رد و بدل شدن قیمتهای آنچنانی راه میاندازد. اما تماشا نکردن این نمایش چه اهمیتی دارد؟ خرید نکردن ما از حراج چطور؟ شاید بخشی از این نقصان در روحیه ما خلاصه شود؛ اینکه همواره علاقهمندیم در رقابت بیپایان چشمو همچشمیها، کم نیاوریم. با وجود وضعیت اقتصادی موجود و درآمدهایمان، بیشک هزینه کرد این مبالغ برایمان قابل تصور هم نیست. اما چرا به جای تماشای بینوایان به دیدن تئاترهای دیگر نمیرویم ؟یا چرا از گالریهای کوچکتر اثری خریداری نمیکنیم؟ نوید محمدزاده، بازیگر نمایش بینوایان و الیورتوئیست با بلیت 250هزار تومانی، همان بازیگری است که در نمایش «پچپچههای پشت خط نبرد» با بلیتهای 25تا 40هزار تومان بازی میکند اما ما آن را تماشا نمیکنیم و تماشای این یکی را حسرت میخوریم؛وضعیتی که در کشورهای دیگر هم درباره تئاتر و هنرهای دیگر وجود دارد، اما چندان مورد نقد و سوءتفاهم نیست. شاید مهمترین واکنش به قیمت این نوع آثار هنری از سوی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی صادر شده باشد. سیدعباس صالحی در توییتی که بسیار باز نشر شد، نوشت: «تئاتر لاکچری تیر خلاص به این هنر مردمی است. ادارهکل هنرهای نمایشی با هماندیشی و همیاری خانه تئاتر، حریم صحنه را از آن مصونیت دهد». شاید گرانی پیش از آنکه در تئاتر خودنمایی کند در گالریها و اتیکت قیمت کنار تابلوها خود را به تماشاگران نشان داد و فاصلهاش را با مخاطب حفظ کرد.چرا باید این فاصله گذاری اتفاق میافتاد و چگونه ما از گالری ها رانده شدیم؟آیا هیچ تلاشی برای بازگرداندن ما شده است؟قرار است به این پرسشها پاسخ دهیم که توسعه هنر چه ارتباطی با گرانی دارد؟
شرایط فعالیت برای بخش خصوصی
وقتی بانک پاسارگاد چند سال پیش، گرانترین اثر خاورمیانه، یعنی مجسمه پرسپولیس پرویز تناولی را 2/8میلیون دلار به موزه اسلامی قطر فروخت، سود هنگفتی کرد. از آن پس، بانکهای دیگر چون اقتصاد نوین و... ترغیب شدند که گنجینهای برای خود ایجاد کنند؛ گنجینهای از آثار هنری که پیش از این کمتر به سرمایه بودن آن توجه شده بود. این اتفاق درست پس از انقلاب هم رخ داد. با گشایش درهای گنجینه موزه هنرهای معاصر، مسئولان متوجه شدند ارزشمندترین سرمایهگذاریهای پیش از انقلاب همین خرید آثار هنری بوده که قیمت آن اکنون به چندین برابر قیمت آن زمان رسیده است. با این حال پس از انقلاب اسلامی، هنر تنها به امر معنوی تعبیر و کالایی بودن آن به فراموشی سپرده شد؛ معنویتی که نه نظام اقتصاد هنر در آن معنی داشت و نه دغدغههای هنرمند. دانشجویانی که فوج فوج هر ساله از دانشگاهها فارغالتحصیل میشدند بازار کار نداشتند. آن زمان تفکری شکل گرفت؛ فضای اقتصاد هنر بازتر شود تا پتانسیل بالقوه در هنر ایرانی به فعلیت برسد. همین تصمیم باعث که شد هنر در خدمت معنا کمی زمینیتر شود. این طبیعی بود که هنرمند نمیتوانست انباری برای آثارش تهیه کند، چون بالاخره روزی آن انباری هم پر میشد. هنرمند باید شرایطی فراهم میکرد تا بخش خصوصی وارد بازار شود و اقتصاد هنر شکل بگیرد و هنرمند بتواند روی پای خودش بایستد.
سهراب بیسرمایه و سپهری سرمایهدار
خوب میدانیم که سهراب سپهری بهترین نقاش ایران نیست، اما جذابترین هنرمند مارکت ایران محسوب میشود. حتی خارج از ایران بهخاطر علاقهمندی داخلی به سهراب، آثار او خوب به فروش میرسند. در آن سوی ماجرا، خیلی از هنرمندان در این بازار حضور ندارند، درحالیکه هنرمندان درجه یکی محسوب میشوند. دلیل هم واضح است، بازار، آنها را بهخود نمیپذیرد. عدهای در این میان معتقدند حراجها و بازار موجود درباره آثار هنری، بهدست مافیاست و هویتی بادکنکی دارد؛ با این حال برای بهبود وضعیت هنر، راهکاری ارائه نمیدهند.
روشن است که جامعه هنری دنبال آن است که از راه هنر، امرار معاش کند و بهترین راه موجود آن است که هنر در جامعه به فروش برسد. علیرضا سمیعآذر- نویسنده و پژوهشگر تاریخ هنر- از موافقان گرانقیمت شدن آثار هنری است. او میگوید: «با گران شدن آثار هنری، خلاقیت هم ارزش پیدا میکند و جوانان احساس میکنند میتوانند وارد زمینههای هنری شوند. سهراب سپهری زمانی که در قید حیات بود در پرداخت هزینههای درمانش زیر بار فشار اقتصادی بود. درحالیکه سهراب در آن زمان نیز شخصیت شناختهشدهای بود، او از این شرایط بهرهمند نشد چون هنر چنین بستر اقتصادی در جامعه پیدا نکرده بود».
قیمت سقف، کف تعیین میکند
با باز شدن در گنجینه موزه هنرهای معاصر، خیلیها متوجه شدند که خرید آثار هنری، پرسودترین خریدی است که پیش از انقلاب انجام شده. آثاری که پیش از این با قیمتهای نه چندان زیادی خریداری شده بودند ناگهان ارزشی چند برابر پیدا کردند و سرمایهگذاری در زمینه هنر، درکنار اینکه اتیکت جذابی شده بود، پولساز بهحساب میآمد. سمیعآذر میگوید:«تابلویی که با قیمت بالا در حراج تهران و... به فروش میرسد، روز اول چنین قیمتی نداشته و با گذشت سالها چنین وضعیتی را تجربه میکند. سرمایهگذاری روی آثار هنرمندان امروز هم بیشک شامل چنین گذشت زمانی خواهد شد. در سایه قیمتهای بالای آثار هنرمندان در حراجهای دنیا یا همین حراج تهران، قیمتهای پایه برای آثار امروزی در گالریها تعیین میشود. اگر قیمتها در سقف بالا نباشد، قیمت کف درست شکل نمیگیرد». سمیعآذر معتقد است: گرانشدن هنر بهمعنای گرانی خلاقیت و زیبایی است؛ پیامی امیدبخش به جامعه که ارزشهای انسانی ارزشمند شده است. او میگوید:«آثار گرانقیمت از 2 جهت به توسعه هنر کمک خواهند کرد؛ ابتدا اینکه هنر هم میتواند آیندهساز باشد و حتما لازم نیست برای تأمین هزینههای زندگی پزشک و مهندس شد. از یک سو تسهیلات، امکانات و موقعیتهای بیشتری بهطور کلی برای هنر مهیا میشود. اگر تئاتر گران باشد و این تصور ایجاد شود که تئاتر میتواند درآمدزا باشد، سالنهایی بیشتری به آن تعلق میگیرد. کسی که میخواهد گالری تاسیس کند برای نگرانی از هزینه و درآمدش ترجیح نمیدهد کار درآمدزای دیگری پیش بگیرد. رسانهها اهمیت و توجه بیشتری به آن نشان میدهند و توجه بیشتر رسانهها بهمعنای مردمی کردن هنر است.
از سوی دیگر تبلیغات میتواند افکار عمومی را بهخود جلب کند. اگر پول در هنر جریان نداشته باشد، نمیتوان تبلیغات کرد وکمتر مردمی متوجه چنین رویدادی میشوند. با پول، تئاتر میتواند از بازیگران مطرح و صحنهآرایی بهتری برخوردار شود. در کشورهای دیگر هم وضعیت همینطور است. خیلیها نمیتوانند به تماشای تئاترهای برادوی بروند،اما جلوی این تئاترهای گرانقیمت در نیویورک گرفته نمیشود».
اقتصاد هنر، فعالیت هنری را مقرون به صرفه میکند
توسعه هنر اما تنها یک مولفه ندارد. اقتصاد هم یک بخش و البته مهمترین بخش آن است.بسیار روشن است حراجهایی که با آدمهای محدودی سر و کار دارد، نمیتواند به تنهایی توسعه هنری ایجاد کند، بلکه تنها میتوانند تلنگری به آن بزنند. عدهای معتقدند برای فراگیری هنر به نسبت 80میلیون نفر باید تعداد این سرمایهگذاریها را افزایش داد و آدمهای بیشتری را در این سود سهیم کرد. اما چگونه؟ سمیعآذر میگوید:«همه مردم لازم نیست اثر هنری بخرند تا سواد بصری پیدا کنند و به اهمیت آن اثر پی ببرند. مگر همه مردم دنیا صاحب گرانترین آثار هستند که به این پی بردهاند پیکاسو هنرمند بزرگی است. مردم میتوانند گالریگردی کنند، آثار هنرمندان را ببینند و از آن لذت ببرند و حتی آثار ارزانتری خریداری کنند». او معتقد است اقتصاد هنر میتواند فعالیت هنری را مقرون به صرفه کند. در غیراینصورت و زمانی که هنر ارزشمند نیست، ارائه هنر به معنی صرف هزینه بیهوده است و نیازمند دولت. دولت هم همیشه بودجه محدودی دارد که فعالیت هنری از آفرینش، پژوهش، آموزش و رویداد هنری حذف خواهد شد و توسعهای اتفاق نمیافتد.
مکث
لیلی گلستان: نمایشگاه «صد اثر صد هنرمند» نمونه موفق هنر برای مردم است
نمایشگاههای«هفت نگاه» یا صد اثر صد هنرمند در گالری گلستان، رویدادهایی مخصوص فروش آثار هنری است که مردم در آن قدرت خرید دارند؛ خریدهایی که بخشی از آن مربوط به علاقه مردم و بخشی سرمایهگذاری در زمینه آثار هنری محسوب میشود. لیلی گلستان- مدیر گالری گلستان- از فعالیتهایش در 2 حوزه ،هم به نفع گسترش هنر میان عموم مردم جامعه و هم در حراجهای مختلف در اینباره با ما گفتوگو کرده است.
به زعم شما آثار گرانقیمت به توسعه حرفهای هنر کمک میکند؟ و اولویت با توسعه است یا پول؟
موفقیت یک اثر بعد از کیفیت بالای آن، به فروش آن مربوط است. یک اثر با کیفیت حتما قیمت گرانی هم خواهد داشت و کیفیت آثار باعث رونق و توسعه میشود. کیفیت است که باعث خرید اثر میشود و خرید و فروش آثار، به رونق و توسعه کمک قابل توجهی میکند.
با توجه به اینکه گالری گلستان چند دهه است که در زمینه توسعه هنر، میان اقشار کمدرآمد تلاش کرده و از سویدیگر در گرانترین حراجهای دنیا نیز آثاری برای فروش دارد، چطور به این توسعه نگاه میکند؟ هنر صرفا برای توسعه یا توجه به گردش مالی؟
هر دو. گالری گلستان فقط به مجموعهدارها توجه نکرده بلکه میخواهد هنر را میان طبقه متوسط ببرد و در این کار بسیار موفق بوده. نمونهاش نمایشگاه موفق صد اثر صد هنرمند است. از سوی دیگر در حراجیها هم شرکت میکند و با مجموعهداران بسیاری در تماس است. یکی از هدفهای گالری گلستان ساختن مجموعهدار است ؛به این معنی که کسانی را که میتوانند بخرند تشویق و ترغیب به خرید میکند و با تعامل و برقرارکردن رابطهای درست و جدی ،از آنها مجموعهدار میسازد.
از نظر شما این توجه به بازارهای جهانی و خریدارها، هنرمندان را محدود به سلیقه خاصی نکرده است؟ مثلا هنرمند به جای آنکه توجهش به خلق اثری منحصر به فرد و معطوف بهخودش باشد به بازار نگاه میاندازد. این را تا چه اندازه میتوان آسیب «نگاه توسعهای» به هنر دانست؟
همه اینطور نیستند. البته من این کار را اصلا درست نمیدانم. بهتر است هنرمند برای خودش و در راستای تمایلات و دیدگاه خودش خلق کند، نه با توجه به بازار و سلیقه آن. این میتواند به کلِ حیطه هنر تجسمی آسیب برساند و بهتر است چنین اتفاقی نیفتد.
بهنظر شما هنر گرانقیمت چقدر میتواند مانع و چقدر باعث توسعه شود؟
هنر گرانقیمت حتما کیفیت بالایی دارد. شما یک اثر هنری گرانقیمت به من نشان دهید که کیفیت بالایی نداشته باشد. مردم آگاهند و میدانند چه بهایی برای کدام اثر هنری میدهند و معمولا تا امروز کمتر دیدهام که در اینباره بیگدار به آب بزنند.