شاهین امین
هنر برای عموم مردم یا تولید آثار فرهنگی لوکس برای گروه محدودتر و البته متمولتر؟ این سؤال روزگاری بسیار بین اهل نظر مطرح بوده است و هر یک نیز برای رویکرد خود استدلالهایی داشتهاند. آرمانگرایان، ساحت هنر را رفیعتر از آن دانستهاند که به کالای لوکس و تجملی تقلیل یابد؛ کارکردگرایان هم مدعی هستند که هنر همیشه با اقتصاد و صاحبان سرمایه رابطه تنگاتنگی داشته و آثار فاخر هزینهبر و گران هستند. البته سالهای زیادی است که نگاه مطلقگرایانه از هر دو سو دچار زوال شده و بسیاری پذیرفتهاند که هر اثر هنری میتواند مخاطب خود را داشته باشد و گرانی و ارزانی، امتیازی برای تولید هنری نیست. حال با وجود این، در اطراف ما چرا اجرای نمایشهایی مثل «اولیورتوئیست»، «بینوایان»، «میسیسی پی نشسته میمیرد؟» و کنسرت نمایش «سی» تا این حد واکنشهای طیفهای مختلف، از وزیر ارشاد گرفته تا مخاطبان عادی، را برانگیخته است؟ شاید مشکل اساسی درگستردهنشدن و توسعهنیافتگی هنر در آحاد و طبقات مختلف جامعه ایرانی و کمبود تولیدات فرهنگی باشد؛ جامعهای که هنوز در آن آموزش موسیقی، نقاشی، عکاسی و بسیاری هنرهای دیگر به کودکان و نوجوانان غیرضروری و لوکس پنداشته میشود. طبعا در چنین فضایی مواجهه با تولیدات هنری پرهزینهای مانند نمایشها و کنسرتهایی که نامشان رفت، واکنشهایی را در پی خواهد داشت. حال آنکه در بسیاری از کشورهای آسیایی، اروپایی و آمریکایی حتی کشورهایی که شاخص اقتصادی ضعیفتری نسبت به ایران دارند، دهههاست آموزش و گسترش هنرهای مختلف جزو بدیهیات بهحساب میآید و با هزینههایی اندک حتی مجانی- بهعنوان بخش مهمی از برنامه آموزش همگانی- در دسترس عموم قرار دارد. به همین دلیل در آن جوامع با تکثر و تنوع غیرقابل توصیف فعالیتهای هنری- بهعنوان یکی از شاخصههای توسعه فرهنگی- مواجه هستیم که باعث میشود هر مخاطبی با هر سلیقهای امکان و البته اختیار انتخاب کالای فرهنگی مدنظر خود را دارد. درصورتی که ما از این تنوع بیبهرهایم و اغلب آثار هنری به دلایل مختلف گران- به نسبت درآمد سرانه جمعیت ایرانی- بهدست مخاطب میرسد.
این پولها از کجا میآید؟
از دیگر دلایلی که باعث میشود تولیدات گرانقیمت فرهنگی همیشه مورد پرسش قرار گیرند، سؤالهایی است که به درست یا غلط درباره منابع مالی این آثار مطرح میشود؛ سؤالهایی که حتی اگر هم پاسخ داده شوند بهدلیل سوءظن تاریخی و عمومی به فعالیتهای اقتصادی و نحوه انباشت سرمایه توسط صاحبان سرمایه خصوصی یا خصولتی، هرگز شائبهها را از ذهن مخاطبان پاک نمیکنند. از سوی دیگر کمبود منابع و امکانات هم این نظر را تقویت میکند که نباید سرمایهای عظیم فقط به یک اثر اختصاص یابد، درحالیکه با همان هزینه میتوان مثلا 10نمایش و فیلم تولید یا کنسرت موسیقی برپا کرد. همچنین به جای هزینه برای سلبریتیهای تکراری، میتوان این سرمایه را به پرورش استعدادهای جدیدتر و توسعه فرهنگی اختصاص داد. اما از سوی دیگر این پرسشها هم مطرح است که آیا سرمایهگذاران حاضر هستند برای آثار کم هزینهتر و کم سروصدا که برد تبلیغاتی اندکی دارند، هزینه کنند؟ اصلا اگر آن سرمایهها جذب آثار پرهزینه نشود، به سمت تولیدات ارزانتر میرود؟
تولیدکنندگان آثار پرهزینه هم همیشه یکی از اهداف خود را نوعی جاهطلبی و گسترش فضای حرفهای برشمردهاند. نباید فراموش هم کرد که در جذب سرمایه، علاوه بر تأثیر حضور چهرههای مردمپسند، ارتباطات تولیدکنندگان حرف اول را میزند؛ ارتباطهایی که خاص است و دستورالعمل مشخص ندارد.
فخرفروشی با تابلوی فرهنگی
یکی از آفاتی که تولیدات فرهنگی پرهزینه میتوانند داشته باشند، ایجاد مخاطبانی خاص است که به این آثار فقط و فقط به صرف یک تفریح گرانقیمت نگاه میکنند و از آنبهعنوان فرصتی برای خودنمایی و فخرفروشی این بار با تابلوی فرهنگی بهره میبرند و حتی تعدادی از آنها هم ترجیح میدهند هنگام اجرای نمایش به جای نگاهکردن به صحنه، مشغول موبایل خود باشند. چنین مخاطبانی شاید درصد بالایی از بینندگان آثار پرهزینه نباشند اما همین تعداد اندک هم میتوانند واکنشهایی را در دیگر مخاطبان جدی و البته کمتواناقتصادی آثار هنری برانگیزند و بحثهای مختلفی را باعث شوند که ریشه اصلی آن همان توسعهنیافتگی فرهنگی و کمبود تولید آثار هنری و عدمتوزیع گسترده و مناسب آن بر حسب سلیقه و توان اقتصادی باشد که در سطور بالا اشاره شد.
شنبه 12 آبان 1397
کد مطلب :
36240
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/7zRr
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved