داستان جنگ، فراتر از انتظار
محمد حنیف/ نویسنده و منتقد ادبی
وقتی میگویند «چرا داستان بزرگی با موضوع جنگ تحمیلی نداریم؟»، انتظار این است که چنین افرادی آثار برتر این حوزه، یا حداقل برگزیدههای جشنوارههای مربوطه را مطالعه کرده باشند. آیا اینطور است؟
یک مبنای دیگرِ بیان چنین ادعایی، آگاهی بر سیر تحول موضوعی ادبیات داستانی کشور و تعیین جایگاه موضوع دفاعمقدس در کلیت بزرگتر است؛ با این اوصاف، آیا فرصت کافی برای مطالعه ادبیات داستانی برتر و جریانساز جنگ را داشتهاند؟
داستان جنگ، هرچند نتوانسته عظمت دردها و حماسههای 8سال جنگ را بیان کند، توانسته آثار درخوری عرضه کند که مایه مباهات جامعه اهل نظر است. اگر اقتباس ادبی در سینمای کشور کمرمق است، نقد ادبی از رونق افتاده، اگر سکانِ بسیاری از مراکز فرهنگی و ادبی را ناآشنایان به فرهنگ و ادب در دست داشتهاند، سفارشدهندگان داستان جنگ، گاه به ارائه موضوع بسنده نمیکنند و در جزئیات نیز دخالت میکنند، اگر داستاننویسِ متعهد و بیپناه، دلخون از شنیدن حرف ناحساب به کنجی خزیده و یا از غم نان، تن بهکار گِل داده است. اگر در مطالعه اثرش، فرقِ تحسین دفاع و مرغوای ذات پلشت جنگ را درنمییابند و سخن متفاوتش را برنمیتابند. اگر... و مگر افول و صعود ادبیات داستانی، وابسته به عوامل متعدد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی نیست؟ درست که شهرنشینی رشد داشته، اما طبقه متوسط شهرنشین که تحول در رمان وابسته به فراغت اوست، توانسته نفسی بکشد؟ درست که سطح سواد بالاتر رفته، اما ارزش و اعتبار مدرک را پایین نیاوردهایم؟ با ساختن سریالهای جنگی تلویزیونی و زبون نشان دادن عراقیها، ارزش مردان بزرگمان را کم نکردهایم؟ متناسب با چنین بستری، داستان جنگ، فراتر از انتظار بوده است. چنانچه امروز، ناشران غیردولتی بسیاری آثار درخوری با این موضوع منتشر میکنند.
با این اوصاف، اگر باز بر این باورید که چرخ داستان دفاعمقدس کند چرخیده، بهتر نیست سهم سیاستگذاران و متصدیان ادبیات داستانی و سهم ناشران و نویسندگان را به تفکیک در این چرخه معیوب بررسی کنید؟