فردگرایی در خانواده ایرانی در وضعیت قرمز
گپوگفت با دکتر امیرهوشنگ مهریار درباره وضعیت گفتوگو در خانواده ایرانی
کامران بارنجی/خبرنگار
مدت زیادی از اجرایی شدن طرح ملی گفتوگوی خانواده نمیگذرد؛ طرحی که براساس دغدغه کمشدن زمان گفتوگو در بین اعضای خانواده ایرانی مطرح و از طرف معاون رئیسجمهور در امور زنان و خانواده اجرایی شد. بعد از اجرایی شدن طرح هم بسیاری از جامعهشناسان و روانشناسان درباره وضعیت گفتوگو در خانوادهها اظهارنظر کردند؛ تا جایی که برخی گفتند حداکثر زمان گفتوگو در خانوادهها 15دقیقه در روز است. همین موضوع بهانهای شد تا سراغ پرفسور امیرهوشنگ مهریار، روانشناس خانواده برویم و نظر او را در این رابطه بپرسیم؛ کسی که میگوید وضعیت گفتوگو در خانوادهها از وضعیت قرمز هم عبور کرده است.
یکی از ویژگیهای جامعه سنتی ایرانی شکلگیری گعدههای گفتوگو در ساعات مختلف شبانهروز بود و همین باعث میشد میزان تعامل و گفتوگو میان اعضای خانواده زیاد شود. در حقیقت هر کسی امروز بخواهد یک تصویر روشن از خانواده سنتی ایرانی ارائه دهد مصداق آن همین موضوع گپهای درونخانوادهای است؛ چیزی که امروز خیلیها درباره کمرنگ شدن آن هشدار میدهند و میگویند میانگین زمان گفتوگو در خانواده ایرانی از 2ساعت به 15دقیقه طی روز رسیده است. شما بهعنوان متخصص روانشناسی خانواده، وقتی خانواده نسلهای قبل با نسل جدید را مقایسه میکنید به چنین نتیجهای میرسید؟
گفتوگو بین افراد بهطور کلی فارغ از اینکه نسلی یا بیننسلی باشد بهعنوان عامل مهم تعاملات اجتماعی و سلامت روان تلقی میشود. البته دغدغه گفتوگو در خانوادهها فقط دغدغه جامعه ایرانی نیست؛ این یک دغدغه جهانی است بهطوریکه موضوع کمپین امسال سازمان جهانی بهداشت «افسردگی» است که با شعار«بیا حرف بزنیم» مطرح شده است و این سازمان، گفتوگو بین افراد بهخصوص خانوادهها را وسیلهای برای کاهش افسردگی پیشنهاد کرده است. همه ما میدانیم که گفتوگو به لحاظ روانی باعث گستردگی ارتباطات، افزایش محبت و شکوفایی عواطف مختلف در گروههای مختلف اجتماعی بهخصوص گروههای اولیه نظیرخانواده میشود و به همین دلیل نیاز مهمی برای انسان است. ولی چرا همین نیاز مهم و جدی این روزها کمرنگ شده؟ تنها دلیلش گسترش وسایل ارتباطی است که باعث شده افراد بدون اینکه از جایی که هستند تکان بخورند صحبتها و حرفهایشان را در کوتاهترین جملهها به دیگران منتقل کنند؛ مثلا سطح ارتباط رودررو در خانوادهها تا جایی پایین آمده که حتی اگر کودکی نیازی را میخواهد به پدر و مادرش بگوید آن را به وسیله پیامک یا از طریق تلگرام و واتسآپ برایشان ارسال میکند؛ این نگرانی خیلی بزرگی است؛ یعنی از یک طرف اگر شبکههای اجتماعی موبایلی و پیامرسانها دایره آدمهایی را که افراد با آنها میتوانند ارتباط داشته باشند گسترش دادهاند، از طرفی عمق رابطه عاطفی را از آنها گرفتهاند. الان پدر و مادرها به جای اینکه چشمی و رودررو قربان صدقه بچهشان بروند در گروههای تلگرامی و اینستاگرام و... این کار را انجام میدهند و همین به یک اعتیاد لذتبخش بین اعضای خانواده تبدیل شده، درحالیکه آسیب فردی شدن روابط را به همراه دارد. بنابراین اگر شما به کم شدن زمان گفتوگو در بین خانوادههای ایرانی اشاره میکنید، من میگویم آژیرخطر کمشدن گفتوگو در خانوادهها به صدا درآمده و حتی وضعیتمان از حالت قرمز هم عبور کرده است و با ادامه این روند نسل جوان و کودکان ما بیشترین آسیب را میبینند؛ چون گسترش آن میتواند عوارضی مانند افسردگی، تنهایی و خشمآلودگی رفتاری را برای جامعه ما به همراه داشته باشد.
گفتید کمپین امسال سازمان بهداشت جهانی«افسردگی» است و پیشنهاد دادید برای کاهش آن افراد با هم بهخصوص در خانوادهها بیشتر حرف بزنند. این را میشود اینطور هم برداشت کرد که هر قدر گفتوگو بین خانواده کم شود افسردگی بیشتر شیوع پیدا میکند؟
قطعا کاهش گفتوگو میتواند به رشد افسردگی کمک کند. وقتی ارتباط کم شود محیط خانواده سرد میشود؛ احساسات دیگر معنا ندارد و شکل گفتوگوها به شکل گفتوگوهای خشک و رسمی میرود. الان چیزی که ما میبینیم این است که صمیمیت در شبکههای اجتماعی با غریبهها تقسیم میشود اما در بین اعضای خانواده صمیمیتی به آن صورت وجود ندارد. من گفتم بیشترین آسیب را در این میان نسل جوان یا نسل در حال رشد میبیند؛ چون او که نمیتواند خشکی رابطه در خانواده را تحمل کرده و اصل علتش را پیدا کند، آن وسط تمام عواطف و احساسات خودش را به سمت شبکههای اجتماعی سوق میدهد و آنجا خودش را تخلیه میکند.
ما در جامعه ایرانی مهارت برقراری ارتباط را بلد بودیم و عادات سنتی برای این ارتباطگیری مؤثر داشتیم؛ اینکه همه در یک ساعت باید خانه میآمدند، با هم ناهار و شام میخوردند و با هم تلویزیون میدیدند. چه شد که یکباره این مهارتها و عادتهای سنتی فراموشمان شد؟
بله ما ایرانیها شاید بیشتر از هر جامعه دیگری بهخصوص جوامع غربی این مهارت را داشتیم و البته هنوز هم داریم. ما یک چیزی داریم به اسم درددل کردن. همین یک مهارت باعث تخلیه روانی افراد و افزایش مهرو محبت میشود. ما قبلا گعدههای کوچه و خیابانی داشتیم. زنها دم در خانههایشان مینشستند و با هم صحبت میکردند و کمکم همسر و بچهها از راه میرسیدند و آنها هم وارد بحث ، گفتوگو و... میشدند. در این گعدهها هم اطلاعات رد و بدل میشد و هم شبکههای ارتباطی برای بزرگتر شدن جمعهای دوستانه خانوادگی ایجاد میشد. تا همین چند سال پیش هم این وضعیت وجود داشت اما از زمانی که در شهرهای بزرگ محلهها از بین رفت و مردم آپارتماننشین شدند، جمعیت خانوادهها کمتر شد و البته بهخاطر افزایش رفاه خانواده موضوع اشتغال همه اعضای خانواده از مرد و زن خانواده گرفته تا بچههای خانواده مطرح شد دیگر گعدهها از بین رفت که هیچ، بلکه آسیبش گریبان گفتوگوهای درون خانوادهای را هم گرفت. جالب است بگویم در خانواده سنتی ایرانی حتی اگر تکنولوژی جدیدی هم رو میشد آن تکنولوژی در جهت رشد سطح گفتوگو و تعامل در خانواده بهکار گرفته میشد؛ مثلا اگر زمانی تب رادیو و تلویزیون بهعنوان یک تکنولوژی جدید همه خانوادهها را درگیر خودش کرد این تکنولوژی طوری بهکار گرفته شد که اعضای خانواده باز هم به بهانه استفاده از این تکنولوژی دور هم جمع شوند ولی اینترنت شرایطی را ایجاد کرد که امکان حضور جمعی در یک مکان را از افراد گرفت.
گفتید اشتغال همزمان مرد و زن هم یکی از علتهای کاهش گفتوگوست. احتمالا شاید به بهانه خستگی و... مگر قبلا کار نمیکردند؟ تا جایی که من یادم میآید خیلیها کار میکردند اما ارتباط خانوادگیشان را هم داشتند.
بله در گذشته هم مردم کار میکردند و گفتوگوهای خانوادگیشان را هم داشتند ولی علت اینکه آن فضای گفتوگو حفظ میشد، چه بود؟ علتش این بود که زنها بهعنوان مادر منبع و مولد روابط عاطفی درون خانواده بودند. در خانههای سنتی ایرانی مادری وجود داشت که خودش را وقف خانه کرده بود و مثل ستاره در منزل میدرخشید ولی خب در 12-10سال اخیر اتفاقات دیگری رقم خورده و استقلال در خانوادهها بیشتر شده و همانطور که گفتم ارتباطات جنبه فردی پیدا کرده است. حتی گاهی مادر آن قدر خودش درگیر موبایل هوشمندش میشود که بچهاش التماس میکند برای حرف زدن، مادر میگوید وقت ندارد. برای همین میگویم موبایل هوشمند با همه امکاناتش سم روابط خانواده است؛ چون در شبکههای اجتماعی موبایلی و در گروههای مختلفی که آنجا بهصورت مجازی ایجاد میکنید برای برقراری ارتباط لازم نیست ناز کسی را بکشید یا منتظر و معطل بمانید. بالاخره شما همیشه آنجا(شبکههای اجتماعی) چند نفر را دارید که پایه حرف زدن باشند. اما آیا این ارتباط مجازی جایگزین درددلهای مادرانه و دخترانه یا صحبتهای جدی پدرانه و پسرانه میشود؛ جواب قطعا نه است. البته این را هم بگویم که در خانواده فعلی هم مادرها هنوز منبع ارتباط و آموزشهای اولیه هستند و طبق آمار 20درصد زنان ما شاغلاند و بقیه در خانه هستند. من صحبتم این است که نقشهای همه در خانواده عوض شده و هم پدر و هم مادر و هم بچهها آلترناتیو جدی و جذابتری برای شکلدادن گفتوگوها و برقراری ارتباط دارند.
این روزها طرحی بهعنوان «طرح ملی گفتوگوی خانواده» پیشنهاد شده. فکر میکنید چنین طرحهایی میتواند مسئله گفتوگو در خانوادهها را احیا کند؟
من از کسانی نیستم که بگویم طرحهای دولتی جواب نمیدهد. بهنظر من مطرح کردن مسئله و حساسکردن خانواده، خودش یک گام رو به جلوست. حتی این بیلبوردهایی هم که شهرداری تهران برای روشهای گفتوگو کردن در بین گروههای مختلف زده بود خیلی توجه من را جلب کرد. این کارها روش خوبی است که خانوادهها حداقل مسئله را بشناسند و کمکم به آن مسئله حساس شوند.
در همین بیلبوردهای شهرداری که به آن اشاره کردید یکی از روشهایی که برای افزایش گفتوگو در خانوادهها ارائه شده بود؛ تفریحهای گروهی و خانوادگی بود؛ چیزی که انگار فراموشاش کردهایم.
فراموش نکردهایم، واقعیتاش این است که سطح انتظارات خانوادهها بالا رفته است. قبلا اگر پارک رفتن تفریح خانوادگی بود الان خانوادهها به چیزی غیر از رستورانگردی راضی نیستند وگرنه فرهنگ خانواده ما هنوز همان است و میداند که باید تفریح کند اما تفریح گران را باید کنار بگذارد. البته اینجا هم همان جایی است که شهرداری و دولت باید وارد عمل شوند و شادیهای ملی و جمعی رایگان برای مردم بهوجود بیاورند؛ مثلا همین پیشنهاد کنسرتهای رایگان در پارکها و خیابانها خیلی اقدام خوبی است؛ این چیزهاست که خانوادهها را کنار هم نگه میدارد و برای ساعتی هم که شده گوشی موبایل از دستشان میافتد.